از اشک تا اشتغال؛ روایت مسیر سخت بانوی کارآفرینی که تسلیم نشد

محدثه شبان بانوی کارآفرین بیرجندی است که سال‌هاست میان چرخ‌خیاطی، پارچه، بی‌خوابی و دردهای مادری می‌جنگد؛ زنی که اشک‌هایش را پنهان کرده و لبخندِ پشت محصولاتی را که می‌سازد، به دست مشتریان می‌سپارد. این روایت زندگی کسی است که سختی‌ها نتوانستند زمین‌گیرش کنند.

خبرگزاری شبستان-خراسان جنوبی؛ زینب روحانی مقدم- در دل شهری آرام، میان صدای چرخ‌خیاطی‌ها و انبارهایی که بوی پارچه تازه می‌دهند، زنی ایستاده که سال‌هاست بار زندگی، کار، مادری و تولید را هم‌زمان به دوش می‌کشد؛ زنی که بسیاری او را «موفق»، «فعال»، «الهام‌بخش» و «کارآفرین» می‌نامند، اما کمتر کسی از پشت‌صحنه‌های زندگی‌اش خبر دارد. کمتر کسی دیده که این مسیر چطور با شب‌بیداری، فشار، اشک، بی‌پناهی، و لحظه‌هایی گره خورده که مرز بین «زندگی» و «مرگ» فقط یک نفس فاصله داشته است.

این گزارش، روایت زنی است که موفقیتش نه از مسیر رفاه، بلکه از تونلی تاریک گذشته که با عزم، عشق و مسئولیت روشن شده؛ روایتی واقعی از مادری که درست وسط کارگاه، وسط تولید، وسط استرس اجاره و سفارش مشتری، جانش را در کف دست گرفت تا زندگی دیگری را به دنیا بیاورد. روایتی که نشان می‌دهد پشت هر کارگاه کوچک خانگی، چه زندگی‌هایی می‌گذرد و چه زنانی با تمام وجود می‌جنگند تا چراغ خانه و کارشان هم‌زمان روشن بماند.

در راستای گشت رسانه‌ای «طنین» ویژه بانوان خبرنگار و با محوریت معرفی بانوان موفق استان، جمعی از خبرنگاران به بازدید از یک واحد تولیدی سیسمونی نوزاد در بازارچه احسان بیرجند رفتند؛ جایی که روایت شنیدنی و الهام‌بخش محدثه شبان، بانوی کارآفرین و تولیدکننده سیسمونی، نفس تازه‌ای به این برنامه بخشید.

از اشک تا اشتغال؛ روایت مسیر سخت بانوی کارآفرینی که تسلیم نشد

جرقه‌ای که زندگی را تغییر داد

 محدثه شبان، متولد ۱۳۷۶ و مادر دو فرزند—یکی هشت‌ساله و دیگری هشت‌ماهه—از روزهای آغاز مسیرش گفت. او که در ۱۶ سالگی ازدواج کرده و در ۲۰ سالگی مادر شده بود، روایت کرد که چگونه روزی در ۲۲ بهمن، پس از تماس برادرشوهرش مبنی بر ثبت‌نام یک کلاس خیاطی ارزان‌قیمت، وارد مسیری شد که آینده‌اش را ساخت.

با وجود اینکه رشته تحصیلی‌اش برنامه‌نویسی و طراحی کامپیوتر بود و هیچ تجربه‌ای در خیاطی نداشت، با اصرار همسر و برادرشوهرش در این دوره شرکت کرد. اما خیلی زود فهمید که دوخت لباس با روحیه و علاقه‌اش سازگار نیست؛ نه دوست داشت مدام مشتری رفت‌وآمد داشته باشد، نه علاقه‌ای به ایرادگیری‌های پشت‌سرهم مشتریان داشت و نه سن‌وسال کمش اجازه می‌داد خود را در جایگاهی ببیند که باید برای دیگران لباس پرو کند.

با وجود این تردیدها، او مدتی کوتاه آموزش دید و حتی الگوهای کامپیوتری گران‌قیمت خرید؛ الگوهایی که بعدها هیچ استفاده‌ای برایش نداشتند، اما همان موقع تنها خواسته‌اش این بود که ابزار لازم را داشته باشد و مسیر خودش را کشف کند.

از اشک تا اشتغال؛ روایت مسیر سخت بانوی کارآفرینی که تسلیم نشد

شروع کار از یک اتاق کوچک؛ آزمون‌هایی که با ضرر همراه بود

این بانوی کارآفرین بیرجندی با یادآوری آن روزها گفت: پس از مدت کوتاهی، بدون برنامه‌ریزی مشخص، در فضای مجازی کانالی راه‌اندازی کردم. اولین کار جدی‌ام با اصرار یکی از آشنایان شروع شد؛ یک سرویس آشپزخانه که با کلی آزمون و خطا و حتی چندین‌بار خرید پارچه انجامش دادم. نه تنها هیچ سودی نبردم، بلکه تا مدتی از بیشتر کارها ضرر کردم.

اما وقتی اولین مشتری‌اش با رضایت کامل از کار تعریف کرد، همان تشویق ساده برایش تبدیل به یک انگیزه عمیق شد. همسرش نیز او را تشویق کرد تا پارچه‌هایی را که دوست دارد انتخاب کند و بخرد؛ این آغاز جدی کار بود.

او با بیان لحظاتی از آن دوران گفت: با یک چرخ خیاطی قرضی در اتاق خانه شروع کردم. با مخالفت شدید خانواده روبه‌رو شدم. می‌گفتند داری تمام پس‌اندازت را خرج کاری می‌کنی که معلوم نیست به جایی برسد. اما من و همسرم کوتاه نیامدیم.

کم‌کم حجم کار آن‌قدر زیاد شد که اتاق‌ها یکی‌یکی تبدیل به کارگاه شدند. وسایل خیاطی همه‌جا پخش بود؛ حتی روی مبل‌ها. به گفته او، «تا جایی رسید که یکی از بانوان بسیج به خانه ما آمد و از نزدیک دید که چه‌طور تمام خانه به یک کارگاه تبدیل شده است.»

از اشک تا اشتغال؛ روایت مسیر سخت بانوی کارآفرینی که تسلیم نشد

مسیرهای سخت؛ از اندازه‌گیری در خانه مشتری‌ها تا آشنایی با دنیای سیسمونی

پس از مدتی به سمت دوخت کاور مبل رفت، اما رفت‌وآمدهای مداوم به خانه مشتریان، با وجود داشتن یک دختر یک‌ساله، بسیار سخت بود. کمبود تجربه، سود ناچیز، رفت‌وآمد طاقت‌فرسا و نیاز به اصلاح‌های متعدد باعث شد که او از این کار فاصله بگیرد.

تا اینکه روزی در فضای مجازی با چند نمونه سیسمونی نوزاد مواجه شد؛ محصولاتی که آن زمان در بیرجند اصلاً شناخته‌شده نبود و فقط در تهران و برخی شهرهای بزرگ یا در خارج از کشور دیده می‌شد.

او می‌گوید: وقتی آن‌ها را دیدم، انگار عاشقشان شدم. همان موقع تصمیم گرفتم مسیرم را عوض کنم. هیچ‌کس در بیرجند این کار را انجام نمی‌داد.

اما این تغییر مسیر هم آسان نبود. پارچه مناسب یافت نمی‌شد، قیمت‌ها بالا بود، و او تنها با جست‌وجوی مداوم و تلاش شبانه‌روزی توانست مواد اولیه لازم را پیدا کند. اولین تشک نوزادی که دوخت، بسیار ساده و غیرحرفه‌ای بود؛ اما با پشتکار و آزمون و خطا مهارتش را کامل کرد.

 شبان با صداقت گفت: من هیچ‌وقت آموزش رسمی ندیدم. همه‌چیز را با آزمون و خطا یاد گرفتم. آن‌قدر برای کارم هزینه کردم که حتی حلقه ازدواج و گوشواره‌هایم را فروختم.

