کتاب هایی که بچه های مسجد با محوریت دفاع مقدس می خوانند

فعالان فرهنگی هنری کانون مساجد امام حسن مجتبی(ع) دهقان ویلای کرج در قالب اجرای طرح شنبه های با کتاب به دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت نگاه ویژه ای دارند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از البرز، فعالان فرهنگی هنری کانون مساجد امام حسن مجتبی(ع) دهقان ویلای کرج در قالب اجرای طرح شنبه های با کتاب به دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت نگاه ویژه ای دارند.

 

کتاب هایی مانند دختر شینا، حرمان هور، دیدار پس از غروب و ... از جمله کتاب های معرفی شده در این کانون کتابخانه مسجد است. گوشه ای از طرح شنبه های با کتاب در فضای این کتابخانه مسجد به شرح زیر است.

 

« کتاب حرمان هور»

مجموعه دست نوشته های شهید احمدرضا احدی

این شهید والامقام در کنکور سال 64 رتبه نخست را کسب کرد و پس از آن در دانشگاه بهشتی رشته پزشکی مشغول به تحصیل شد.

کتاب مجموعه یادداشت های این شهید به واقع یک فرصت زنده و پویا است تا از زبان یک رزمنده در جریان وقایع تک تک لحظه هایی باشیم که در جنگ می گذرد. به عبارتی این کتاب شاهکار این شهید والامقام تلقی می شود.

اگر زاویه دوربین زنده از لحظه لحظه جنگ بخواهیم به جرأت می توانیم به کتاب حرمان هور مراجعه کنیم تا از ریزترین مسائل، دغدغه ها، حالات، رفتارها، ذکاوت ها و ... روزهای جنگ در جبهه مطلع شویم.

بیش از این ها، ابعاد عرفانی، روانشناسی و حتی اجتماعی در دست نوشته های این شهید وجود دارد، آن جا که می گوید: « گهگاه واقعه ای می لرزاندت، تکانت می دهد و هر وقت که می لرزی هوشیار می شود و از جهالت بیرون می آیی و این بار هم لرزشی است و تکانی. از آن اول که آدم ها خود را شناختند محتاج دوست بودند. نمی دانم این یک رفتار فطری است یا نقیض هم بر آن عارض است؛ ولی شاید این طور باشد که آدم محتاج است که دوست بدارد و دوست بدارندش».

نکته اساسی و ویژه این کتاب، آنجاست که شهید در دست نوشته های خود، دانشجویان را مورد خطاب خود قرار می دهد. « کدام پسر دانشجو می داند هویزه کجاست؟ چه کسی در آن کشته شده و در آن دفن گردیده؟ چگونه بفهمد تانک ها هویزه را با 120 اسوه از بهترین خوبان له کردند. اصلا چه می داند تانک چیست؟ و چگونه سری زیر شنیهای آن له می شود؟ آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟ گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله 100 متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت می کند و آن را سوراخ کرده و گذر می کند».

این بسیجی در عملیات کربلای 5 در شب دوازدهم اسفندماه سال 65 در درگیری با کمین های دشمن بعثی به فیض شهادت رسید. با این وصف دست نوشته های برجای مانده، گویای وقایع ای که در تاریخ ماندگار شد و این مهم شاید پس از شهادت بزرگترین کار این شهید باشد.

 

« کتاب دیدار پس از غروب»

روایت خواندنی گوشه ای از زندگی شهید مهدی نوروزی، ملقب به شیر سامرا را در کتاب دیدار پس از غروب می توان خواند. اینکه او را در سال 88 به منیف اشمر می شناختند، اینکه از فعالان قوه قضائیه بود که در ساختمان سران فتنه حضور یافت و آن روز مرز میان حق و باطل را به خوبی تشخیص داد، گوشه هایی از این کتاب است.

مریم عجمی همسر شهید مهدی نوروزی راوی گر این کتاب ارزشمند است. آنگونه که از آشنایی خود با مهدی نوروزی می گوید. از عشق و ارادت همسرش به کربلای معلی و اینکه این شهید مدافع حرم چگونه دلداده و شیفته حرم امام حسین(ع) بود.

متولد سال 61 بود و زمان پروازش سال 93 در سوریه. زادگاهش کرمانشاهی بود. جثه با صلابت و هوش سرشار از تکاپوی این شهید او را در همان آغازین سال های جوانی وارد تیم اطلاعات قوه قضائیه کرد.

کتاب دیدار پس از غروب، فرصتی است برای آن که از زبان راوی داستان که همسر شهید مهدی نوروزی است، بخشی از زندگی سرشار از عشق و ایمان این شهید را بررسی کرد.

حکایت این کتاب برگرفته از معرفت، زهد، عشق، پارسایی و ... است. آن گونه در بخشی از کتاب می خوانیم:

« توی برنامه ورد لب تاپ برایم یک نامه اداری عاشقانه نوشته بود: « اینجانب مهدی ذوالنور (اسم متعارش بود) می خوامت. عاشقتم. ارادتمندتم. مقارن با پنج شنبه 25 آبان 91 ساعت یک و نیم بعد از ظهر».

حکایت عاشقی و ارادت به خانواده اش زمان به دنیا آمدن محمدهادی بیش از همیشه آشکار می شود. آنجا که به همراه محمدهادی یک ساله و همسرش قصد سفر اربعین می کند.

اربعین و کربلا در مرام و مسلک شهید مهدی نوروزی تبلور دنیایی از معرفت است. همسرش در خصوص این سفر می گوید: « آذرماه بود. راهی سفر کربلا شدیم. شب راه افتادیم. می گفت: « انشالله این سفر می خوام فقط در خدمت تو باشیم.» همه حواسش به من بود. یک لحظه هم از من جدا نمی شد. پا به پای من راه می آمد. نه جلوتر و نه عقب تر. با من می نشست. با من هم بلند می شود».

 گفته بود بعد از عملیات بزرگ در سوریه می آید. آمد ولی پیکر مطهرش. شیرسامرا لقب شهید مهدی نوروزی است. برای شجاعتش، دلاوری هایش و عاشقانه های زندگی اش.

 

« کتاب خاک های نرم کوشک»

سعید عاکف از نویسندگان توانمند در عرصه دفاع مقدس است و شاید همین قلم فرسایی توانمند کتاب « خاک های نرم کوشک» را خواندنی و ماندگار کرده است.

زندگی نامه شهید برونسی با محوریت عشق و دلدادگی اش به حضرت زهرا سلام الله علیها را در دل این کتاب می توان یافت. رخدادها و وقایعی که در قالب خاطرات شیرین و تلخ از زبان افرادی بیان می شود که با این شهید والامقام زیسته اند.

شهید برونسی تحصیلات عالیه نداشت. یک نجار ساده بود. ولی وقتی در جبهه شروع به سخن گفتن می کرد، تأثیر و نفوذ کلامش بسیارشاخص بود. روحیه انقلابی خاص و بی نظیرش برای همگان شگفت آور بود. رفتار خاص، منش و سبک زندگی اش رفته رفته او را از یک نجار ساده به یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس تبدیل کرد.

عبدالحسین برونسی در این کتاب با محوریت عشق به حضرت زهرا (س) معرفی می شود. آنچنان که در گذر هر صفحه مشاهداتی را در میابیم که گویا متعلق به عالم روحانی است.

در جایی از کتاب آمده است: « یک ساعتی مانده بود به اذان صبح، از خواب بیدار شدم. چراغ آشپزخانه روشن بود. یقین داشتم عبدالحسین است. بیشتر وقت ها که می آمد مرخصی، روزه می گرفت. یکدفعه هم یادم نمی آید که مرا بیدار کرده باشد که سحری درست کنم یا مثلا چای دم کنم. از جایم بلند شدم و رفتم آشپزخانه. یک قوری چای و دو استکان گذاشته بود توی سینی. به اش سلام کردم. جوابم را با خنده و خوشرویی داد. به سینی اشاره کردم و پرسیدم: اینا رو جایی می بری؟

خندید و آهسته گفت: یک بنده خدایی توی کوچه است، نمی دونم مسافره، زواره، می خوام براش چایی ببرم. ثواب داره صبح جمعه ای.

سینی را برداشت و رفت بیرون. بی سروصدا. مدتی بود که هروقت می آمادمرخصی، سابقه این کار را داشت؛ یا چای می برد بیرون یا هر و یا میوه و غذا. هر بار که می پرسیدم: اینا رو برای کی می بری؛ جواب هایی از همان دست می داد. جالب این بود که همه آن مسافرها و رهگذرها هم، اثرا ماشین داشتند! ».

نویسنده از قول همسر شهید برونسی در حاشیه کتاب آوره است: همیشه یکی، دو نفر محافظ داشت. به خاطر فرار از منیت و خودستایی، تمام آن ها را مسافر و رهگذر معرفی می کرد. این مسأله را تا پس از شهادتش نفهمیدم.

جذابیت کتاب خاک های نرم کوشک آنجاست که در هر روایت که داستان کوتاهی است، خواننده از زوایای مختلف سبک زندگی شهید برونسی را در می یابد. سبک زندگی شهید برونسی برگرفته از قناعت، مناعت، زیبایی، جذبه و ... با محوریت اهل بیت(ع) است.

 

« کتاب عبور از خط»

روایت زندگی شهید غلامرضا کیانپور

این کتاب روایت زندگی یکی دیگر از فرماندهان لشکر 10 سیدالشهداء است. آغاز کتاب به دوران کودکی شهید برمی گردد.

نویسنده اینگونه می نویسد: « در کلاس اول راهنمایی تحصیل می کرد که هاله ای عظیم از غم، زندگی او را در بر گرفت و به سوگ پدر نشست. روز تشییع و تدفین به پایان رسید، در راه برگشت به منزل مادر او را دید و آرام گفت: کجا رفته بودی؟ تو را بین مردم ندیدم... دلم هزار راه رفت؟

مدرسه بودم دیگه، مگه شما نمی دونستید؟

مدرسه!؟ تو امروز رفته بودی مدرسه؟

خب آره... آخه امتحان داشتم... اگر مدرسه نمی رفتم، نمی تونستم امتحان بدم...! خود شما گفتی که درس خواندن واجبه».

این رویه اشتیاق به علم آموزی در پایان دبیرستان به ظهور می نشیند. آن جا که همزمان 2 دیپلم می گیرد و با رتبه برتر در کنکور رتبه می آورد. همین هوش و ذکاوت او را یکی از نیروهای برجسته اطلاعات و شناسایی در منطقه کرد، آن گونه که عملیات عاشورای 3 به واسطه همین وسعت هوش و شناسایی او به بهترین نحو اجرا شد.

عملیات والفجر 8 با همت عملیات شناسایی او شکل گرفت. نویسنده آورده است: « روزهای آخری که می خواست عملیات والفجر 8 آغاز شود، شب تا صبح عرض اروند رود را طی می کرد و با لباس غواصی مسیری را که نیروها باید آن را طی می کردند. می رفت و می آمد. چهارماه این عملیات شناسایی به طول انجامید. این شهید والامقام در نهایت در عملیات کربلای 5 به فیض شهادت نائل آمد.

 

 

کد خبر 769618

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha