به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، «محمدحسن شهسواری»،عصر دیروز (یکشنبه 22 مهر) در نشست «بررسی داستان نویسی ایران» که در سرای اهل قلم برگزار شد، گفت: مهمترین چیزی که از بیرون به ادبیات وارد می شود و آن را دچار سکته کرده، ممیزی و سانسور است. بحثم این نیست که اگر ممیزی نبود، ادبیات ما جهانی شده بود. وقتی ممیزی مهمترین مسئله ادبیات ماست، بحث کردن در مورد مسایل دیگر حایز اهمیت نیست.
شهسواری با اشاره به وضعیت ممیزی بیان کرد: از سال 60 تا دوره آقای احمدی نژاد از وضعیت ممیزی در ادبیات داستانی، تلویزیون و سینما خبر دارم. متاسفانه نهادهای موازی شکل گرفتند و فضای ممیزی ادبیات را به سمت و سویی بردند. این نهادهای موازی را کسانی هدایت می کنند که نویسندگان شکست خورده هستند. به محض اینکه نویسنده ای پرمخاطب می شد، جلوی مجوز کتاب بعدی او را می گرفتند. در اواخر دهه 70 دو مرجع ادبی ما خارج شدند، سیاست این بود که مرجع ادبی دیگری شکل نگیرد. ادبیات به پرسش می پردازد تا پاسخ، پرسش اضطراب آور است و پاسخ آرامش می آورد.
وی در مورد ویژگی های ادبیات 40 سال اخیر اظهار داشت: تا اواسط دهه 60 دوران آشوب است و چیزی به آن صورت شکل نمی گیرد. تا اواسط دهه 70 انقطاع نسل ها را داریم، میراث نویسندگان منتقل نمی شود چون نویسندگان بزرگ مهاجرت کردند. در سینما این انقطاع نسلی را نداریم چون تعداد اندک شماری از نویسندگان ما از مملکت خارج شدند. بر این اساس میراث سینماگران بزرگ به نسل های بعدی منتقل شد.
این نویسنده با بیان اینکه دو شکل از هنرمند در تمام هنرها داریم، عنوان کرد: برخی از هنرمندها رسالت خود را گسترش هنر می دانند. برخی گسترش حوزه های روایت را رسالت خود می دانند. کسانی که هدفشان گسترش فرم است در جهان در اقلیت هستند. کسانی از هنرمندان به ذات خود هنر توجه دارند تا فرم آن. این افراد در اکثریت هستند و صاحب اصلی ادبیات هم اینها هستند، شروع ادبیات ما نعل وارونه بود.
شهسواری با اشاره به آیتم هایی که به ادبیات ما آسیب می زند، بیان کرد: فراموشی و یا تحقیر پول درآوردن از ادبیات و تحقیر لذت اثر ادبی از جمله آسیب هایی است که به ادبیات وارد می شود. نویسندگانی که از راه نویسندگی نتوانند پول درآورند، شکست می خورند. نویسندگان خوب عموما شغل یا درآمد خوب داشتند. وقتی درآمد داری اوقات فراغت داری و وقتی اوقات فراغت داری می توانی کتاب بخوانی، کتاب بنویسی و سفر کنی. این آسیب ها تا اواسط دهه 60 بود. دو جریان قالب تمایل داشتند ادبیات و هنر را در خدمت خود بگیرند زیرا تعهد ادبیات را به ایدئولوژی می دانستند.
وی خاطرنشان کرد: در نیمه دهه 70 مهر غلبه داستان در شعر بر فضای فرهنگ می خورد، ادبیات زنان شکل گرفت و دهه 80 را تحت تاثیر قرار داد. به نظرم هر ادبیاتی ضد جنگ است. نهادهای موازی که سانسور می کنند جلوی مرجعیت ادبی را می گیرند. در دولت احمدی نژاد شروع کردند به تربیت خواننده دینی، رمان را در خانواده های دیندار بردند، قابل کتمان نیست که ما در مملکت دینی زندگی می کنیم. وقتی ادبیات وارد خانواده های دیندار می شود کمک می کند ادبیاتی شکل گیرد که قبلا وجود نداشته باشد، رمان ضد دین نیست، ذات رمان با دین در تضاد نیست،
وی خاطرنشان کرد: ادبیات ایرانی می تواند جهانی شود کما اینکه یک هنر کمتر ریشه دار مثل سینما در ایران شده است. در هر کجای دنیا بگویی کارگردانم تمام قد جلویت خم می شوند. سنگ اندازی دولت در سینما کمتر از ادبیات است. نهادهای موازی می خواستند جوایز خصوصی ادبی را از بین ببرند و آن را بی اعتبار کنند و البته در این زمینه موفق هم بودند.
نظر شما