از اشک تا اشتغال؛ روایت مسیر سخت بانوی کارآفرینی که تسلیم نشد

توسعه کارگاه و ورود تجهیزات حرفه‌ای؛ از تنها بودن تا تشکیل یک تیم

به مرور کار گسترده شد و تعداد سفارش‌ها بالا رفت. او برای پاسخ‌دادن به حجم کار مجبور شد نیرو بگیرد. هرچند سختی‌هایی نیز در این مسیر داشت: اکثر کسانی که آموزش می‌دیدند، پس از یادگیری کامل، مستقل می‌شدند و می‌رفتند. اما او این موضوع را نه تهدید بلکه یک موفقیت می‌داند.

نقطه مهم توسعه کارگاه، حمایت بسیج سازندگی بود؛ جایی که با دریافت مبلغ ۷۰۰ میلیون تومان، موفق شد یک چرخ گلدوزی تمام‌اتومات وارد کارگاه کند؛ دستگاهی که طراحی‌هایش فقط با طرح‌هایی فعال می‌شود که خود او خلق کرده است.

شبان گفت: دانش طراحی کامپیوتری‌ام باعث شد خودم تمام طرح‌ها را آماده کنم. بدون طراحی من دستگاه روشن نمی‌شود. حالا بخش بزرگی از کارم طراحی است.

به گفته او، اکنون چند چرخ راسته و دستگاه‌های دیگر در کارگاه فعالند و کارگاه او از یک اتاق کوچک خانوادگی به یک واحد تولیدی کامل تبدیل شده است.

فروش و اعتمادسازی در فضای مجازی؛ از تلگرام تا اینستاگرام

 شبان توضیح داد که از ابتدای کار برای فروش آنلاین تلاش کرده است. ابتدا در فضای مجازی گروه بزرگی تشکیل داد و سفارش‌ها را از همان‌جا می‌گرفت.

اما نقطه جهش فروش او، حضور فعال در اینستاگرام بود؛ فضایی که حالا نزدیک به ۹ سال است در آن فعالیت می‌کند: برای ما که شاغلیم، اینستاگرام بهترین است. مادرانی که شرایط سخت بارداری دارند، لازم نیست بیرون بروند. رنگ، سایز و طرح را انتخاب می‌کنند و محصول را دم در خانه تحویل می‌گیرند.

او تأکید کرد: هیچ محصولی بدون رضایت کامل مشتری ارسال نمی‌شود و تمام مراحل عکاسی، تولید محتوا، فروش و بسته‌بندی را خودشان انجام می‌دهند.

از اشک تا اشتغال؛ روایت مسیر سخت بانوی کارآفرینی که تسلیم نشد

چالش‌های تهیه مواد اولیه و رشد حرفه‌ای

 شبان در ادامه سخنان خود به یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های کارش اشاره کرد و گفت: تنها مشکلی که امروز دارم، تهیه مواد اولیه است. پارچه‌هایی که استفاده می‌کنیم کیفیت بالایی دارند و یک طاق پارچه خوب گاهی تا ۳۰ میلیون تومان برایمان تمام می‌شود. مشتری ممکن است یک رنگ خاص—مثلاً زرد—نخواهد، اما همان رنگ‌بندی ده‌ها کد دارد؛ کد ۸، ۹، ۱۰ و… و مجبورم برای تأمین سلیقه مشتریان، چندین طاق مختلف بگیرم.

او توضیح داد که ۹۰ درصد سفارش‌هایش از شهرهای دیگر است و تنها ۱۰ درصد مربوط به بیرجند. همین موضوع باعث شده هزینه پست یکی از بزرگ‌ترین معضلات کارگاه باشد. هزینه پست خیلی بالا رفته. مخصوصاً برای کارهایی مثل سیسمونی که حجم و وزن بیشتری دارند. مثلاً شما محصولی دارید ۴ تا ۵ میلیون؛ حالا ۴۰۰ هزار تومان هزینه پست در مقابل آن مبلغ شاید چیزی نباشد، اما وقتی مشتری چند جا می‌دود و پارچه پیدا نمی‌کند و بعد هزینه‌ها سرسام‌آور می‌شود، برایش سخت است.

