خبرگزاری شبستان – مشهد؛ بیمارستانهای کشور در روزهای بحرانی کرونایی، شاهد پرکشیدن پزشکان و پرستارانی است که عشق را با فدا کردن خویش معنا نموده و با ترنم ابرها، جانفشانی کردند تا درد کرونا را از بدن هم نوعشان بزدایند، مدافعان سلامت با خدمترسانی خالصانه خود در صف اول خط مقدم جبهه مبارزه با کرونا هستند و شبانه روز برای سلامت مردم تلاش میکنند، این جبهه تفاوتی با جبهه های دوران ۸ سال دفاع مقدس و مدافعان حرم ندارد و فقط میدانهای مبارزه، دفاع و ایستادگی از جایی به جایی دیگر، از لباسی به لباس دیگر و از فردی به فرد دیگر منتقل میشود، آنها به درستی مشغول انجام وظیفه هستند و باید دید ما چه نقش و وظیفهای در قبال کمتر کردن فشار کاری این فرشتگان زمینی داریم.
پایان این کارزار سخت، تبسمی شیرینی است که بر لب شهدای مدافع سلامت ترنم عشق میخواند، کسانیکه از نفس کشیدن خود برای نجات دیگران گذشتند و ایثار در عرصه سلامت را به خوبی و در عمل معنا کردند و یکی از این شهدای والامقام شهید شهید دکتر وحید یحیوی است.
در جهت آشنایی بیشتر با خصوصیات این شهید مدافع سلامت گفتوگویی را با همسر وی، «مهناز آریان» که خود از مدافعان سلامت بوده و در بیمارستان امام رضا(ع) مشهد در حال خدمت رسانی به بیماران کرونایی است صورت دادیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید؛
لطفا از همسرتان و خانواده تان و نحوه آشنایی تان بگویید؟
شهید وحید یحیوی در سال ۵۹ در تبریز متولد شد و من هم متولد سال ۶۰ در تهران هستم، ما در سال ۸۲ ازدواج کردیم و حاصل ۱۷ سال زندگی مشترکان یک فرزند ۱۳ ساله تسنیم است و به واقع دخترم را قهرمان اصلی زندگی مان میدانیم که در شرایط سخت کاری پدر و مادر و با سن کمش به تنهایی مدیریت خانه را برعهده داشت.
آشنایی من و وحید به ۲۰ سال پیش برمیگردد، زمانی که من از تهران برای تحصیل به تبریز رفته بودم، وحید پسری خودساخته، فوقالعاده مهربان، نجیب، خونگرم و بسیار دوستداشتنی که پس از چندسال این آشنایی منجر به ازدواج شد.
من و همسرم از همان ابتدای ازدواج جدای از زن و شوهر، دو همکار، دو دوست و دو رفیق صمیمی بودیم، خاطرم هست که وحید همیشه می گفت: "خدا خواست با رتبه خوب تهران قبول نشوی و دانشگاه تبریز بیایی تا همسر من شوی! درحقیقت من و او باهم بزرگ شدیم، رشد کردیم و به اینجا رسیدیم؛ جایی که تازه قرار بود نتیجه سالها تلاش و مطالعه خود را ببینیم.
در مدت زندگی که با شهید یحیوی داشتید متحمل چه سختی هایی شدید؟
زندگی من و شهید یحیوی مانند همه زندگیها پستی و بلندیهای زیادی داشت و به خاطر حرفهای که داشتیم خانه به دوشی زیادی را تحمل کردیم، روزهای سختی که اگر مهربانی و همراهی وحید نبود، به طور حتم تحملش برای من ممکن نبود و معتقدم که بهواقع قلب وحید همیشه برای دیگران بیشتر از خودش میتپید، برای همین ترجیح میداد جایی باشد که بیشتر به او نیاز دارند و نمونه بارزش حضور در صف اول خط مقدم جبهه مبارزه با کرونا بود و در راه حفظ سلامت همنوعانش جان خود را فدا کرد.
