خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- محمد پورعلم: سینمای کودک با سینمای بزرگسال تفاوتی اساسی دارد و آن «توانایی نگریستن از زاویه دید کودک» است اما از آن جا که کودکان عموما برای هم سن و سال های خود فیلم نمی سازند، این مسئولیت بر دوش بزرگسالان قرار گرفته است. نقل قولی قریب به این مضمون از پیکاسو هست که می گوید «نقاشی کشیدن شبیه مونه چندسال زمان می برد و نقاشی کشیدن شبیه بچه ها یک عمر». همین جمله ساده به خوبی دشواری نگاه کردن از زاویه دید یک کودک را نمایان می کند. در ادبیات و سینما این چالش، خود را در تفاوت دو گونه سینما بروز داده است. «سینمای کودک» و «سینمای درباره کودک». اولی سینمایی است که در آن برای کودکان فیلم ساخته می شود اما در دومی فیلم در واقع برای مخاطب بزرگسال است. امروزه از میان فیلم هایی که با نام «کودک» تولید می شود می توان مثال های فراوانی ذکر کرد که در واقع برای تماشای کودکان مناسب نیستند. مثلا بسیاری از انیمیشن ها که به ظاهر کودکانه اند، مخاطب بزرگسال را هدف گرفته اند. همین نکته نشانه ای است بر دشواری فیلم سازی کودک. در سینمای ایران هم وضع به همین شکل است. سینماگران توانمندی را می شناسیم که آثاری با محتوای کودکانه خلق کرده اند اما فیلم هایشان برای کودکان نیست. آن چه در پی می آید گفتگو با «مهیار مجیب»، نویسنده، بازیگر و مجری برنامه های کودک درباره همین چالش است:
به عنوان یک بزرگسال، چگونه خود را جای یک کودک می گذارید و برای آن گروه های سنی بازی می کنید؟ چگونه از زاویه یک کودک به موضوعات نگاه می کنید؟
در مقام اجرای یک نقش کودک باید بگویم که به هرحال من یک بازیگرم. پیش از آن که یک مجری باشم، تخصص بازیگری دارم. در واقع از ابتدای فعالیت هم اساسا قصدی برای اجرا نداشتم ولی در این مسیر قرار گرفتم.
مثلا درباره کاراکتر «نیما»، این تجربه چگونه شکل گرفت؟
زندگی نیما و مسیری که طی کرده بود با مهیار مجیب به کلی متفاوت بود. مثلا مدل موهای او با مهیار مجیب فرق داشت. او موهایش را پایین می داد در حالی که موهای من بالا بود. عطر نیما با من فرق داشت. به طور کلی جهان بینی «نیما» با من متفاوت بود. این جاست که این تجربه بازیگری به کمک من آمد.
غیر از توانایی بازیگری، چه تلاش هایی برای نزدیک شدن به کاراکتر کودک انجام دادید؟
درباره نیما سعی کردم کاراکتر او را از مهیار مجیب بالغ منفک کنم. جالب این که من خودم در آن زمان پدر بودم. پسرم آن زمان دو سالش بود. به همین خاطر کوشیدم از کاراکتر یک بزرگسال والد فاصله بگیرم و دغدغه های کودکان را درک کنم.
مثلا برای مدتی با اتوبوس و تاکسی رفت و آمد می کردم تا بیشتر بچه ها را ببینم و واکنش هایشان را از نزدیک لمس کنم. گاهی ساعت ها در پارک می نشستم و رفتار بچه ها را تماشا می کردم.
تجربه پدر بودنتان چه قدر موثر بود؟
این تجربه بسیار راهگشا بود. وقتی برای برنامه «رنگین کمان» می نوشتم، بیشتر دغدغه های فرزندم «آریا» را می نوشتم.
در سال های گذشته شاهد کمرنگ شدن حضور چهره های با سابقه تلویزیونی کودک از جمله خود شما هستیم. علت این امر چیست؟
این به خاطر حاکمیت سلیقه و اسپانسر است. الآن اگر از برنامه سازان با سابقه تلویزیونی حوزه کودکان بپرسید خواهند گفت آن چه که تولید کرده اند و روی آنتن رفته، همان چیزی نیست که آن ها می خواسته اند؛ چراکه در این میان با سختگیری و اعمال نظرهای متعدد از -تهیه کننده گرفته تا مدیر گروه- روبرو می شوند. این درباره برنامه هایی که خود من هم ساخته ام، صادق است.
بنابراین هیچ برنامه سازان باسابقه و متخصص در زمینه کودک و نوجوان نمی تواند صفر تا صد پروژه اش را آن گونه که برنامه ریزی کرده و می خواهد، پیش ببرد.
در نتیجه آن چه در پایان می ماند انرژی و انگیزه ای است که هرز رفته است.
نظر شما