او مثال زد: یک بار تشکی را ۳۰۰ یا ۲۹۰ هزار تومان فروخته بودیم. اما هزینه ارسال آن از سال قبل تا الان به‌شکل عجیب و بدون اطلاع قبلی افزایش یافت. مشتری شاکی شده بود، در حالی که واقعاً تقصیر من نبود. گاهی یک شبه قیمت پست بالا می‌رود و همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد. 

از اشک تا اشتغال؛ روایت مسیر سخت بانوی کارآفرینی که تسلیم نشد

کیفیت؛ سرمایه‌ای که مشتری را به خرید دوباره وادار می‌کند

خانم شبان با تأکید بر ارزش کیفیت در محصولاتش ادامه داد: این کیفیت است که باعث می‌شود مشتری هزینه را بپردازد. بارها پیش آمده که یکی از مشتریان خرید کرده، بعد خواهر یا دوستش محصول را دیده و آن‌قدر از کیفیت راضی بوده که خودش هم سفارش داده وقتی باردار نبوده!

او با لبخند ادامه داد: بعضی از خانم‌ها که اصلاً فعلاً قصد بارداری ندارند، صرفاً از ترس اینکه بعدها طرح تمام شود و دستشان نرسد، خرید کرده‌اند. این یعنی می‌توانی آن‌قدر خوب کار کنی که مشتری را به خریدی وادار کنی که هنوز زمانش نرسیده! 

خانم شبان گفت که پس از حدود یک سال و چند ماه فعالیت، کاملاً به تولید سیسمونی وارد شد و حالا نزدیک به هشت سال است که این کار را به‌صورت کاملاً تخصصی انجام می‌دهد.

بزرگ شدن بچه‌ها در کارگاه؛ روایت‌هایی تلخ و شیرین

او با لحنی احساسی از روزهایی گفت که به‌خاطر شرایط کاری، فرزندانش در همان کارگاه بزرگ شدند: کارگاه ما همیشه جاهای سرد و بزرگ بوده. امروز هم زودتر آمدم، چون دلم برای بچه‌ها می‌سوخت؛ فضا سرد است. بچه‌های من عملاً در کارگاه بزرگ شدند. یادم نمی‌رود یک‌بار چسب تفنگی داغ را روی میز گذاشته بودم و فراموش کردم. دخترم آمد و دستش خورد به آن… آن‌قدر داغ بود که بچه غش کرد. پوست دستش کاملاً سوخت.

او با اندوهی مادرانه ادامه داد: بارها پیش آمده بود که نخ‌های چهارلا و ابزارهای ریز را دستشان گرفته بودند و بازی می‌کردند. واقعاً بچه‌داری و کارآفرینی کنار هم سخت است. این‌ها دردهایی است که شاید کسی نبیند، اما بخشی از مسیر زندگی من بوده.

خانم شبان در ادامه صحبت‌هایش، به تلخ‌ترین بخش مسیر زندگی‌اش رسید؛ بخشی که به گفته خودش «هیچ‌کس و هیچ رسانه‌ای از بیرون نمی‌بیند» و تنها مادرانی که میان کار و زندگی دویده‌اند، می‌توانند لمسش کنند.

او گفت: دختر دومم باید حوالی عید به دنیا می‌آمد؛ اما یک ماه و نیم زودتر به دنیا آمد. دلیلش فقط فشار کاری بود. آن زمان کارگاه را پدر همسرم در اختیارمان گذاشته بود؛ یک طبقه بالا و پایین که من مجبور بودم هر روز چندین بار از آن پله‌ها بالا و پایین بروم. همین رفت‌وآمدها، با شرایط بارداری، مرا از پا انداخت.

در همان روزها، او به‌دلیل ضعف جسمانی، سرما و فشار بیش از حد کار، مجبور شد ۱۰ روز در بیمارستان بستری شود. اما تنها ۱۰ روز بعد از ترخیص، دوباره کارگاه را باز کرد؛ بدون حتی یک روز استراحت.

