خبرگزاری شبستان: «عجیب آن که علم از معدود نعمت های خدا به بشر است که بخشیدن آن به دیگران، از مخزن آدمی هیچ چیزی کم نمی کند. (درباره خدا این طور است یعنی وقتی نعمتی را به انسان می دهد، از مخزن الهی او کاسته نمی شود چرا که چون عطای الهی از جنس جعل است اما در مورد انسان، به همان میزان که می بخشند، از داشته های آنها کم می شود)» این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام احمد رهدار، مدیر موسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه پیرامون مساله انفاق علمی است که مشروح آن از نظرتان می گذرد:
انفاق علمی به چه معنا است و در چه شرایطی ضرورت می یابد؟
طبق روایات دینی هر نعمتی از نعمت های خداوند زکاتی دارد که باید پرداخت شود؛ مثلا زکات زیبایی عفت است و زکات بیان و زبان، صداقت گویی. زکات علم هم نشر آن است.
اما انفاق علمی یعنی آنکه انسان در مقام اعطای آنچه خدا به او داده و ودیعه الهی که در اختیار او ست، بخل نورزد به این معنا که گمان نکند اگر از علم خود به دیگران بخشید، علم او کم می شود.
عجیب آن که علم از معدود نعمت های خدا به بشر است که بخشیدن آن به دیگران، از مخزن آدمی هیچ چیزی کم نمی کند. (درباره خدا این طور است یعنی وقتی نعمتی را به انسان می دهد، از مخزن الهی او کاسته نمی شود چرا که چون عطای الهی از جنس جعل است اما در مورد انسان، به همان میزان که می بخشند، از داشته های آنها کم می شود) بنابراین برخی از نعمت های خدا استثناست مانند که علم هر اندازه عطا شود، نه تنها از آن کم نمی شود، بلکه افزون هم می گردد.
انفاق علمی باید با چه علومی صورت گیرد اصلا آیا این انفاق محدودیت پذیر است؟
ببینید تفاوت دارد؛ به این مفهوم که در برخی مواقع این انفاق علمی پدیده حَسُن و شایسته ای است که گاه وجوب پیدا می کند. مثلا در زمانی که مورد مطالبه قرار می گیرد. اما زمانی که در عین ارتباط با مردم، مطالبه ای صورت نمی گیرد یعنی کسی از عالم طلب علم نمی کند، این انفاق ضروری نیست اما در پاره ای از مواقع انفاق علمی ضرورت دارد مانند اینکه فردی گره کارش به دست نشر علم عالم باز شود و آن عالم نیز شرایط انفاق علمی را داشته باشد که در این صورت انفاق علمی وجوب پیدا می کند. اما این انفاق در مواقعی نیز حرمت پیدا می کند مثلا آموزش سحر و جادو. اگر فردی این علم را داشته باشد، نباید آن را به دیگران نیز نشر دهد مگر در مواقع خاص که می توان به علم برای بطلان سحرو جادو اشاره کرد که شرایط خاص خود را دارد و نمی توان تعمیم داد.
از سوی دیگر گاهی محدودیت های برای علم است، مثلا برای متعلم. برخی از حقایق عالیه و ظرایف عرفانی برای کسی که ظرفیت فهم آن را ندارد و حتی ممکن است دینداری او را سست کند، به هیچ وجه توصیه نمی شود. همان طور که گاه انتقال و انفاق علم حرام می شود.
مثلا در چه مواردی؟
به طور مثال جایی که متعلم شرایط دریافت علم را ندارد. فرض کنید عالمی، علمی را به یک صهیونیست تعلیم دهد و او علیه مسلمانان یا بشر از آن استفاده کند. در این صورت انفاق علم حرام است. بنابراین کلیت قضیه انفاق علمی مورد تاکید عقل و دین و فطرت است اما آن را کلیه موجبه نمی توان محسوب کرد.
از نظر شما آیا اساسا ارتباطی میان مفهوم انفاق علم و تحول علوم وجود دارد؟
بله، ارتباط تنگاتنگی در این بین وجود دارد؛ اگر عالمان در مقام نشر علم بخل بورزند، نشاط علمی، جریان علمی و چرخش علمی صورت نمی گیرد. ضرب المثلی است که همه چیز را همگان دانند. لذا اگر فردی نابغه هم باشد نمی تواند همه علم را یکجا داشته باشد مگر اینکه معصوم باشد. بنابراین، ضرورت دارد علم دهان به دهان سینه به سینه بچرخد. هر سینه یک ظرفی دارد ممکن است من علمی را به یک متعلم انفاق کنم و به دلیل ظرفیتی که او دارد، به گونه ای دریافت می کند که آن را کامل تر بسط می دهد. لذا قطعا بین انفاق علمی و تحول و تکامل علوم ارتباط است. مثلا در حوزه سیاست قائل به چرخش قدرت در دست نخبگان هستیم که اگر ساکن باشد فساد می آورد یا انسان های متعدد ظرفیت های متعدد دارند و وقتی یک منصب در اختیار ظرفیت های متعدد قرار گرفت، اوضاع رو به بهبود خواهد رفت.
علم هم همینطور است در هر سینه ای ظرفیت های مختلف وجود دارد و نیازهای متکثر جامعه هم متناسب با ظرف علم یک عالم نیست و در سطوح و ابعاد مختلف است. اگر بخواهیم علم این موارد را برطرف کند، مخزن آن باید متعدد شده و لایه بندی شود.
چه ارتباطی میان این مفهوم و زمینه سازی برای تولید علم وجود دارد؟
حداقل در فضای روانی عمومی موثر است. فرض کنید اگر متعلمان یک دانشگاه همه به لحاظ روانی این حس را داشته باشند که اساتید همه آنچه را که می دانند به ما دانشجویان نمی دهند و مثلا برخی از مسائل را باید پول داد و آن را فرا گرفت (همان طور که گاه شنیده می شود در برخی از باشگاه های رزمی، مربی همه فنون را به متعلم یاد نمی دهند)، بر فرض چنین مساله ای اگر در دانشگاه عمومیت پیدا کنند و همه دانشجویان به لحاظ روانی این را پیدا کنند، تصور کنید چه شرایطی ایجاد خواهد شد. حال اگر این دانشگاه را با دانشگاهی دیگر که دانشجویان حس می کنند اساتید همه آنچه را می دانند، به آنها تعلیم می دهند، مقایسه کنید. اولین تفاوتی که حس می شود آن است که در چنین فضا، متعلم نیز این گونه برداشت می کند به دلیل آنکه استاد همه آنچه را می داند، به من نداده است، من نیز هر آنچه را فرا گیرم به دیگران یاد نخواهم داد! بنابراین این مساله موجب می شود به طور طبیعی علم در لایه های مختلفی توسط عالمان سانسور شده و فرآیند تحول و تکامل را کُند کند اما عکس این قضیه موجب تسریع در تولید علم می شود.
پایان پیام/
نظر شما