خبرگزاری شبستان، مرتضی خواجوند سریوی: الخاندرو گونزالس ایناریتو (Alejandro González Iñárritu) نخستین کارگردان مکزیکی نامزد و برنده جایزه سینمایی اسکار، و بیگمان یکی از موفقترین کارگردانان سده 21 است.
او علاقه شگرفی به نمایش مبارزه انسانها برای رهایی از مرگ و فراموششدن دارد و مدام به یادمان میآورد، انسانی پیروز است که در سختترین شرایط نیز امیدوار باشد و هیچگاه انگیزه خود را از دست ندهد.
ایناریتو در آخرین تجربه موفق خود «از گور برخاسته» (Revenant) آموزه عشق پدر و مادر به فرزند و زندهماندن را در هیجانیترین شکل آن به نمایش درآورده است.
هیو گلاس (با بازی لئوناردو دیکاپریو) در این فیلم، در درگیری مسلحانه با سرخپوستان (که شرح مصفل آن، خارج از حوصله و موضوع این جستار است) سخت مجروح میشود و همراهانش تصمیم میگیرند او را همراه با فرزندش و دو فرد دیگر تنها بگذارند اما پس از چند اتفاق تلخ دیگر، گلاس کاملا تنها میماند؛ اما او بیدی نیست که با این بادها بلرزد و همه عزمش را جزم میکند تا ضمن نجات جانش، انتقام مرگ پسرش (هاوک) را از فیتز جرالد (با بازی تام هاردی) بگیرد.
گلاس برای تحقق اهدافش، مسیری دشوار در پیش رو دارد که مبارزه با یک خرس گریزلی–که یکی از سکانسهای ماندنی تاریخ سینما شده است- و سرمای کشنده هوا از جمله آنها است.
اوضاع آنقدر نامناسب است که بیننده بارها خسته شدن، ناامیدی و سرانجام مرگ قهرمان داستان را پیشبینی میکند اما او که مردی سختکوش است و بدنش و روحش در نتیجه مشاهده و مقابله با حوادث سخت و تلخ روزگار، آبدیده شده است هیچگاه دست از مبارزه برنمیدارد و سرانجام انتقام مرگ پسرش را میگیرد، ضمن اینکه جان سالم از مهلکه به در میبرد.
سربلندی هیو گلاس در مبارزه با سرمای سخت کوهستان، خرسی عظیمالجثه و فیتز جرالد بد ذات، یادآور دیالوگ خاطرهانگیز فیلم «خاکستری» (The Grey) است جایی که جان رالف اتوی (با بازی لیام نیسون) به یاد شعری از سرودههای پدرش میافتد که:
دوباره غلبه وحشت بر من
و آخرین نبردی که به یاد خواهد ماند
امروز زندگی کن و بمیر
امروز زندگی کن و بمیر
با این مقدمه سینمایی به سراغ وضعیت این روزهای تیم فوتبال استقلال تهران میرویم که نمایش آغاز فصل او با سکانسهایی تراژیک آغاز شده و همچنان همچون ژانر «تریلر» ( (thrillerبه پیش میرود.
وینفرد شفر، پیرمرد آلمانی که سال پیش، همچون کارگردانی چیرهدست و سوپرمن های فیلم های هالیودی، استقلال را از مهلکهای دشوار نجات داد، امسال همچنان نتوانسته نمایشی جذاب و خیرهکننده بر پرده آبیرنگ استقلالیها به نمایش بگذارد.
استقلال تهران در چنین وضعیتی، تنها دو راه در پیش دارد: تسلیم و مرگ یا مبارزه و سربلندی. در واقع استقلالیها میتوانند مانند هیو گلاس در فیلم از گور برخاسته یا جان رالف اتوی در فیلم خاکستری، امیدوارانه مبارزه کنند و سرانجام شربت شیرین موفقیت و قهرمانی در لیگ برتر فوتبال ایران را سربکشند یا به مسیری که در ابتدای این فصل آغاز کردهاند، ادامه دهند و سکانسهایی هرچه تلختر تقدیم هوادارانشان دارند.
شاید جمله شفر، سرمربی استقلال در نشست خبری پس از پایان بازی با سایپا در جام حذفی فوتبال ایران بتواند بازیکنان این تیم را به خودشان بیاورد «هنوز چیزی تمام نشده است و زندگی ادامه دارد.»
پنج هفته به پایان نیم فصل اول رقابتهای لیگ برتر فوتبال ایران باقی مانده و شاید این، آخرین فرصت برای شفر برای نجات از وضعیت موجود و ارایه نمایشی خیرهکننده برای جلب دلهای هواداران وفادارش باشد.
زمان به سرعت خواهد گذشت و دیری نخواهد پائید که آبیپوشان پایتخت، روزهای خوش را به چشم خواهند دید، اما این روزها بدون مبارزه، کوشش، برنامهریزی درست و غیرت، به دست نمیآید.
این جستار را با ارئه تصویری از دو سکانس فیلم از گوربرخاسته به پایان میبریم، شاید شفر با نمایش این فیلم برای بازیکنانش، آنان را به ادامه راه امیدوار کند.
دوربین در نمایی باز، چشم انداز کوهستان و پوششی از برف را نشان می دهد و با حرکت دوربین به عمق، کم کم متوجه حرکت یک سیاهی می شویم، تا اینکه این نقطه، بزرگ تر و بزرگ تر می شود، تا جایی که قهرمان فیلم، قامتی به بلندای کوه می باد. ایناریتو با این حرکت دوربین، این موضوع را فریاد می زند که هیو گلاس اگر نمی جنگید، همچون نقطه ای کوچک در گستردگی طبیعت سخت پیرامونش، محو می شد. اما او مبارزه کرد و کوهستان و سرمای سخت را به زانو درآورد.
در سکانس بعدی، کارگردان حرکت آرام و زیبای آب در مسیر یک رودخانه را نشان می دهد و به این شکل، یادآور می شود "ای انسان ها! سخت کوش باشید و استوار، یا نامید و بی حال، زندگی به راه خودش ادامه می دهد و به احترام شما، نخواهد ایستاد"
گزارش از مرتضی خواجوند سریوی
نظر شما