به گزارش خبرگزاری شبستان، ژوله نوشت: بچه كه بوديم دوتا يه پا دوپاي كشويي كه ميزديم،روزمون ساخته بود.يا يه بيست و افرين و لبخند معلم.پاستيل خرسي مثلا،شوكولات هوبي.
به خدا با ادامس شيك و اون رنگارنگها و پفك نمكي ها كه مثل ضدزنگ زرد ميكرد دست و دهن و زبون و جون ادمو هم عشق دنيا رو ميكرديم.
شاديها زود پيداشون ميشد.گنده ترين شادي همين كه همه بودن.
مامان بزرگا،بابابزرگا،مامانا ،باباها،
اون معلمه كه دوسش داشتيم،اون بازيگره ،اون فوتباليسته،دوبلوره كه ديدني ها نشونش ميداد...همه.
.
بزرگ كه شديم يهو بزرگترامون پير شدن،ريختن ،خدابيامرز شدن جلوي چشهامون.
مامان بزرگا،بابابزرگا ،مامانه، باباهه، معلمه ،اون فوتباليسته ،بازيگره ،دوبلوره.همه.
زندگيمون شده فاينال ديستينيشن.نشستيم ببينيم كي كِي چه جوري پرميزنه ميره.
اينستا شده حجله،هرروز عكس يه بزرگي يه عزيزي رو ميكشيم پايين،يكي ديگه رو ميذاريم بالا.
چه سخته جووني.
مگه يه دل چقدر جا داره براي اين هم غم ،اينهمه فقدان،داغ.
اين نظاره برگ ريزون تموم هم نميشه كه.تموم هم نميشه تا تموم شدنمون.خدا صبر بده.
نظر شما