به گزارش خبرگزاری شبستان، در پشت جلد این اثر می خوانیم:« زندگی امیدها و بیم های فراوانی با خود به همراه دارد و مهم خواستن و توانستن و رسیدن به آن امیدها به شرط گذر از لابه لای بیم ها و حوادث بسیاری است که در طول زندگی در مسیر انسان قرار می گیرند . شرط خواستن و توانستن مهم است و هر کسی چه زن و چه مرد اگر بخواهد به خواسته ها و هدف هایش خواهد رسید.
رمان آدم های دودی از آن جنس دودی نیست که همه گمان می برند بلکه از جنس دودی است که از عرق های زحمت کارگران انبارهای ماهی دودکنی بر می خیزد و آن ها را چون خاطره ای با خود آسمان ها می برد.»
در آغاز این اثر می خوانیم:« خداداد صاحب انبار ماهی دودکنی در حالی که کلاه دارش را بر روی سر بی مویش جا به جا می کرد با نهیب رو به یکی از کارگرهایش کرد و گفت:« غلام بجنب ، الانه که سماک ها سر برسن و ماهی ها رو بیارن، بجنب پسر ، بجنب که وقت نداریم». و بعد از این حرف به داخل انبار رفت تا سری به کارگرهای زن بزند که مشغول نخ کردن به بناگوش ماهی های خیس خورده در خم های آب نمک بودند.
صدای پای پاییز با خرد شدن برگ های خشک شده و رنگ و وارنگ درختان در زیر قدم عابرین می رسید. صدای خرد شدن برگ ها با صدای گردش باد در لابه لای درختان جنگلی سمفونی موزونی را به وجود آورده بود. و با تملمی گوش نوازی اش اضطراب گونه را هم ایجاد نموده بود. شاخه های نیمه لخت درختان با هر نسیم باد پاییزی لخت تر از قبل می شدند و گویی شرمی نهفته در درختان برگ از کف داده ایجاد می شدو با خزهای باقی مانده بر روی تنه های خود لختی تنشان را می پوشانند.
وزیدن باد سرد پاییزی و خوردن آن به تن لخت قورباغه های مرداب، خبرآغاز روزهای سخت و سرد را به آنها می داد و این موضوع باعث می شد که آن ها شور و شوق خواندن را از دست بدهند و صدایشان کم کم روبه خاموشی برود.فقط صدای تک و تک قورباغه های درختی بود که با شنیدن بوی پاییز قبا از قبل از پناه بردن به سوراخ ها و شکاف های تنه درختان ، آخرین آوازهای خود را بر روی شاخه های نیمه خیس درختان سر می دادند.
انتشارات دهکده هوسم کتاب ادم های دودی اثر اکبر بلندکردار را در ۲۶۳ صفحه چاپ و روانه بازار کتاب کرده است.
نظر شما