خبرگزاری شبستان- رشت، مهری شیرمحمدی؛ تابستان گیلان زودهنگام فرا میرسد. وقتی شرجی هوا، جلگه گیلان را تب کرده میکند، مفری جز رفتن به کوهستان نیست. اگر تاصد سال پیش، تنها اعیان توان سپری کردن تابستان را در ییلاقات داشتند، امروز بمدد وسایل نقلیه جدید، هر آن که اراده کنید، میتوان به کوه و طبیعت پناه برد. این بار، خنکای هفته آخر خرداد ماه را با دره سرسبز سیاهمزگی تجربه میکنیم و آبشاری که بقول محلیها «دود» میکند!
آبشار دودوزن یا آبشار خرمکش، در فاصله ۲۴ کیلومتری از شهرستان شفت و در منطقه خُرمکش قرار گرفته است. زیبایی این آبشار با حوضچه عمیق آن در سرریز آب، هر بینندهای را خیره میکند.
برای دسترسی به آبشار میباید به «شهرستان شفت» رفت و مسیر جاده را بهسمت کوه ادامه داد و با گذر از روستاهای «سفید مزگی»، «سیاهمزگی»، «خرم» و «خرمکش»، بسمت پل آهنی رفت.
تا همین چندسال پیش بعد از پل، جاده دیگر آسفالته نبود و طبیعت دوستان، جاده خاکی و پیچهای تند کوه را پیاده طی میکردند. اگرچه حدودا 10سال پیش، مسیر دسترسی به آبشار را هم پلّهگذاری کرده و مسیر برای بازدیدکنندگان سهل و آسان شده است، اما ایجاد راههای دسترسی مناسب بلای جان طبیعت شده است.
تا همین چندسال پیش، خانههای روستایی این منطقه از خشت و گل بود، با پنجرههای چوبی و تالاری با نردههای مشبک و پلههای چوبی که به تالار ختم میشد. اکنون اما نوسازی خانهها با معماریهایی بعضا به سبک چینی، بدجوری چهره کوه را شکافته و وصله نافرم میماند در دل کوه.
در میان معاش جدید اهالی از قبل ورود مسافران و گردشگران، هنوز عطر پنیر محلی سیاهمزگی به مشام میرسد. 3ماه از بهار که میگذرد، گوسفندان یله در چراگاههای ییلاق، شیر بیشتری تولید میکنند و چوپانان ییلاق هم تولید پنیر گوسفندی را آغاز میکنند؛ پنیرهای گرد و بزرگ با سوراخهای فراوان که در بشکههای بزرگ مملو از آب نمک ماندگاری بیشتری مییابد.
«سید حسین قربانی» یکی از فروشندگان پنیر سیاهمزگی پیرامون این نوع پنیر میگوید: سهماه اول بهار، شیر گوسفندان بهدلیل چرا در ییلاق هم بیشتر است و هم چربی بیشتری دارد. و به دلیل گرمی هوا ، تولید کنندگان در نمک فراوان نگهداری می کنند تا خراب نشود.
وی میافزاید: در سالهای اخیر به دلیل بیماریهای قلبی عروقی، پنیرها با طعمهای متفاوتری یعنی کمنمک و کمچرب هم تولید میشود و اکثر افرادی که پا به سن گذاشتهاند، پنیر سیاهمزگی کم نمک میخرند. قیمت آن بین 30 تا 40 هزار تومان بسته به کیفیت تفاوت دارد.
خرید پنیر سیاهمزگی بر تجربههای سفرم افزود.
مسیر حرکت تا آبشار پلهگذاری شده و در بین مسیر فرصت خوبی است تا محلیها در این گذر فصلی برای خود درآمد کسب کنند؛ بانویی در حال بافتن پاپوشهای پشمی است. دیگری، عطر نان روغنیاش را تا دور دستها میبرد،
پخت انواع کاکا و نان گردویی و فروش آلوچههای ترش و ملس و عطر چای محلی که روی ذغال داغ دم کشیده هر مسافری را به وجد میآورد.
صدای خروشان آب از ته دره شنیده میشود اما تا تمامی دره را پایین نروید، نمیتوانید زیبایی آبشاری را که از دل یک کوه صخرهای به شدت پایین میریزد، تماشا کنید. صدای خروشان آب بر سنگهای ستبر بدنه کوه، شنیده میشود. اگرچه سخت و محکم، اما اِبرام آب هر سختی و خشونتی را صیقل میدهد. آب با فشار و شدت بر حوضچهای میریزد که استخری شده برای طالبان خنکای آب و مسافران خستهای که گرمای هوا را مفری میجویند.
میتوان چشمها را بست و بدور از هیاهوی زندگی شهری، صدای طبیعت را بجان شنید و همنوا با صدای آبشار مدهوش شد و سر بر بالین مام طبیعت نهاد. انگار بانوی آبها همین حوالی است. این را میشود از پاکی و قداست آب بویید. بانوی آب لای برگهای افتاده در حوضچه آبشار، نظارهگر مهربانی و یا بیحرمتی ما با طبیعت است.
انگار همین دیروز بود، بنابرآنچه در افسانههای ایرانی آمده،« الهه آناهیتا» سوار بر چهار اسب خود یعنی برف و باران و تگرگ و شبنم، چنان بارانی بر گستره سرزمین ایرانویج بارانید، که میپنداشتیم طبیعت خشم فروخورده خورده را یکباره فریاد میزند.
عطر نان محلی و چای ذغالی، وسوسهات میکند که از پل چوبی رودخانه عبور کنی و در دکههای چوبی آن سوی آبشار دمی بیاسایی.
حسین زمانپور صاحب دکههاست و همسرش نیز در رسیدگی به مسافران همیار او. لابه لای تهیه چای ذغالی و نان روغنی، هراز گاهی هم جورابهای تالشی میبافد، به همان شیوه سنتی که آموخته است. توضیح میدهد که نام روستای بالای آبشار خُرم است که به زبان تالشی خَرِم تلفظ میشود. و یادآور میشود که خرمکش روستای پایین دست رودخانه است و این منطقه حدود 300سال قدمت دارد.
درمورد وجه تسمیه «دودوزن» میپرسم، اطلاعی ندارد و میگوید: همسرم بهتر میداند. آنها در این محل بزرگ شدهاند و دکههای خود را به مسافران اجاره میدادند.
حسین زمانپور به «آقا صفا» معروف است. خودش میگوید: 18سالی میشود که این دکهها را دارم. چون با مردم با مدارا رفتار میکنم و زیاد برای دریافت اجاره سختگیر نیستم، بمن می گویند، آقا صفا.
وقتی اجاره بهای دکهها را میپرسم، پاسخ میدهد: ساعتی 15 هزار تومان. ولی بسته به شرایط مشتری اگرهم کمتر بدهند، زیاد چانه نمیزنم. 13تا آلاچیق چوبی دارم و هستند مسافرانی که بخاطر مشتری مداری هرساله پیش من میآیند. دکهها را خودمان درست کردهایم. اینجا اول جنگل بود، اینقدر جان دادیم تا اینجا را آباد کردیم. این پل چوبی را هم خودم ساختم. سال گذشته 20 نفری از مسافران روی پل باهم رفتند و با شیطنتهایشان پل فروریخت.
هرچقدر به دهیاری نامه زدم که این پل برای ایمنی مسافرها باید آهنی باشد، ولی برای تعویض آن کمکی نکردند. امسال دوباره خودم پل چوبی را مرمت کردم.
وجه تسمیه آبشار را میپرسم. میگوید: در اصل نام آبشار دود وزن است. وَزَن در تالشی یعنی چیزی که فرو می ریزد. اگر یک ماه پیش اینجا میآمدید متوجه میشدید چرا نام آبشار دودوزن است. آب در فصلهای بارش بقدری زیاد است و با فشار از ارتفاع پایین میریزد که مثل دود تمام فضای اطراف حتی تا دکهها ما را هم مثل دود میپوشاند. امسال ریزش برف کم بود. سالهای قبل تا 2متر هم برف میآمد بخاطر همین امسال آبدهی آبشار کمتر شده است.
آقا صفا از رفاقتش با مسافران میگوید، از اینکه غروب که مسافران میروند، خود و خانوادهاش زبالههای اطراف آبشار را جمع آوری کرده و در حاشیه رودخانه میسوزاند.
وی میافزاید: برای تامین برق حریم آبشار بارها به مسئولان منطقه نامه زدهام ولی تاکنون موفق نشدهام. اگرچه آقا صفا دوست دارد شبهای آبشار هم روشن باشد ، ولی ناگفته پیداست که هرچقدر امکانات بیشتر شود، هرچند بر ازدیاد مسافران و گردشگران میافزاید، اما همانطور که ایجاد راه آسفالته بر طبیعت بکر منطقه آسیب زده، باز هم شاهد تخریب کوه و جنگل برای گسترش اقامتگاههای بیشتر خواهیم بود.
نظر شما