در روزهای سخت بارداری، همسرش برای گرفتن وام تلاش می‌کرد و این وام را دریافت کردند. اما تنها سه روز بعد، خانم شبان با وجود مخالفت پزشکش، به تهران رفت تا دستگاه گلدوزی را تهیه کند. او می‌گوید: خانم دکتر گفت با این شرایط نباید بروی. اما من تورم را نگاه می‌کردم و می‌گفتم اگر بعد عید بروم، قیمت‌ها چند برابر می‌شود.

در تهران دستگاه را خرید؛ دستگاهی با ۱۵ نخ و مسیرهای پیچیده. نصاب به او می‌گفت که حتی برای آموزش کامل باید چند بار به بیرجند بیاید، اما شبان با همان شرایط سخت بارداری، یک‌بار نخ‌کردن را یاد گرفت و همان را در ذهنش نگه داشت. وقتی برگشت، چهار روز تمام در سرمای زمستان، بدون بخاری و بدون همراه، با شکم باردار مقابل دستگاه نشست تا روشنش کند، اما دستگاه پلی نمی‌شد و روشن نمی‌گردید.

او می‌گوید: ۲۳ بهمن با گریه به همسرم زنگ زدم. گفتم این دستگاه را نمی‌خواهم! بردار ببر. من دیگر نمی‌خواهمش. اما فردای همان روز، دوباره با امید و سماجت برگشتم به کارگاه.

۲۴ بهمن؛ روزی که مرز زنده ماندن و مادر شدن برایش یکی شد

۲۴ بهمن، او با وجود دردهای شدید، کار می‌کرد و عکس محصولات را می‌گرفت تا برای مشتری بفرستد. حدود ساعت ۹ صبح، احساس کرد حالش خوب نیست. کمی دراز کشید، دوباره عکس گرفت، دوباره سر کارگاه برگشت.

وی می گوید: به همسرم گفتم من بیمارستان نمی‌روم. تازه یک ماه و نیم مانده بود تا زایمان دخترم. از ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر در کارگاه بودم. ۵ دقیقه پشت چرخ می‌نشستم، ۵ دقیقه دراز می‌کشیدم و هیچ‌کس نبود که بگوید «زمان زایمان است».

ساعت ۱۲ به خانه رفت. همسرش مجبور شد برای کار بیرون برود. ناگهان برق رفت و با رفتن برق، آنتن موبایل هم قطع شد. او تنها ماند. فقط توانست با خواهرش تماس بگیرد: «بهش گفتم یه کم درد دارم، ولی چیز مهمی نیست. گفت: برو بیمارستان! اما گوشی قطع شد. من ماندم و درد…»

شبان گفت: از شدت درد مثل چیزی که مادرها می‌گویند مثل مار دور خودت می‌پیچی… در آن وضعیت تنها، بدون هیچ کمکی؛ از ۱:۱۰ تا حدود ۲۰ دقیقه به ۲ ظهر عذاب کشیدم. برق نبود. همسرم نبود. نتوانستم به کسی زنگ بزنم. داد می‌زدم… فکر می‌کردم می‌میرم.

در نهایت، در همان خانه، به‌تنهایی فرزندش را به دنیا آورد. وی گفت: نه دخالتی توانستم بکنم، نه کاری. حالا دیگر دخترش به دنیا آمده بود. وقتی نگاه کردم و دیدم بچه زنده است… فقط خدا را شکر کردم. همسرم وقتی رسید شوکه شد. همسایه را صدا زد. خواهرم از آن سوی شهر آمد. آمبولانس دیر رسید. اما معجزه رخ داده بود: مادر و نوزاد زنده مانده بودیم. 

در بیمارستان، او باید ثابت می‌کرد که زایمانش «طبیعی» بوده و قصوری در کار نبوده. «استشهاد، پاسگاه، دادگاه، پرونده‌های سونوگرافی… همه را جمع کردم. ۱۰ روز در آی‌سی‌یو بودیم. منِ مادر حتی یک روز استراحت نداشتم.»

و با صدایی بغض‌آلود گفت: ۸–۹ سال است رنگ جمعه و عید را ندیده‌ام… اما از بیرون فقط موفقیت را می‌بینند.

مردم او را زنی موفق می‌بینند: یکی که رو پای خودش ایستاده، کارگاه دارد، نیرو آموزش داده، برند ساخته، و سال‌هاست روی پایش ایستاده. می‌گویند:«فکر می‌کردیم زنی ۴۰–۴۵ ساله‌ای با عینک و متر دور گردن است؛ نه یک دختر ۲۲ ساله.»

اما او می‌گوید: کسی نمی‌بیند پشت این موفقیت چه دردهایی هست.

کیفیت محصولاتی که از جان او مایه می‌گیرد

او توضیح داد که چرا از پارچه‌های ایرانی استفاده نمی‌کند: پارچه‌های ایرانی حساسیت پلی‌استر دارند، پلاستیک دارند، رنگ می‌دهند. برای نوزاد مناسب نیست. ما از پارچه تمام‌پنبه وارداتی تهیه می‌کنیم. این پارچه هوا را رد می‌کند و برای نوزاد امن است.

تمام طرح‌های گلدوزی را خودش و با لپ‌تاپش طراحی می‌کند. دستگاه، تا سایز ۴۵ در ۱۱۵ را می‌دوزد و او روی بزرگ‌ترین سایز کار می‌کند و با لبخندی که پشتش رنج سال‌هاست گفت: خیلی‌ها وقتی سرویس را می‌بینند، به فکر بچه‌دار شدن می‌افتند. بعضی‌ها حتی باردار نیستند، اما سفارش می‌دهند. این یعنی کار من به دل مردم می‌نشیند.

از اشک تا اشتغال؛ روایت مسیر سخت بانوی کارآفرینی که تسلیم نشد

افتتاح بازارچه زنان کارآفرین در بیرجند؛ فرصتی برای توانمندسازی و اشتغال مادران

افسانه سرزهی، مدیر بازارچه زنان کارآفرین«احسان» در گفت‌وگو با خبرنگاران از ظرفیت‌ها و دستاوردهای این طرح خبر داد و گفت: در حال حاضر حدود ۳۹ نفر از بانوان فعال در این بازارچه مشغول به کار هستند و رسته‌های شغلی متنوعی مانند خیاطی، دوخت سیسمونی، نجاری، تولید زغال نسوز و کارگاه‌های تولید حوله را پوشش می‌دهند. این مجموعه، فرصتی مناسب برای زنان است تا علاوه بر کسب درآمد، مهارت‌های خود را به کار بگیرند و در آینده بتوانند به عنوان کارفرما فعالیت کنند.

وی با اشاره به شرایط ویژه مادران شاغل، افزود: مثلاً خانم شعبان، مادر دو فرزند، با وجود داشتن کودک ۸ ماهه و فرزند مدرسه‌ای، از صبح تا عصر در کارگاه سیسمونی فعالیت می‌کند. بسیاری از اعضای بازارچه نیز مادرانی هستند که با صبر و انگیزه در کنار مسئولیت‌های خانوادگی خود، مشغول به کار شده‌اند.

سرزهی همچنین به اهمیت توانمندسازی زنان برای مقابله با مشکلات اقتصادی و اجتماعی اشاره کرد و گفت: هدف اصلی من این است که زنان مهارتی یاد بگیرند که بتوانند مستقل شوند و با کسب تجربه کاری، آینده شغلی خود را تضمین کنند. حتی زنان بدون همسر نیز می‌توانند در این بازارچه فعالیت کنند و با ایجاد شغل، از آسیب‌های اجتماعی پیشگیری کنند.

مدیر بازارچه درباره حمایت‌ها گفت: این بازارچه با همکاری کمیته امداد خراسان جنوبی و شهرداری بیرجند راه‌اندازی شده است و تا پنج سال تحت بهره‌برداری کمیته امداد خواهد بود. اعضا برای استفاده از امکانات، هزینه اجاره‌ای نمی‌پردازند و تسهیلات و وام‌های اشتغال نیز در اختیار آنان قرار می‌گیرد، هرچند سرمایه در گردش برای برخی اعضا هنوز نیازمند حمایت بیشتری است.

وی ادامه داد: این بازارچه، اولین نمونه در کشور است که با هدف اشتغال و توانمندسازی زنان ایجاد شده و می‌تواند الگویی برای دیگر شهرها باشد. با فراهم کردن شرایط لازم و حمایت‌های مالی و آموزشی، بانوان می‌توانند رشد کنند و نقش موثری در اقتصاد و جامعه ایفا کنند.

سرزهی در پایان گفت: توانمندی و انگیزه فردی مهم‌ترین عامل موفقیت است. هر فردی که مهارت خود را به کار گیرد و در مسیر اشتغال مستقل قدم بردارد، نه تنها سرنوشت خود بلکه جامعه را نیز تحت تأثیر مثبت قرار می‌دهد.

از اشک تا اشتغال؛ روایت مسیر سخت بانوی کارآفرینی که تسلیم نشد

راه‌اندازی نخستین بازارچه دائمی زنان سرپرست خانوار در خراسان جنوبی

خالدی رئیس اداره راهبری شغلی اداره کل کمیته امداد امام خمینی (ره) در گفت‌وگو با خبرنگاران، از افتتاح نخستین بازارچه دائمی ویژه زنان سرپرست خانوار در خراسان جنوبی خبر داد و خدمات گسترده این اداره کل در حمایت از اشتغال پایدار جامعه هدف کمیته امداد را تشریح کرد.

خالدی با اشاره به اهمیت توانمندسازی زنان سرپرست خانوار گفت: راه‌اندازی کسب‌وکار برای افرادی که تجربه کاری قبلی ندارند و هیچ پشتوانه اقتصادی ندارند، بسیار دشوار است. کمیته امداد با ارائه یک بسته جامع خدماتی، شامل مشاوره، آموزش، تسهیلات اشتغال و خدمات پس از اشتغال، تلاش می‌کند افراد را در مسیر اشتغال پایدار هدایت کند تا بیکار نشوند و به بدهی گرفتار نشوند.

وی افزود: در این بازارچه که تحت عنوان مجتمع تولیدی احسان فعالیت می‌کند، حدود ۴۰ کارآفرین مشغول به کار هستند و هر کدام به طور متوسط سه خانواده را تحت پوشش اشتغال مستقیم قرار داده‌اند. با احتساب میانگین سه نفر در هر خانواده، این بازارچه به طور مستقیم زمینه اشتغال حدود ۳۶۰ نفر را فراهم کرده است.

رئیس اداره راهبری شغلی کمیته امداد همچنین توضیح داد که این مجموعه علاوه بر ارائه تسهیلات اشتغال، اقداماتی مانند آموزش فروش آنلاین، بسته‌بندی و برندسازی محصولات، مشاوره مستمر و دسترسی به بازارهای گسترده را برای مددجویان فراهم کرده است.

خالدی گفت: با ایجاد ویترین‌های نمایش محصول در سطح شهر و بهره‌گیری از فروش آنلاین، تلاش داریم محصولات تولیدی مددجویان را در دسترس مشتریان داخلی و حتی بازارهای بین‌المللی قرار دهیم.

وی به اهمیت مشارکت شهرداری و اعتبارات استانی در ایجاد این بازارچه اشاره کرد و افزود: فضای این بازارچه با همکاری شهرداری بازسازی و با شرایط تسهیل شده در اختیار زنان سرپرست خانوار قرار گرفته است. همچنین تسهیلات قرض‌الحسنه بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان با بازپرداخت هفت‌ساله و نرخ سود چهار درصد به متقاضیان ارائه شده و برخی از مددجویان نیز از تسهیلات ویژه خرید تجهیزات تولیدی بهره‌مند شده‌اند.

خالدی در پایان تصریح کرد: این بازارچه نه تنها نخستین نمونه در کشور است بلکه نمونه‌ای عملیاتی از اجرای سرفصل جدید کمیته امداد در ایجاد مجتمع‌های تولیدی و بازارچه‌های دائمی برای توانمندسازی جامعه هدف محسوب می‌شود. هدف ما ایجاد اشتغال پایدار، تقویت مهارت‌ها و ارتقای کیفیت تولیدات مددجویان است تا آنان بتوانند مستقل و توانمند در جامعه فعالیت کنند.

کد خبر 1849967

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha