به گزارش خبرگزاری شبستان، در پشت جلد این اثر می خوانیم: «می توانستم آقای رستون را تصور کنم که با شانه های افتاده روی لبه تختش نشسته و تفنگ را لای دستش نگاه داشته است. احتملا چند باری تفنگ را به طرف سرش بالا برده است و هر بار موفق نشده کار را به پایان برساند.بعد لوله تفنگ را لای دهانش گذاشته سرما فلزی آن را به سرعت لای لب های خشک و ترک برداشته اش حس کرده و لوله تفنگ در نرمی بین لب و زبانش جا گرفته. تصور می کردم هنگامی که لوله تفنگ لای لبانش جای گرفته، وحشت کرده و به خودش لرزیده است و بعد تفنگ را از دهانش بیرون آورده و در کشوی کمد کنار تخت گذاشته و در کشو را محکم بسته است.
صدایش شکوه آمیز و ترسناک و حاکی از تسلیم بود. چرا باید به این زندگی ادامه بدهم؟ نمی توانم راه بروم همسرم حاضر نیست با من حرف بزند، هیچ کاری نمی توانم بکنم، هدف از این زندگی چیست؟ ماتم زده به من خیره شد و ادامه داد.شما به من بگویید این جمله او هم التماسی عاجزانه و هم درخواستی برای پاسخ بود.
جملات ساده اش در فضای میان من و او محو شد و من ناگهان حس کردم چیزی برای گفتن ندارم ، بدون ذره ای که پزشکی ام از من محافظت کند. من فقط یک انسان بودم در برابرب انسانی دیگر که در پاسخ به سوالش کم آورده بودم، هدف چه بود ؟ چه انگیزه ای داشت تا به زندگی ادامه دهد ؟نتوانستم دلیلی برای او بیان کنم...»
کتاب«آن روی سکه» گفت و گوی دکتر دنیل افری است با ترجمه «افروز معتمد» توسط نشر قطره در 270 صفحه چاپ و روانه بازار نشر شده است.
نظر شما