شهید مدرس، کلید مشکلات را ورود دین به عرصه سیاست و اجتماع می داند

یک استاد دانشگاه تصریح کرد: شهید مدرس با بیان تز فکری سیاست برخاسته از متن دین به جنگ با ایدئولوژی خطرناک جدایی دین از سیاست رفته و کلید مشکلات را ورود دین به حوزه های سیاسی و اجتماعی می داند.

حجت الاسلام مجید نصیری به مناسبت فرا رسیدن 10 آذر سالروز شهادت شهید مدرس در گفتگو با خبرنگار شبستان، دخالت دین در عرصه سیاست از دیدگاه آن شهید والامقام را مهم ترین نکته درباره شخصیت ایشان ذکر کرد.


وی افزود: شهید مدرس علت اصلی انحطاط جوامع اسلامی را جدایی دین از سیاست دانسته و با شعار "سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست" به مبارزه با شرایطی برخاست که در آن زمان بر جامعه ایران حاکم بود.


این استاد دانشگاه ادامه داد: از طرفی عده ای از منورالفکرها و روشن فکر نماها به تقلید از رنسانس در غرب و انقلاب صنعتی اروپا تنها راه پیشرفت ایران را جدایی دین از سیاست می دانستند و از دیگر سوی کسانی همچون رضاخان بر مسند قدرت تکیه زده بوده که هیچ بویی از دین و دیانت نبرده بودند.


وی خاطرنشان کرد: در این شرایط شهید مدرس با بیان تز فکری سیاست برخاسته از متن دین به جنگ با ایدئولوژی خطرناک جدایی دین از سیاست رفته و کلید مشکلات را ورود دین به حوزه های سیاسی و اجتماعی می داند.


امام جمعه سابق فهرج یادآور شد: شهید مدرس تأکید می کند که قرآن و سنت اهل بیت را باید از پستوی کتابخانه ها بیرون آورد و ملاک و معیار قانونگذاری قرار داد؛ باید علاوه بر آموزه های دینی در مقام تدوین قانون در مرحله اجرا نیز عدالت را که یکی از اساسی ترین دستورات قرآن است به عنوان یک راهبرد اساسی مورد التفات قرار داد.


وی با بیان اینکه از دیدگاه شهید مدرس اجرای عدالت مانع از هم گسیختگی جامعه و بروز بحران در حوزه های اقتصادی و اجتماعی می شود، این نوع نگاه از ناحیه آن شهید جاوید به اسلام و دیانت در کنار سیاست را ایفاگر نقش مهمی در زمینه سازی برای مبارزات سیاسی امام(ره)خواند.


عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور بیان داشت: برای همین امام(ره) در فرمایشات خویش هیچ عالمی را تا به این حد نستوده اند که درباره شهید مدرس فرمود: "مدرس زنده است تا تاریخ زنده است".

 

گفتنی است، سید حسن مدرس پس از 9 سال اسارت در خواف، به دنبال اجرای نقشه شیطانی رضاشاه، روانه کاشمر شد. دشمن گویا از این غریب تبعیدی و پیکر استخوانی بیش از پیش به وحشت افتاده بود و بدین منظور کمر به قتلش بست. اقتدار نظام رییس شهربانی کاشمر از اجرای قتل مدرس خودداری می کند و می گوید: «من برای آسایش و امنیت مردم استخدام شده ام، نه برای آدم کشی» او شبانه به سوی مشهد حرکت می کند و به جای او محمود مستوفیان به ریاست شهربانی کاشمر منصوب می شود.


از طرفی میرزا کاظم جهانسوزی، افسر شهربانی قم به اتفاق دو مأمور برای دست زدن به جنایتی بزرگ به کاشمر عزیمت می کند. دشمن ماه خدا و ایام روزه داری را برای قتل فرزند مظلوم پیامبر (صلی الله علیه و آله) انتخاب می کند.


حوالی غروب بیست و هفتم رمضان 1356 هجری قمری مطابق با دهم آذر 1316 ه ش سه جانی خبیث به نام های جهانسوزی، خلج و مستوفیان به عنوان دیدن، به نزد مدرس می روند. مدرس در این هنگام روزه بود و با دیدن آنها به خیال آنکه میهمان برایش رسیده، مشغول پذیرایی می شود و از آنان دعوت می کند که افطار را میهمان او باشند. آنان لبخند می زنند و می گویند فعلاً افطار شده و شما بهتر است با ما چای بخورید.


سید مظلوم که با زبان روزه، مشغول راز و نیاز با معبود خویش بود بناگاه متوجه منظور شوم آنان می شود اما بدون آنکه هراسی به دل راه دهد با کمال آرامش بر سر سجاده اش می نشیند تا صدای دلنواز مؤذن به گوشش می رسد. آری، دیگر وقت افطار است و سید می خواهد با مختصر قوتی که دارد افطار کند.


جهانسوزی به تندی قوری را که بر روی سماور بود بر می دارد و استکانی چای می ریزد و آن را به خلج می دهد. خلج سمّی مهلک را در آن خالی می کند و استکان چای زهرآگین را در مقابل سید می گذارد و به او می گوید بخور. مدرس استکان را بر می دارد و محتوای مسموم آن را با خونسردی در چند جرعه می نوشد و به نماز می ایستد، در برابر خداوند به رکوع می رود و سر به سجده می گذارد.


نماز مغرب را به پایان می رساند، ولی از اثرات سم خبری نیست. مدرس بر سر سجاده نشسته، ذکر می گوید، دعا می کند و با آرامش کامل مشغول راز و نیاز با خدای خویش است.


آن سه دژخیم با وحشت به او می نگرند و در برابرش احساس ناتوانی می کنند. شرنگ را به مدرس خورانده اند ولی تلخی آن در کام و جان و روان قاتلان بیش از او آشوب ایجاد کرده است.


مستوفیان بیش از این تاب نمی آورد و از طول ساعات احتضار بر خود می لرزد و تصمیم می گیرد زودتر کار را تمام کند. در این وقت جنایتکاران، یکی از اعمال رذیلانه انسانی را مرتکب می شوند، عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته، بر گردنش انداخته و آنگاه از دو سوی، آن چنان می کشند تا راه لب بر کلام سرخ مدرس بسته شود و بدین ترتیب سیدی بزرگوار را که یادگار اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است همچون جدش امام موسی کاظم (ع) را غریبانه در سن 69 سالگی به شهادت می رسانند.

 

پایان پیام/

کد خبر 87260

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha