مراتب شرک‏ چگونه است؟

در مباحث اعتقادى به عناوین کافر و مشرک برمى‏خوریم. انسان یا به وجود خداوند اقرار ندارد که در این صورت به او کافر مى‏گوییم؛ امّا در صورت اقرار، اگر شریکانى نیز براى خداوند قرار دهد، او را مشرک می نامیم.

به گزارش خبرگزاری شبستان، در مباحث اعتقادى به سه عنوان موحّد، کافر و مشرک برمى‏خوریم. انسان یا به وجود خداوند اقرار ندارد که در این صورت به او کافر مى‏گوییم؛ امّا در صورت اقرار، اگر خداوند را به یگانگى نیز بشناسد او را موحّد، و اگر در کنار خدا، شریکانى نیز براى او قرار دهد، او را مشرک مى‏نامیم. البته برخى از مراتب شرک با ایمان قابل جمع نیست و آن شرک در ذات است که آن را شرک جلىّ مى‏نامیم و برخى از مراتب شرک همچون ریا، شرک خفى است که با ایمان ظاهرى سازگار بوده و شخص را از جرگه مؤمنان خارج نمى‏کند. براى توضیح بیشتر این مطلب، به شرح اقسام و مراتب شرک مى‏پردازیم:

1. شرک ذاتى‏

اعتقاد به موجودات قدیم دیگرى که در عرض وجود خداى متعال بوده و استقلال در ذات داشته باشند شرک ذاتى است. کسانى که به تثلیث یا ثنویت رو آورده‏اند توجه نکرده‏اند که حق تعالى حقیقت محض و بى نهایتى است که جایى براى وجود شریک باقى نمى گذارد در حالى که اعتقاد به شرک ذاتى سبب محدودیت ذات حق مى‏شود.خداوند متعال در مورد کسانى که قائل به تثلیث شدند فرموده است: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا انَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةِ وَ ما مِنْ الهٍ الَّا الهٌ واحِدٌ»؛[1] آنها که گفتند: «خداوند، یکى‏از سه خداست» به یقین کافر شدند؛ معبودى جز معبود یگانه نیست. هرگز اعتقاد به توحید و مبدأ بودن خداوند براى جهان با اعتقاد به موجودات دیگر در کنار خدا سازگار نیست و چنین اعتقادى که شرک جلى است سبب خروج شخص از حوزه اسلام مى‏گردد.

2. شرک صفاتى‏

منظور از شرک صفاتى آن است که کسى صفات خداوند را زاید به ذات او دانسته و یا به تعدد صفات جداى از یکدیگر قائل شود. شهید مطهرى (ره) در مورد این قسم از شرک مى‏نویسد:

شرک در صفات، به علت دقیق بودن مسأله، در میان عامه مردم هرگز مطرح نمى‏شود، شرک در صفات، مخصوص برخى اندیشمندان است که در اینگونه مسائل مى‏اندیشند امّا صلاحیت و تعمق کافى ندارند. اشاعره از متکلّمین اسلامى دچار این نوع شرک شده‏اند ... [2]

3. شرک افعالى‏

شریک کردن غیر خدا، در افعال خدا را ، شرک افعالى گویند و مى‏توان آن را به اقسام مختلف تقسیم کرد از جمله:

الف. شرک در خالقیّت‏

کسانى که با وجود اعتراف به خداوند یکتا در جهان هستى، خلقت برخى از مخلوقات را به غیر خدا نسبت دهند دچار شرک در خالقیت شده‏اند، مانند کسانى که شرور را آفریده برخى از مخلوقات مى‏دانند.

خداوند براى خلقت موجودات نه از کسى کمک گرفته و نه هیچ موجودى توان و قدرت بر چنین کارى را داراست؛ زیرا موجودات هر آنچه داشته باشند خود مخلوق خدایند و هرگز توان قدرت نمایى در برابر ذات الهى را ندارند، خداوند متعال در توبیخ مشرکان مى‏فرماید: «هذا خَلْقُ اللَّهِ فَارُونى‏ ماذا خَلَقَ الَّذینَ مِنْ دُونِه‏ بَلِ الظَّالِمُونَ فى‏ ضَلالٍ مُبینٍ»؛[3] این آفرینش خداست، امّا به من نشان دهید معبودان دیگر چه چیزى را آفریده‏اند؟! ولى ظالمان در گمراهى آشکارند.

تنها یک نوع از نسبت دادن خلقت به غیر خدا با توحید سازگار است و آن هم زمانى است که خلقت موجودى با اذن الهى به دست موجودى دیگر انجام شود.قرآن مجید در مورد عمل حضرت عیسى علیه السلام مى‏فرماید: «وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِى‏ فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونَ طَیْراً بِإِذْنِی»؛[4] و هنگامى که به فرمان من، از گِل چیزى به صورت پرنده مى‏ساختى، و در آن مى‏دمیدى، و به فرمان من، پرنده‏اى مى‏شد.

