خبرگزاری شبستان: این بار حمیدنژاد به سراغ ژانری از سینما رفت که سینمای ایران تا به حال این چنین ژانری را به خود ندیده است. فیلمی که توانست قالبهای رایج سینمای ما را بشکاند و ایده ای متفاوت را معرفی کند؛ اما آناهیتا این ساختارشکنی را با تلفیق داستانهای متعدد محقق کرد.
ساخته جدید عزیزالله حمیدنژاد به آزمایشی بر مولکولهای آب می پردازد و تجربه ای علمی از دانشمندی به نام "ایماتو" را نمایش می دهد که براساس نتایج آن «مولکولهای آب با توجه به افکار و حالات روحی انسانها تغییر شکل پیدا می کنند و بدین ترتیب بلورهای آب رنگ خود را عوض می کنند.
روایت داستان به گونه ای است که 30 دقیقه ابتدایی فیلم زندگی روزمره دو دختر جوان محقق را نشان می دهد که گویای شخصیت آن دو نیست و در واقع شخصیت "خورشید" و "مهرناز" طوری پرداخت شده است که ذهنیتی از گذشته و حال آنان نمی دهد و در یک توهم و تاریکی از شناخت کارکتر، بیننده وارد قسمت دوم فیلم می شود.
شکاف موجود در فیلم را می توان ناشی از تلفیق دو داستان علمی و درام عاشقانه دانست که در فیلم پیوند مناسبی برقرار نمی کنند.
صحت نتایج آزمایش بر روی مولکولهای آب را باید در یک فیلم مستند بررسی کرد و ابعاد گوناگون آن را موشکافی کرد. همانطور که آناهیتا نیز با هوشمندی وارد این حیطه نشده است، اما این ایده باید در سینمای داستانی خود را در قالب یک قصه به مخاطب القا کند.
حاصل ترکیب دو ژانر علمی و عاشقانه در آناهیتا ژانری مرکب شده است که اجرای آن را می توان از یکدیگر باز شناخت، اما برای رسیدن به فیلم داستانی نیاز به داستانی واحد، با سیری مشخص داریم تا بتوان کارکترها را با ایده فیلم همسو کرد.
علی رغم ضعفی که در داستان نویسی آخرین ساخته عزیزالله حمیدنژاد دیده می شود، کارگردان پا به عرصه ای نوین از ژانر سینمای ایران گذاشته است که هنوز بر روی آن کار نشده. شاید نتوان این اثر را با ساخته های قبلی حمیدنژاد مانند "هور در آتش" و "اشک سرما" مقایسه کرد، اما آناهیتا توانست فیلمی متفاوت را به سینما عرضه کند.
پایان پیام/
نظر شما