نوشین کریمی
-
ارادت مادر شهیدان یوسفی به حضرت زینب(س)؛ پلاکی که نذر کاشیهای حرم عقیله شد
متوجه شدیم مادر شهید زیر روسریش دنبال چیزی میگردد و با کمک دخترش گردنبند و پلاکی را در آورد که قاب طلای عکس سه فرزند شهیدش بود و بسیار زیبا و ظریف قلبم را مشت کرد و احساساتم را بیشتر چنگ زد... با همان لحن دوست داشتنی و گویش گیلگیاش گفت «این را هدیه میکنم برای پویش کاشی صحن حضرت زینب(س)»
-
کاش دوباره در بزند
اشکمان در آمده بود، لباس پاره بود و مادر «محمدحسین» گفت: «دیشب دیدم اینطوری ناجور است، نشستم وصلهاش زدم» یاد لباس پاره سیدالشهدا افتادیم. اینجا فقط روضه کم داشت.
-
یک روز با کنگره، صدها روایت
گیلانیها مردمانی از جنس صلح هستند که گاهی مانند میرزا کوچک بزرگ میشوند به وسعت ایران تا از سرزمین کهن خود محافظت کنند و گاه فرسنگها دورتر میروند تا در مرزهای جنوب غرب کشور بیشترین جان فدا را برای ایران عزیز به ثبت برسانند و گاهی بیرون مرزها میجنگند که جنگ به قاموسشان نچسبد...
-
روضه با طعم انگور
روی سفره سبز رنگی که پهن بود، دیس حلوا و خرما و انگور گذاشتیم و تعدادی تسبیح که تبرک همکار کربلایی ما بود، اما امان از انگور، که خودش روضه بود و دلمان را به درد آورد از سمی که جگر مولایمان را تراشیده بود...
-
موکبهایی که پناه زائران امام رئوف(ع) میشوند
گاهی خدمت به زائرین پیاده حرم امام رضا(ع) همان قدر دلچسب است که دادن یک لیوان آب به زائرین اربعین حسینی با بچه مسجدیهایی که همیشه پای کار هستند...
-
موکبی با همت خدام شیعه و سنی تالش بزرگ
از خیلیها التماس دعا دارم و به خیلیها هم پیام میدهم و تماس میگیرم که از حال روزشان برایم بگویند و من حداقل قلمی از این مسیر جا نمانم و بتوانم شرح حضور دلدگان را رسانهای کنم، مثلا موکبی که با همت خدام شیعه و سنی تاسیس شده تا به زائرین کربلا خدمت رسانی کنند.
-
وقتی امام حسین(ع) همه جای زندگیاش بود
بعد از مدتها به خانه آمده بود، فقط چند جمله گفت «من یقین دارم در درستترین جای تاریخ زندگیام قرار گرفتهام و راهم درستترین انتخاب است» کسی که امام حسین(ع) خط قرمزش بود، آشنایی با همسرش را مدیون سفره امام حسین(ع) بود، مداحی میکرد و حتی اول محرم رفت که به بهشت برسد...
-
وقتی فرشتهها لباس سرخ میپوشند
حرف که میزند بغض میکند و مانند مردان، کلمات را سنگین قورت میدهد تا راهی برای ادامه حرفهایش باز شود. اما میدانم این نجاتگران لابه لای مرور همین خاطرات چند هفته پیش، و آن ترسها و اضطرابها، بغضها، گریهها، حرفهای زیادی را زیر آوارها جا گذاشته اند.
-
این خانواده جنگ را شکست داد/کبوترها میدانستند اینجا حرم است
از ماشین که پیاده شدیم هر کداممان سمتی رفتیم. روی خرابه هایی که یک روزی زندگی جریان داشت حالا داغی فرو خفته نشسته بود.
-
پروانههای سوخته در زلالترین فصل زندگی
آفتاب داشت مغزم را میسوزاند. صورتم گُر گرفته بود و عطش گلویم را خراش میداد... اما احساس تکلیف میکردم که این گرما را نادیده بگیرم. آخر جگر گوشههای سرزمینم در آتش سوخته بودند. پیکرهایشان اربا اربا شده بود و خونشان با رد پای محرم عجین بود.
-
این خاک سرباز میخواد
باور نمیکردم توی یکی دو ساعت اطلاع رسانی این همه جمعیت جمع شده باشد. به یکی که کنارم ایستاده بود گفتم خطرناکه، بچه توی دست و پا نیفته. لبخندی زد و گفت «باید از الان مرد میدان بار بیاد، این مملکت دشمن زیاد داره، سرباز میخواد».
-
سرودههای شاعران گیلان از عاشورای قبل از غدیر
پیکر کودکی بی جان را میبینیم که روضه سه ساله عاشوراست برایمان، و موهای پریشان دخترکی در رختخواب صورتیش که شاید داشت خواب فرشتهها را میدید در کنج اتاق پر از کتابهای شعر و ادبیاتش و...
-
رهبری که برای یک ملت خاطره ساخت
و مردم هنوز بر سر آن عهد که بستند، هستند. با آنکه ۳۶ سال از آن فراق بزرگ میگذرد اما یادش و نامش با احترام و افتخار به جا مانده است. چون رهبری را شناختند که برای یک ملت خاطره ساخت..
-
وقتی قلم به حرمت حماسه سکوت میکند
مثل همه همکاران یک گوشهای را پیدا کرده و نشسته، کز کرده در خودش و دارد به سخنرانها گوش میدهد. گاهی دست به قلم میشود و گاهی خودکار را پایین میگذارد. چندین بار صفحه گوشی را خاموش و روشن میکند و چشمانش از شب بیداری خسته و افتاده است.
-
پایان یک ماموریت/خاطراتی از سبک زندگی شهید خدمت
با داشتن قویترین تجهیزات ردیابی در ایران اما متاسفانه بنا بر دلایل نامعلومی بالغ بر ۱۲ ساعت نمی توانستیم رد خط روشن را بزنیم، خدا کمک کرد پس از کلی جستجو به هلیکوپتر رسیدیم و... و.
-
روایت خبرنگاران از خدمت رئیسی عزیز و داغ ابدی پرواز اردیبهشت
سازمان بسیج رسانه استان گیلان نشست عصری برای روایت خدمت را با روایت اصحاب رسانه از خدمات دولت شهید جمهور برگزار کرد و در این نشست چیزهایی شنیدیم که بدون تملق بود، از زبان خود خبرنگار و روایت اول شخص حاضر و چقدر کم شنیده بودیم در این سالهای خدمت از این همه صفا و اخلاص...
-
روایت یک زیر خاکی در کاروان «زیر سایه خورشید»
سال ها خاطره داشت با یک جام زیر خاکی. چیزی شبیه قهوه ساز (دله عربی) بود. همینکه بعد از این همه سال تمام خاطره سنگر و جبهه و اسارت را در دیدار کوتاه خادمین مرور کرد و دلش قرص شد ازاینکه این امانت را به خادمین امام بسپارد جالب بود تا روایتش کنم...
-
استقبال مردمی رشتوندان از خادمین حرم رضوی
استقبال مردمی از کاروان حرم رضوی از میدان صیقلان تا حرم فاطمه اخری در رشت برگزار شد. در این آیین استقبال، مردم در گفتگو با خبرگزاری شبستان از حال و هوای زیارت پرچم بارگاه امام هشتم گفتند.
-
ذوق زیارت در چشمانی که برق میزد
تصویر زیبای پرچمهای رنگی که پرچم سبز امام رضا جانم را دوره کرده بودند در میان شاخههای گلی که در دستان مشتاقان زیارتش بیقراری میکرد، قاب زیبایی برای استقبال از خادمین حرم رضوی داشت و ذوق زیارتی که در چشمانشان برق میزد....
-
درخشش خبرنگار خبرگزاری شبستان در۲رویداد رسانهای گیلان
کریمی، خبرنگار خبرگزاری شبستان برگزیده ۲ رویداد رسانهای «ترسیم عشق» و «خواستن توانستن است» در گیلان شد.
-
فرشتهها به زمین آمدند و دعاهایمان را به آسمان بردند
خدا ما را دعوت کرد به مهمانی خودش، تمام سال را جیره خور خودش هستیم اما این ماه، این شب و روز، این سفره کرم فرق میکند، شب هایی که فرشتههایش به زمین آمدند و دعاهایمان را با خود به آسمان بردند..
-
آیین اَحیاءخوانی در کوچصفهان
یکی از آئینهای مذهبی قدیمی و به جا مانده در بخش کوچصفهان گیلان مراسم احیاء خوانی در شبهای قدر با قدمتی بیش از یکصدسال است که بعد از اطعام افطار و شام به صورت خانه به خانه شروع شده و تا هنگام سحر ادامه داشته است...
-
نقش تربیتی سفرههای افطاری ساده در مدارس
خودم را آماده کرده بودم بروم دنبال سوژه ماه رمضانی و از حال و هوای روزه داران بپرسم که با نگرانی زن همسایه مواجه شدم که گفت «دخترم روزه است، حالا قرار است مدرسه بخاطر برپایی جشن چهارشنبه سوری، سور بدهد و گفته دانش آموزان با خودشان پیتزا و لازانیا بیاورند...»
-
رسوم جالب گیلکها در ماه رمضان
از قدیم تاکنون آنچه که توانسته در کنار دستور الهی و واجب روزه داری در ماه مبارک رمضان مومنین را بر انجام اعمالش یاری کند بدون شک آیین و رسوم و فرهنگ هر منطقه است که مردمانش هر ساله در پاسداشت آن تلاش کرده و این میراث معنوی را سینه به سینه انتقال می دهند.
-
آبیترین روزهای پیربازار در تجربهنگاری دستگاههای کمکرسان
گیلان را همه با باران و طراوتش میشناسند و شهر رشت را که شهر بارانهای نقرهای مینامند اینبار با روایت آبیترین روزهای پیربازارِ رشت از زبان نقشآفرینان و شاهدان آن در نشست «عصر خاطره پس از باران» مرور کردیم.
-
وقتی باران بارید
باران بارید، مثل همیشه که می بارید و برایمان لذت بخش بود، همان آب پر نعمتی که اگر چه روشنایی است اما اینبار برای ما ترس و نگرانی ببار آورد...
-
وقتی که با شعر از مقاومت میگویند
توی راه این واژهها را با خودم تکرار کردم و تکرار کردم تا به پشت درب سالن رسیدم. شهید سلیمانی، شهید نوری، شهید آوینی... نه اینکه یادم میرفت. برای اینکه ارتباط این اسمها، ارتباط با مقاومت بود و وزن سنگینتری به محفلی که به آن دعوت شده بودم میداد. محفل عصر شعری که، شعر مقاومت بود.
-
طعم حرکت انقلاب در قلم راویان پیشرفت
در شرایطی که تحریمها و تهدیدها و جنگ رسانهای دشمن برای ناامید کردن ملتی که ایستادگی را معنا دادهاند ادامه دارد بسیج رسانه استانها از دولت سیزدهم تاکنون اردوی راویان پیشرفت را برای معرفی دستاوردها و پیشرفتهای خدمات نظام و انقلاب اسلامی توسط خبرنگاران در حال اجرا دارد تا طعم این پیشرفتها را به کام مردم بچشاند..
-
شهید سیرتنیا، علمدار جبهه فرهنگی گیلان
نهمین یادواره شهید مدافع حرم «سید اسماعیل سیرتنیا» علمدار جبهه فرهنگی گیلان در راستای دومین کنگره ملی ۸۰۰۰ شهید استان با سخنرانی صادق کوشکی و مداحی حاج ابوذر روحی در گلزار شهدای رشت برگزار شد. در این مراسم که با حضور مردم قدرشناس همراه بود با پدر و خواهر این شهید بزرگوار گفت وگو کردیم.
-
کارنامه موفق یک بانوی خبرنگار
اینکه چرا هرگز ویژه به بانوان موفق رسانهای نگاه نکردهایم برایم جای تاسف داشت، اما دورهمی بانوان رسانهای گیلان در رویداد ۲۴ ساعته طنین فرصتی فراهم کرد تا بیشتر پای حرفهای همکارانم بنشینم. همکارانی که توانایی را جزئی از خصلتهای بانوان میدانند.