اینگونه اعتقاد به صدور موجودى از موجود دیگر عین توحید است.

ب. شرک در ربوبیت‏

ممکن است کسى خالقیت را منحصر به خداوند بداند، امّا معتقد باشد که اداره جهان بعد از آفرینش، توسط موجودات دیگرى به طور مستقل انجام مى‏گیرد و خداوند دخالتى در تدبیر آفریده‏ها ندارد، و یا قائل باشد که خداوند شریکانى در تدبیر آفریده‏ها دارد، چنین شرکى که شرک در ربوبیت است باطل است؛ زیرا مخلوقات نه تنها در اصل وجود و پیدایش، بلکه در همه شوؤن وجودى خویش وابسته به خدایند و وابستگى‏هایى که به یکدیگر دارند، در نهایت به وابستگى به خدا ختم مى‏شود و اوست که بعضى از آفریدگان را به وسیله بعضى دیگر اداره مى‏کند و روزى‏خواران را به وسیله روزى‏هایى که مى‏آفریند، روزى مى‏دهد و در یک سخن، اسباب و علل نه تنها در اصل هستى بلکه‏ هرگونه تأثیرى که دارند همه از خداوند است و کارگردانى جهان مختص به ذات مقدس خداوند است. با دقت در مفهوم خالقیت و ربوبیت نیز روشن مى‏شود که این دو با هم تلازم دارند و محال است که رب و مدبّر جهان غیر از خالق آن باشد؛ زیرا خلق کردن موجوداتى با ویژگیهاى خاص و وابستگى به یکدیگر، عین تدبیر امور آنان است. به طور مثال، وقتى خداوند حیوانى را به گونه‏اى مى‏آفریند که براى ادامه حیات، نیاز به علوفه دارد و از سوى دیگر در جهان خارج، علوفه را نیز خلق مى‏کند، خلقت این دو موجود با این وابستگى یکى به دیگرى عین تدبیر است. به عبارت دیگر مفهوم تدبیر از کیفیت آفرینش و وابستگى یکى از این دو مخلوق به دیگرى انتزاع مى‏شود، علاوه آنکه لازمه تدبیر صحیح و کامل، علم به ویژگیها، نیازها و استعدادهاى مخلوقات است و شناخت این امور جز از خالق آنها که مى‏داند آنها را به چه تجهیزاتى مجهز کرده و چه قوا و استعدادهایى در وجود آنان قرار داده است، برنمى‏آید؛ پس جز خالق آنها، کسى توان تدبیر کامل و جامع براى آنها را ندارد.[5]

نکته حائز اهمیت در اینجا این است که هر چند اعتقاد به نقش موجودات در تدبیر جهان چه بطور استقلالى و چه به نحو شراکت با حضرت حق، سبب ورود به جرگه شرک جلى مى‏گردد. (همانگونه که بیشتر مشرکان معاصر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در سرزمین عربستان از این گروه بودند) امّا بى‏توجهى به مفهوم دقیق توحید ربوبى در بسیارى از موارد انسان را به حوزه شرک خفى مى‏کشاند؛ زیرا انسان ممکن است در مرحله بینش و اعتقاد به توحید ربوبى معتقد باشد امّا در عمل، تأثیر را بطور استقلالى از موجودات طلب نماید. امام‏صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه «وَ مایُؤْمِنُ اکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ الَّا وَ هُمْ‏مُشْرِکُونَ»[6] که مرتبه‏اى از ایمان و شرک را قابل جمع دانسته است، به همین شرک در ربوبیّت که به هنگام عمل براى بسیارى رخ مى‏دهد اشاره کرده، مى‏فرماید: این همان سخن شخص است که مى‏گوید «اگر فلانى نبود من هلاک شده بودم و اگر فلان شخص نبود به من چنان مصائبى رسیده بود و اگر فلانى نبود، خانواده‏ام از دستم‏ مى‏رفت!»، آیا نمى‏بینى که او براى خداوند شریکى در ملکش قرار داده که به او روزى مى‏دهد و بلاها را از او دفع مى‏کند؟ راوى مى‏گوید: پرسیدم در صورتى که بگوید: «اگر خداوند به واسطه فلان شخص بر من منت ننهاده بود، هلاک مى‏شدم.» چگونه است، امام فرمود: بلى، این اشکال ندارد.[7]

4. شرک عبادى‏

توحید عبادى یا توحید عملى یعنى براى خدا عبادت کردن، براى خدا قیام کردن، براى خدا خدمت کردن، براى خدا زیستن و براى خدا مردن.[8] در برابر این قسم از توحید، شرک عبادى قرار دارد که مراتب گوناگونى را شامل مى‏شود. مرتبه‏اى از آن که همان شرک جلى و سبب خروج از اسلام است، عبادت در پیشگاه بتها و معبودان، ساختگى است. نمونه‏هایى از این نوع، در جهان گذشته و زمان کنونى وجود داشته و دارد.

امّا نمونه‏هایى از این قسم از شرک نیز وجود دارد که مربوط به حوزه «شرک خفى» است و در آیات و روایات اسلامى ما به آنها اشاره شده است. در اینجا به شرح اجمالى دو نوع آن مى‏پردازیم.

الف. اطاعت از غیر خدا و غیر اولیاى الهى‏

در قرآن از اطاعت شیطان و هواى نفس و طاغوتهاى زمان، تعبیر به عبادت شده‏است.

در سوره یس در توبیخ انسان در اطاعت از شیطان مى‏فرماید: «الَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِى آدَمَ ان لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ ....»؛[9] آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید.

و یا در مورد هواى نفس مى‏فرماید: «أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهُ هَوَیهُ ...»؛[10] آیا دیدى کسى را که هواى نفسش را معبود خود برگزیده است؟ قرآن مجید در مواردى، پیروان اهل کتاب را سرزنش مى‏کند که به عبادت احبار و رهبان پرداخته‏اند.[11] در حالى که مى‏دانیم منظور از موارد یاد شده عبادت به معناى مصطلح و رکوع و سجود نیست بلکه مراد، همان خضوع و اطاعت در برابر فرامین آنهاست. امام صادق علیه السلام در تبیین این نوع از عبادت مى‏فرماید: عبادت، تنها سجود و رکوع نیست بلکه اطاعت از اشخاص است. کسى که مخلوق را در جهت معصیت خالق اطاعت کند او را پرستیده است.[12]

ب. انجام عبادت به خاطر ریا

این قسم از عبادت نیز شرک شمرده شده و شدیداً نکوهش شده است. آیه‏اى که در این باره، مورد استناد قرار گرفته آیه ذیل است:

«... فَمَنْ کانَ یَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لایُشْرِکَ بِعِبادَةِ رَبِّهِ احَدًا»؛[13] پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد، باید کارى شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، فرمود: پروردگار شما مى‏فرماید: من بهترین شریک هستم پس کسى که احدى از خلقم را شریک من در عملش قرار دهد من همه عمل را براى او واگذارم و جز عمل خالص را قبول نمى‏کنم. سپس آیه مذکور را قرائت فرمود.[14]

حضرت على علیه السلام نیز با استناد به همین آیه به ریا اشاره کرده، مى‏فرماید:«پس اینان (ریاکاران) روزه گرفتند و نماز خواندند و خود را به کارهاى خیر واداشتند، جز اینکه در همه این اعمال منظور ایشان ریا و نشان دادن به مردم بود؛ پس به خاطر این ریایى که انجام دادند کافر شدند.»[15] توجه به مراتب خفى شرک ما را به تأمل در این حدیث پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وا مى‏دارد که فرمود: (راه یافتن) شرک (در عقاید و اعمال انسانها) از راه رفتن مورچه‏اى بر سنگ صاف[16]، در شب تاریک، مخفى‏تر است. کمترین شرک این است که انسان کمى از ظلم‏را دوست بدارد و از آن راضى باشد و یا کمى از عدل را دشمن بدارد، آیا دین جز دوست داشتن و دشمنى داشتن براى خداست؟ ...…[17]

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . مائده( 5)، آیه 73.

[2] . مقدمه‏اى بر جهان‏بینى اسلامى، ص 109، انتشارات صدرا.

[3] . لقمان( 31)، آیه 11.

[4] . مائده( 5)، آیه 110.

[5] . ر. ک، آموزش عقاید، مصباح یزدى، ج 1، ص 108.

[6] . یوسف( 12)، آیه 106؛« و بیشتر آنها که مدعى ایمان به خدا هستند، مشرکند!»

[7] . بحارالانوار، ج 72، ص 99- 100.

[8] . اقتباس از: مقدمه‏اى بر جهان‏بینى اسلامى، ص 92.

[9] . یس( 36)، آیه 60.

[10] . فرقان( 25)، آیه 43.

[11] . شعرا( 26)، آیه 22.

[12] . بحارالانوار، ج 72، ص 94.

[13] . کهف( 18)، آیه 110.

[14] . المیزان، ج 13، ص 406- 407.

[15] . بحارالانوار، ج 72، ص 102.

[16] . در برخى از روایات،« صفاه سوداء» به معناى سنگ سیاه آمده است. رک: بحارالانوار، ج 72، ص 93، حدیث 3.

[17] . الدر المنثور، سیوطى، ج 2، ص 17، دارالمعرفه.

 

پایان پیام/

 

کد خبر 207505

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha