به گزارش خبرگزاری شبستان از ماسال، شهید محمودی در ماسال به سال ۱۳۴۳در خانوادهای مومن و مسلمان متولد شد، نامش را سیدجواد گذاشتند، سید روزهای زندگی را به آرامی پشت سر گذاشت درس خواند و مسلمان پرورش یافت تا اینکه سال ۱۳۵۷ فرارسید و همراه مردم لذت پیروزی انقلاب اسلامی را چشید و هم پای آن شد.
جهاد سازندگی که تشکیل شد مشتاقانه به آن پیوست و در محرومیتزدایی و آبادانی نقاط محروم با جدیت تلاش کرد، سید جزو نخستین کسانی بود که به عضویت سازمان بسیج مستضعفین درآمد و به پاسداری از کیان انقلاب اسلامی مشغول شد. کیانی که منافقین مزدور قصد تعرض به آن را داشتند و سید تمام قد وارد شد و عرصه را برای آنها به حد بضاعت تنگ کرد و بارها مورد هجمه آنها قرار گرفت ولی مردانه ایستاد و پا پس نکشید.
سازمان سپاه که تاسیس شد به صورت افتخاری به عضویت آن در آمد و برای برخورد با قائله مسلحانه منافقین به جنگلهای چوکا، رضوانشهر و پرهسر رفت و به خوبی از عهده کار بر آمد.
سید بنا به سنت حضرت رسول اکرم (ص) ازدواج کرد و از او یک فرزند به نام محمدتقی به یادگار مانده است که هنگام شهادت پدر تنها۱۰ ماه داشت. سید جواد که تشنه حضور در میدان نبرد بود، با اصرار فراوان در فروردینماه سال ۱۳۶۱ قدم به میدان ایثار نهاد و در عملیات بیتالمقدس و محرم حضور یافت.
سیدجواد با عشق و علاقه ساکن دیار جبهه شد و ردههای مسئولیتی را به سرعت طی کرد تا اینکه سرانجام در ۲۲دی ماه سال ۶۵در عملیات کربلای پنج در حالی که سمت معاونت فرماندهی گردان سیدالشهدا لشکر ۱۶قدس را بر عهده داشت در مشهد شلمچه پرِ پروازش گشوده شد و نام پاسدار رشید اسلام شهید سیدجواد محمودی در زمره پاکان عالم ثبت و ضبط شد.
نحوه شهادت سیدجواد محمودی
کربلای پنج، گردان خط شکن حمزه موظف شده بود در کنار یگ گردان بعلاوه شهرک دوئیجی را فتح کنند، بچههای گردانهای دیگر هم به گردان حمزه ملحق شدند. یک لشگر که قرار بود از سمت راست به گردان ملحق شود و وظیفه پشتیبانی را انجام دهد به محل قرار نرسید. جنگ جانانه ای از ۹ شب تا سپیدهدم صبح انجام شد. جنگی تن به تن و تمام عیار. هر چقدر بعثیها کشته میشدند باز هم نیرو میفرستادند، آنها هر طور شده میخواستند این شهرک را حفظ کنند.
نرسیدن لشگر پشتیبان باعث شد بچهها محاصره شوند و ناچار به عقبنشینی شوند که در این عقبنشینی تاکتیکی باید تعدادی خودشان را فدا میکردند تا بقیه بتوانند خودشان را به عقب بکشند. این مسئولیت را شهید سید جواد محمودی در حالی تقبل کرد که چشمش را به دیدن همسر و فرزند پسر ۹ ماههاش بست. سید جواد و سه همرزم دیگرش جانانه جنگیدند و به شهادت رسیدند.
وصیت نامه شهید که چند ساعت قبل از عملیات آن را ضبط کرد
بسم الله الرحمن الرحیم
(یا ایها الذین امنو هل اذالکمعلی تجاره تنجیکم)
من عذاب الیم ؟ تومنون بالله ورسوله وتجاهدون
فی سبیل الله با موالکم انسکم ذلکم خبرکم ان کنتم تعلمون
بنده حقیر سید جواد محمودی فرزند سید اسدالله محمودی متولد سال 1343 .
من مریض عشقم و تو دوای درد من حسین جان، من که از کودکی دلباخته قبر تو بودم حسین جان، سلام بر انبیاء وائمه اطهار سلام ا... علیهم اجمعین بالاخص خاتم انبیاء محمد مصطفی(ص) و فرزند برومندش حضرت مهدی(عج) تعالی فرج الشریف و فرزند برومند مهدی و نائب بر حقش حضرت امام امت خمینی کبیر.
درود به روان پاک شهدای اسلام از خیبر تا بدر از والفجر تا کربلای2 مخصوصا شهدای کربلای امام حسین و شهدای بزرگ محراب و شهدای کربلا خونین ایران مخصوصا شهیدان عزیز شهرمان شهید عباس نادعلیپور، شهید سیامک دولتی، شهید فاضل دولتی، شهید عباس جلالیان، شهید قسمت شیرازی، شهید مرتضی عاقلی، شهید حسین فلاح، شهیدجواد یعقوبی وشهید نادر عیسیپور و دیگر شهدای آن منطقه، استاد شهیدان، شهید پرویز محبی و شهید پرویز دوستی مظلوم.
اکنون که جسارت نمودهام میخواهم وصیت نامهای بنویسم در خودم اصلا لیاقت شهادت را نمیبینم اما از رحمت و واسعه حضرت حق عزوجل غافل نبوده و بدان امید فراوان دارم، خدایا از تو سپاسگذارم، خدایا از تو سپاسگذارم که به من توفیق جهاد خالص را عنایت کردی خدایا نمیدانم چه بگویم کسی نیستم که با تو سخن بگویم. خدایا به هرجا میروم به هر سو که مینگرم عظمت تو را میبینم، خدایا همانا که من بریدم از غیر تو و پیوستم به تو.
دل را پیراسته ساختهام و سرا پا به سوی تو روی آوردهام و از کسی که به عطای تو محتاج است روی بتافتم چه بسا مردمی را دیدم ای خدا غیر از تو را طلبیدند قسر و خوار شدند و از دیگری ثروت خواستند فقیر شدند و اما من ای پروردگار بزرگ اینها را مشاهده کردم و طاقت نیاوردم، بمانم و در این دنیای فانی زندگی حیوانی داشته باشم.
خواستم هجرت کنم، خواستم تجارت کنم، خدایا خودت فرمودی که آیا میخواهی شما را به یک تجارت سودمند بخوانم که از آتش بدور سازم؟ و گفتی جهاد با مال و جانتان کنید در راه الله، خدایا ای معبود من آمدم جهاد کنم با مال و جانم، که از خود چیزی ندارم جز جان ناقابلم آن هم اگر قبول کنی در راهت فدا کنم.
ای خدای من ای معشوق من و رازدار من اراده کردی بر من و برمن منت نهادی که بمانم و در راه خودت و با لباس رزم پیش تو بیایم اگر آن وقت هم مرا از دنیا میبردی، گناهی نداشتم و نگه داشتی تا گناه کنم و بعد هم متوجه گناهانم بشوم.
خدایا خیلی گناهکارم، میدانم گناهانم بخشیده نمیشود مگر در راهت بهخون خود بغلتم خدایا از تو سپاسگزارم که بر من لطف کردی در عزارداری امام حسین(ع) شرکت کنم و به سینه و سر بزنم و بهیاد مصیبتهای امام حسین بیفتم.
خدایا عاشق حسینت شدن خیلی زیباست و انسان احساس میکند که سبک است اصلا سنگینی احساس نمیکنیم، خدایا نمیدانم مرا عاشق حسینت کردی، احساس میکنم که مقداری صحبتش را در قلبم روشن کردی که اگر این کار را نکرده بودی مرا به اینجا نمیآوردی و مرا در راهت به شهادت نمی رساندی، سپاسگزارم.
صحبتی با برادران سپاهی و بسیجیام دارم:
این عاشقان ثارالله این راهیان قدس این لبیک گویان به امام زمان(عج) ونائب برحقش امام خمینی(ره)
اول از همه از آنها طلب بخشش میکنم و امیدوارم که همه مرا ببخشند، برادران عزیز بدانید که سعادتمند هستید هم در این دنیا و هم در آخرت. خدایا سپاسگزارم از تو که مرا با اینها آشنا کردی و از اینها درس آموختم، درس تقوا، درس معنویت، درس شهامت و شهادت و شجاعت و عاشقی درس جهاد.
برادران بدانید در موقعی هستیم که خداوند به شما عنایت دارد، اگر به مسئولیتهای خود واقف باشید بنده خودم درس عاشقی را در سپاه و بسیج آموختم و آمدم به جبهه امتحانش را بدهم و امیدوارم که خداوند رحمی کند و من را قبول درگاهش کند انشاء الله تعالی.
امیدوارم برادران متوجه باشند کاری که انجام میدهید برای خداست یا برای غیر خدا، بخدا اگر در مورد این مسئله فکر نکنید و از روی هوای نفس کارکنید بدانید شهدا جلوی شما را در آخرت خواهند گرفت.
هوای نفس این نیست که کسی ادعا کند که من از هوای نفسم رهایی پیدا کردم. حتی ائمه معصومین واصحاب باوفای اینها دچار این نفس بودهاند حال که ما کسی نیستیم و چیزی نمیدانیم باید به این مسئله بیشتر توجه داشته باشیم.
کسی نباشید که غرق در کار شوید و ندانید کار برای کیست، به کارهای بسیج و سپاه بیشتر توجه کنید که تمام ابر قدرتها هرچه ضربت خوردهاند از این همبستگی بسیج عمومی بود و هنوز هم دارند میخورند.
دنیا محل گذراست در این دنیا نمیتوان ماند و نمی توانیم بمانیم.
پشتیبان روحانیت متعهد و مبارز باشید ما هرچه داریم از اینها داریم و بدانید در تمام مسائل و تمام تشکیلات اگر روحانی متعهد و مبارز و خط امام نباشد آن مسائل و تشکیلات به انحراف کشیده خواهد شد.
اما چند کلمهای با عموم مردم:
بدانید تا زمانی که زنده هستیم نمیگذاریم نور الهی خاموش شود، خداوند ما را برای همین خلق کرده که وسیلهای باشیم برای او (برای خدا ) آنهایی را که خودشان را به بیتفاوتی زدهاند و فکر میکنند که کار خوبی میکنند بدانند زمانی نیست که دیگر متوجه مسائل دینی نباشند با هزاران شهید این انقلاب به ثمر رسیده و دارد پیش میرود، شماها بدانید مسئول هستید در قبال خون شهدا.
آمدهاید و روزی هم خواهید رفت باید در این دنیا سعی و تلاش کنید برای خدا، همه باید حساب پس بدهند، اگر امام این شخصیت والا را به جان نخریم همانند مردمی هستیم در کوفه که به امام حسین(ع) پشت کردند آن زمان هم مشکلات فراوان بود ولی مردم طاقت نیاوردند هم در این دنیا و هم در آخرت نتوانستند سودی ببرند .
اسلام، اسلام است حکم خداست باید در همه امر الهی سر فرود آورد، این زمان با زمان امام حسین (ع) هیچ فرقی ندارد، اگر یک مقدار متوجه باشیم بدانید مقام شما از آنها بیشتر خواهد بود برای آن که آنها امام را دیدند و پشت کردند. آنها بهشت را دیدند و پشت کردند ولی شماها هیچ یک از آنها را ندیدهاید و پای به پای امام و نائب بر حقش تا پای جان میآیید و در آخر توصیه میکنم که وصیت نامه شهدا را بخوانید.
مادر و پدرم نمیدانم که با چه زبانی از شما سپاسگزاری کنم، میدانم که خیلی برایم زحمت کشیدهاید و خجل و شرمنده هستم که نتوانستم برایتان کاری انجام دهم، مرا حلال کنید. مادرم وقتی به یاد آن صحبتهای شما میافتم که چگونه مرا بزرگ کردهاید چه سختیها تحمل کردید اشک در چشمانم جمع میشود، پدرم وقتی به یاد آن شبهای خردسالی میافتم که به من نماز و مسائل دینی میگفتید خیلی خوشحال هستم که چنین پدر و مادری داشتم. اینها همهاش لطف خدا بود و لطف خداست که منت بر من گذاشت که بیایم و جان ناقابلم را در راهش فدا کنم.
مادرم، پدرم، همسرم و فرزند کوچکم میدانم که شهادت من برای شما سخت است ولی چه کنم که نمیتوانم بمانم و بدانید که خداوند شما را امتحان میکند، سعی کنید در شهادت من خدای ناکرده ناشکری نکنید که اجرتان با این حرفها کم میشود.
مادرم، پدرم، همسرم و فرزند کوچکم در این دنیای فانی کاری برایتان نکردهام و اما بدانید که حتما که در آخرت شفیع شماها خواهم بود، به یاد مصیبتهای امام حسین(ع) و ائمه معصومین گریه کنید و مرا حلال کنید و امیدوارم فرزند کوچکم که پاره جگرم است خوب از او نگهداری کنید.
برادران عزیزم میدانم به شما بیادبی کردهام، ولی باور کنید متوجه اعمالم نبودم، دوره زندگی من از رفتن به بسیج و سپاه آغاز شد، قبل از آن حیوانی بودم در لباس انسان، سعی کنید فرزندم را خوب تربیت کنید و دوستش بدارید برای خدا نه برای این دنیا و امیدوارم که مرا حلال کنید.
خواهران من:
خواهران عزیزم مرا ببخشید و بیشتر حجاب خود را حفظ کنید و نماز جمعه و جماعت و در دعاهای کمیل و توسل و غیره شرکت کنید و در آخر امیدوارم خونم راهنمای انساهای خفته باشد و در آخرت خداوند ما را با اهل بیت محشور کند و ما را از خودش جدا نسازد . انشاا...
از تمام آشنایان و امت حزب الله حلالیت میطلبم بنده همه برادران را حلال میکنم و انشاالله در آخرت به اذن خداوند شفیع دوستان خوب ومومنم باشم.
و در آخر چند جمله با مسئولین محترم شهر (ماسال)، امیدوارم که مسائل وحدت را حفظ کنید بین خودتان اختلاف نباشد چون مسئله اصلی امروز جنگ است بیائید همگی در فکر جنگ باشیم بیائید دست در دست هم بدهیم قبر شش گوشه ابا عبدا...الحسین را از دست دشمنان بشر آزاد سازیم.
مردم شهید پرور ماسال که شما در این عملیات عزیزان زیادی را از دست میدهید امیدوارم که روحیه شما پایین نیاید، خلاصه باید آنقدر شهید بدهیم تا راه بسته شده کربلا را باز کنیم.
بنده حقیر اول از مردم شهید پرور ماسال حلالیت را میطلبم، امیدوارم که از بنده بدی دیدهاید به بزرگواری خودتان ببخشید و بنده از برادران مسئول میخواهم که مرا به بزرگواری خودشان ببخشند و نیز از براداران بسیجی و سپاهی می خواهم که اگر در زمان حیات بنده به آنها بدرفتاری کردهام و اگر غیبت آنها را پیش دیگران کردهام امیدوارم که به بزرگواری خودشان مرا ببخشند و از همه آنها طلب بخشش را دارم.
خانواده عزیز اگر جنازه بنده در بیابانها ماند امیدوارم که ناراحت نباشید بنده خودم ناراحت هستم که جنازه بنده به شهر بیاید چون آخر جنازه نازنین سیامک و حسین و نادر و احمد کارساز برای خانوادههایشان نیامده است.
میترسم که اگر جنازه بنده برگردد خانودههای آنها ناراحت شوند چون به خانواده آنها قول دادهام که پیکر آنها را برایشان بیاوریم ولی ای خانواده شهدا امیدوارم که راه بسته شده کربلا باز شود و شما به زیارت حسین (ع) بروید و جنازههای عزیزانتان را از امام حسین(ع) بگیرید.
امام حسین(ع) جای جنازه فرزندانتان را برای شما بگوید و اگر جنازه بنده حقیر آمد بنده را در پارک شهدا دفن کنید اگر پیش فاضل و عباس جا است آنجا و اگر جا نیست پیش مظلوم ماسال شهید پرویز دوستی.
خدایا من در این دنیا با دوستان عزیزم شهید عباس، فاضل و سیامک و پرویز بودم خدایا امیدوارم در آن دنیا نیز با آنها باشم
*خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار*
سید جواد محمودی
گفتنی است، سی و سومین سالگرد شهادت سردار رشید اسلام شهید سیدجواد محمودی جانشین گردان حمزه سیدالشهدا(ع) لشکر ۱۶قدس گیلان و بزرگداشت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با سخنرانی سردار محمد عبداللهپور فرمانده سپاه قدس گیلان و مداحی مداحان اهل بیت(ع) حاج عبدالرضا هلالی، حاج ابراهیم رحیمی و محسن حامدی امروز(دوشنبه، ۲۳ دی) ساعت ۱۸:۳۰ در حسینیه شهدای ماسال برگزار میشود.
نظر شما