به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از حوزه هنری، کتابهای کودکان و نوجوانان نقش عمدهای در پاسخگویی به نیازها و رفع مشکلات آنان دارند. کمیک، ابزارهای متعددی را برای «بیان» در اختیار کودک قرار میدهد. ابزارهایی مثل تصاویر، متن نوشتاری، بالنهای تفکر که امکان بازتولید متن را به شیوهای خلاقانه برای او فراهم میآورد. شیوا بیرانوند، یادداشتی درباره نقش کمیکاستریپ در رشد خلاقیت کودکان نوشته است که در ادامه میخوانید:
کمیکاستریپ بهمثابه یک متن، بهدلیل ویژگیهای ساختاری منحصر بهفردش، ورای تقابلهای دو قطبی نوشتار/گفتار و نوشتار/ تصویر قرار میگیرد. بهواسطه حضور همزمان متن و تصویر در یک پلان، روایتگری داستان با هر دوی آنان صورت میگیرد. در مواردی حتی تصویر، داستان را روایت میکند.
کودک در یک کتاب تصویرسازی شده، داستان را بهواسطه نوشتار دریافت میکند؛ تصاویر، نقش درجه دوم کمکی دارند؛ در عین حال تصاویر کتاب از نوشتهها جدا شدهاند و کودک بهواسطه داشتن یکی، از دیگری محروم میشود. این درحالی است که تصاویر کمیکاستریپ کارکرد زبانشناسانه در درون متن دارند و قسمت عمدهای از روایت داستان بر عهده تصاویر است. حق انتخاب با مخاطب است که متن را با استفاده از تصاویر بخواند یا طریق متن نوشتاری. در این شرایط کودک تصمیم میگیرد داستان را چگونه و از کجا بخواند. چشم کودک مدام بین تصویر و نوشتهها در نوسان است و متن را به شیوه خودش خوانش میکند. این تجربه، زمانی موجب شگفتی میشود که رویکردهای متفاوت همسالان خود را در مواجه با متن میبیند. احساس شگفتی و هیجان، جایگزین «ترس از اشتباه» شده و این اتفاق زمانی روی میدهد که مرزهای محدودکننده نظام آموزشی گسترده شود؛ چرا که تصور غالب در این نظامها بر این است که خوانش معلم درست است. با تغییر در این رویکرد امکان حضور خلاقانه کودکان در فضای آموزشی فراهم میشود.
قهرمان داستان کمیک بدون آن که چیزی بر زبان بیاورد، فکرش را بیان میکند (دایره یا بیضی به نام ابر تخیل که به سوی شخصیت متمایل است). در واقع بهواسطه این نوع نشانه، تصویر بهگونهای ساده و ابتدایی به متن نوشتاری تبدیل و ترجمه میشود. کودک میآموزد که میتوان جهان تصویری را از این طریق به جهان نوشتاری ترجمه کرد. کمیکاستریپ یک متن چند لایه است که در هر بار خواندن، یک لایه از خود را به مخاطب نشان میدهد. در روشهای آموزشی معاصر از این ویژگی برای رمزگذاری و معماگونه کردن کمیکاستریپ استفاده میشود. کودک میآموزد که برای کشف معما نیازمند آن است که نوشتار را تصویر و یا تصویر را نوشتار فرض کند!
وقتی که نوشتهای نشان رسمی شرکت هیولاسازی است، کودک تنها آن را برای بار اول میخواند. دفعه بعد نوشته برای او در حد یک تصویر است. مگر اینکه متوجه شود رمزی در پسِ نوشته پنهان شده که باید با تأکید بیشتری آن را بخواند. این جاست که تصویر در برابر چشمان او تغییر ماهیت میدهد و به عنوان یک متن نوشتاری خوانده میشود. به این ترتیب کودک یاد میگیرد که کارکرد نشانهها ثابت نیست.
علاوه بر خواندن کمیکاستریپ، تولید آن نیز میتواند در فرایند یادگیری و خلاقیت کودکان مؤثر باشد. این فرایند ابزارهای متعددی را برای «بیان» در اختیار کودک قرار میدهد. ابزارهایی مثل تصاویر، متن نوشتاری، بالنهای تفکر و... امکان بازتولید متن را به شیوهای خلاقانه برای کودک فراهم میآورد. این روش در مقایسه با روش سنتی درس پرسیدن و دریافت اطلاعات از دانشآموزان بسیار متفاوت است. در روش سنتی، دانشآموز خوب کسی بود که درس را مو به مو مانند کتاب پاسخ میداد. این فرآورده بود که اهمیت داشت و نه فرایند خلاق تولید!
کودکان از طریق تولید کمیکاستریپ قادرند تا مشکلات زندگی خود را بیان کنند. در این میان وقتی کودک، قهرمان داستان خود میشود، ناگزیر به کندوکاو در درون خود میپردازد. متن برای او یک جسم بیجان نیست که معلم باید آن را کالبد شکافی کند، بلکه امکانی برای زندگی است که باعث میشود با آنچه که تاکنون از نظرش دور مانده، مواجه شود. کودک از این طریق با مشکلات خود روبهرو میشود و میتواند احساس همدردی همسالان خود را برانگیزد و امیدوار باشد که روی آنها تأثیر میگذارد. توانایی کودکانی که تحت دورههای کمیکاستریپ قرار میگیرند، برمبنای استانداردهای جهانی آموزش تغییر میکند. در سطوح اولیه، توانایی خواندن، نوشتن، گوش سپردن و دریافت اطلاعات کودکان و در مراحل بعدی، توانایی تجزیه و تحلیل و در نهایت تأثیر این مهارت در تعاملات اجتماعیشان تغییر میکند. به این ترتیب فضا برای «تجربه» و «اشتباه کردن» در اختیار او قرار میگیرد و به واسازی جهان او منجر میشود.
نظر شما