پزشکان نسبت به لباس مقدس طبابت احساس مسئولیت خاصی داشته و دارند، چیزی که در شهید یحیوی هم بهخوبی ملموس و مشهود بود و من به عنوان همسر شهید و فرزندم هم به عنوان فرزند شهید مدافع سلامت میخواهیم ادامه دهنده راهش باشیم؛ خودم در حرفه طبابت و لباس مقدس پزشکی و دخترم هم در هر لباس و حرفهای که خودش علاقهمند است، آمادهایم که به بهترین شکل ممکن به مردم خدمت کنیم.
نحوه مبتلا شدن شهید یحیوی به کرونا چگونه بود؟
همه چیز از یک تماس کوتاه شروع میشود، ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه ۲۰ اسفند ۹۸ تلخترین خبر زندگیام دریافت کردم، لحظهای که خبری از شور و هیجان همیشگی در صدای وحید نبود، سرفههای خشک و زیاد امانش را بریده بود و دیگر نمیتوانست صحبت کند و فقط درچند جمله از شریک زندگیاش کمک میخواهد و این آغاز سفری تلخ و غمانگیز برای من است.
روزهای ابتدایی شیوع کرونا وحشت و ترس در بین مردم نسبت به این بیماری خیلی بیشتر از امروز بود، خاطرم هست که همکارانم که خبردار شده بودند دکتر یحیوی مبتلا شده، مرتب زنگ میزدند که چرا بر بالینش رفتی، جان همسرت که به خطر افتاده با جان خودت بازی نکن، اما مگر میشد همسر و دوستی مثل وحید را رها کرد.
وحید فردی بینظیر بود از یک خانوادهای آمده بود که دینداری و احساسات حرف اول و آخر را می زد و مهربانی اش در مزد همه زبانزد بود، در روزهای بیماری وحید با اینکه به بهبودش امید داشتم اما فکر میکردم اگر وحید نباشد این روزهای آخر حکم غنیمت دارد، نمیخواستم این روزها را تنها بگذراند و تقریبا از تمام روز فقط ۳ تا ۴ ساعت پیشش نبودم.
شما هم به کرونا مبتلا شدید، در اون حال از خدا چه خواسته ای داشتین؟
حال وحید رو به بهبودی بود، اما این بیماری هزار چهره روی دیگری را نشانمان داد و مجدد علائم وحید جان عود کرد، در تمام این مدت جسم خودم را فراموش کرده بودم تا اینکه ۱۲روز پس از بستری شدن وحید، درد زیاد قفسه سینه من را هم از پا درآورد، اول تصور میکردم بخاطر خستگی و استرس است، اصلا نمی خواستم باور کنم که من هم مبتلا شدم ولی مشخص شد که من هم به کرونا مبتلا شدهام.
باید بستری میشدم، اما جرات این کار را نداشتم زیرا تسنیم دخترم مرتب از طریق واتساپ با من و پدرش در ارتباط بود و نمیخواستم روحیه دخترم که کپی برای اصل پدرس است خرابتر شود؛ در آن شرایط سختی که داشتم با هماهنگی با یکی از دوستان در خانهای خارج از شهر قرنطینه و بستری شدم، همکارانم به من سر میزدند و داروهای لازم را میرساندند، ۴ روزی از قرنطینه شدنم میگذشت که حال وحید رو به وخامت گذاشت و شریک زندگیام در نبود من فوت کرد.
تنها خواستهام در لحظات بسیارسخت از خدا این بود تسنیم بی پدر شد و کاری کن بی مادر نشود، خبر فوت وحید را در سختترین شرایط ممکن به تسنیم دادم، در آن لحظه سرفههای وحشتانکی داشتم اما با کمک همکارانم بهگونه ای مقاومت کردم که بتوانم با وضعیت عادی این خبر تلخ را به دخترم اعلام کنم.
در تمام این مدت، بیماریام را از دخترم پنهان کرده بودم، در این شرایط سخت نمیتواسنتم در کنار تسنیم باشم، در حالی که او نیاز به آغوش مادرانهام داشت تا بتواند در غم از دست دادن پدرش سوگواری کند و در این شرایط بسیارسخت از خدا خواستم که حداقل من را فقط تا زمانی که تسنیم از آب و گل دربیاید و به سن ۲۰ سالگی برسد نگهدارد.
وقتی خانواده شهی یحیوی خبر شهادتش را شنیدند چه خواسته ای داشتند؟
خانواده وحید تلفنی از من اجازه خواستند که او را در زادگاهش در تبریز به خاک بسپارند و من هم به احترام مادرش پذیرفتم، وحید بدون حضور من و دخترش و بدون هرگونه تشریفاتی به خاک سپرده شد؛ قلبم هزاران بار پاره میشود که این را میگویم، اما من و تسنیم هنوز پس از گذشت ۵ ماه هنوز بر سر مزار وحید نرفتهایم چون میدانم و با تمام وجود معتقدم هر نوع سفری به گسترش بیشتر بیماری منجر خواهد شد، برای همین تصورش برایم سخت است که چه طور برخی به خاطر خستگی از ماندن درخانه، بار سفر می بندند و با همه هشدارها به خودشان حق میدهند بیپروا با سلامت خودشان و دیگران بازی کنند و یا به خاطر توقع داشتن دیگران در میهمانی حضور پیدا کنند.
من و همسرم در یک دوره مشترک مبتلا بودیم و خودم در حالی که ۴۷ روز قرنطینه بودم وحید به شهادت رسید و در چنین وضعیتی نگران دخترم بودم و اگر دوران طلایی زندگیمان را بخواهم وصفش کنم یک کتاب ۴ هزار صفحهای میشود.
به عنوان یک پزشک متخصص په توصیه ای برای مردم دارید؟
به عنوان یک پزشک حاضر در خط مقدم جبهه مقدم مبارزه با کرونا که شریک زندگیاش در این جان خویش فدا کرده از مردم میخواهم که هشدارها را جدی بگیرند و اجازه ندهند که وضعیتهای بحرانیتر را شاهد باشیم و بگذارند که فرصت کوتاهی جهت استراحت کادر درمان بیمارستانها در جهت خدمترسانی مطلوبتر به سایر بیماران فراهم شود.
در جایی که بارها و بارها اعلام شد که مجالس شادی و غم و محافل دورهمی را نداشته باشید، کمترین توجه ممکن داشتند و زمانی برایشان باورپذیر شد که خودشان یا اطرافینشان درگیر بیماری کرونا شدند و با عدم توجه به دستورالعملهای بهداشتی حقالناس را هم رعایت نکردند، حتی وقتی که اعلام میشود فقط خروج ضرور از منزل باشد باز هم استفاده از ماسک و دستکش و فاصلهگذاری اجتماعی دیده نمیشود.
این روزها محافل عزای امام حسین(ع) برپا شده، همه ما عاشق و دلداده سیدالشهداء(ع)، اما معتقدیم که برگزاری و حضور در این محافل مستحب و حفظ سلامت واجب است؛ بهتر است که محافل عزا بهصورت مجازی برگزار شود تا آسیبی به مردم وارد نشود، اگر هم برگزار میشود با فاصله اجتماعی برگزار شود.
مدافعان سلامت جانشان را سپر بلای مردم کرده اند تا آسیبی به همنوعشان وارد نشود، اگر زحمات بیوقفه و شبانهروزی کادر درمانی بیمارستانها نبود، چه بسا امروز همهگیری خطرناک کرونا بیشتر از اینها گسترش مییافت و در این شرایط بسیارسخت رعایت دستورالعملهای بهداشتی مهمترین خواسته همه مدافعان سلامت از مردم است.
نظر شما