خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "جهان معاویه یك جهان كاهشیافتة محدود است، و تا صفر شدن انسانیّت انسان ادامه می یابد. تندرستی و زندگی دنیایی و احترام به جسم و تن، تمام مقصد انسانی می شود كه در فرهنگ معاویه زندگی می كند، و توقف در ظواهر، میدان تلاش و اصل حیات انسان خواهد بود. و علوّ انسانی و آزادی از وَهم ها و خیال ها، آرمان و كابوسی باورنكردنی می شود. و اینجاست كه حیاتی ماورای تن را انتخاب كردن، ویران نمودن تمام ساختارهای جهان معاویه ای است و حسین(ع) به چنین ویرانی دست زد تا انسان را از پوچی و سردرگمی برهاند و مبنای نوع انتخاب انسان تغییر كند. در نظام معاویه ای تأكید بر سلامتی جسم است، هرچند تقوا و معنویت به قتلگاه كشیده شود."
آنچه در ادامه می آید بخش چهارم سلسله مطالبی با عنوان فرهنگ عاشورا در برابر پوچی ها برگرفته از کتاب "کربلا مبارزه با پوچی ها" اصغر طاهرزاده پژوهشگر دینی است.
حسین(ع) راهی را نشان داد تا بشر هیچوقت سرگردان نماند
یكی بشر را دعوت به پوچی و سرگرمی می كند، و یكی تمام اینها را زیرپا می گذارد تا قلب انسان را با خدا آشنا كند، و حسین(ع) راهی را نشان داد تا بشر هیچوقت سرگردان نماند و محكوم نظام ارزشی دروغین زمانه نگردد، آنگاه كه آن نظام، انسانها را به غیرعهد فطری و الهی می خواند.
چراكه بشر همواره در طلب خانة امن روحانی و معنوی برای ابدیت خود بوده و خواسته است تا در زیر سایة دین خدا، خانة امنش را بنا كند و حیات ابدی خود را در همین دنیا، خارج از زمین و زمانِ خاص پایهگذاری نماید و به همینجهت از پوچی می هراسد، چراكه پوچی یعنی ماندن و بودنی در اسارت زمان و مكان و محرومیت و جدایی از خانة امنی كه فوق زمان و مكان است.
دینِ تقلیل یافته، انسانِ به صفر رسیده
زمانه خودمان را بنگریم كه امروزه علم، به «فن اندازهگیری» تقلیلیافته و از ساحت قدسی علم كه مقام كشف حقیقت است، سراسر غفلت می شود و لذا به حسین(ع) نیازمندیم تا ما را به قدس برگرداند. همچنانكه دیروز تقوا به اندازة ریش و نزدیكی به معاویه بود و از اتّصال انسان به عالم غیب، سراسر غفلت شده بود. و حسین(ع) می خواهد پایه این دو معادله یعنی «علم تقلیلیافته» و «دین تقلیلیافته» را برهم زند و بشر را متوجّه رازهایی كند كه در فضای رُمی-معاویه ای دیروز و امروز همه به فراموشی رفته است و دیگر نه رازهای غیبی مدنظر مانده، و نه حیرت دینی عامل شورآفرینی زندگی هاست، و نه محبّت به دین رسولالله (ص) رسم زمانه است.
و حسین(ع) راه را نشان داد كه باید عالَم، عالَمی دیگر شود و راه برگشت به شور دینی و محبّت به خدا و رسولش را نشان داد و عمق فاجعه ای را كه با جداشدن انسان از عالَم قدس در نظام اجتماعی رخ می دهد آشكار ساخت و روشن كرد روح زمانه در مقابل وارستگی های حسین (ع)، كه حامل سنّت رسولالله(ص) است، حرفی جز كشتن او ندارد.
در نظام معاویه ای تأكید بر سلامتی جسم است
جهان معاویه یك جهان كاهشیافتة محدود است، و تا صفر شدن انسانیّت انسان ادامه می یابد. تندرستی و زندگی دنیایی و احترام به جسم و تن، تمام مقصد انسانی می شود كه در فرهنگ معاویه زندگی می كند، و توقف در ظواهر، میدان تلاش و اصل حیات انسان خواهد بود. و علوّ انسانی و آزادی از وَهم ها و خیال ها، آرمان و كابوسی باورنكردنی می شود. و اینجاست كه حیاتی ماورای تن را انتخاب كردن، ویران نمودن تمام ساختارهای جهان معاویه ای است.
و حسین(ع) به چنین ویرانی دست زد تا انسان را از پوچی و سردرگمی برهاند و مبنای نوع انتخاب انسان تغییر كند. در نظام معاویه ای تأكید بر سلامتی جسم است، هرچند تقوا و معنویت به قتلگاه كشیده شود.
وقتی بیش از اندازه به بدن و نیروی بدنی و غذاهای بدنی توجّه شد، جایی برای معنویت در صحنه نمی ماند و بیماری حقیقی كه سرگشتگی روح است به راحتی پنهان می شود و حسین(ع) جامعه را متوجّه این بیماری نامحسوس نمود. در حكمت حسینی، تن، بیمقدارترین چیزی است كه باید در این راه خرج شود، حتّی تن خود امام، تا عمق انحراف پیدا گردد.
امام اگر تن خود را بگیرد، رازِ نهایی انسان همچنان پنهان می ماند و انسانها در عرصة غفلتِ از گوهر خود، تندرستی را مقصد خود می گیرند و ایمان داری، فرع و آرام آرام فراموش می شود.
امروز با خلق سرعت های بیش از حدّ می خواهند از مرگ بگریزند چراكه مرگ را تلخ می دانند. و در فرهنگ معاویه هر نوع فكری كه دنیا را اصیل نگیرد و انسان را برای ابدیت آماده نماید، و دلبستگی به دنیا را در كام اهل دنیا تلخ كند، باید شهید شود تا یادآور تلخی دنیا و وجود مرگ نباشد. لذا متّقیان كه به آیندة دور می نگرند، در آن فرهنگ مطرود می شوند و دلقكان كه انسان را فقط در اكنون مشغول كنند، آبرومندند و این فرهنگ فقط با حكمت حسینی رسوا می شود.
انسانهایی كه با باطن عالم بی ارتباط می شوند و برای خود باطنی بهوجود نیاورده اند به «حالی خوش باش و عمر بر باد مده» گرفتار می شوند، حال با چنین فرهنگی چه باید كرد؟ نهضت حسین(ع) جواب این سؤال است.
هیچ وقت زندگی بر عهد محمدی (ص) محال نیست
این نكته را ساده نگیرید كه: فرهنگ معاویه ای می خواهد بگوید به عهد محمدی(ص) برگشتن و بر آن عهد ماندن و با آن زندگیكردن، محال است، و همة راه ها به این برگشتِ به محال، ختم می شود. حسین(ع) می خواهد بگوید هیچ وقت زندگی بر عهد محمدی (ص) محال نیست حتی اگر یك راه مانده باشد و آن راه شهادت باشد و وقتی از مرزهای دروغین معاویه ای گذشتی، می فهمی كه بودنِ خود را از پوچی ها رهانیده ای. برعكسِ پیشبینی فرهنگ معاویه ای، حسین(ع) حیات و زندگی پیشنهادی معاویه ای را انتخاب نكرد.
امامحسین(ع) و نهضت حضرت این چنین غذای جان بشر شد تا او محال های دروغین را در اطراف خود نپذیرد، آری؛ محال آن است كه به غیر عهد دینی، روی زمین بتوانیم زندگی واقعی بكنیم و نتیجه بگیریم، و معاویه و فرهنگ رُمی تلاش دارد بگوید زمانه عوض شده و زندگی دینی محال است. و حسین(ع) آمد كه زمانه را عوض كند كه زمانه، زمانه محمّدی (ص) شود چراكه كل هستی بر اساس حضور عهد محمّدی (ص) خلق شده است. چنانكه فرمود: ای محمد! «لَوْلاكَ لَماخَلَقْتُ الْاَفْلاكَ» پس كلّ هستی بر اساس عهد محمّدی (ص) تحقّق حقیقی دارد، حال مگر می شود عهد او بگذرد و عهد غربی اصالت پیدا كند؟
هر كس از عهد امام فاصله گرفت از حقیقت خود و حقیقت زمانه فاصله گرفته است. حقیقت زمانه یعنی پایداری بر عهد قلب محمّدی (ص) و آن یعنی اسلام؛ عهد، عهد اسلام است و جز به عهد اسلامی پایبند بودن، به عهد و زمانه پشت كردن است، و گرفتار ناكجاآباد شدن. و حسین(ع) ثابت كرد فكر یزیدی، فرهنگ زندگی نیست، بلكه تفالة زندگی است و این حسین(ع) و حیات حسینی است كه ماندگار است. راه نجات از فرهنگ یزیدی و تفاله نشدن در زندگی و جزغالة روزمرّگی ها نشدن، برگشت به سیره و سنّت حسین(ع) است كه امروز در فرهنگ روحانیّت شیعه تجلّی دارد، و نه در دل بستن بهسوی كسانی كه به دین و روحانیت می تازند، كه آنها پوچی خود را محكم تر می كنند و نسل ما را به پوچی دعوت می نمایند.
كربلا، ذوق حضور و عبور ار دیوارهای پوچی
تنها از طریق حسین(ع) و عزاداری برای اوست كه می توان به آنچنان ذوق و حضوری رسید كه بهراحتی خود را از دیوارهای سرد پوچی رهانید.
آیا این سؤال برای شما پیش آمده است كه زندگی را چطور طی كنیم كه پوچ نباشیم؟ اصلاً این احساس پوچی را در خودتان یافته اید، تا به فكر درمان آن باشید؟ ساختن خانه های كاخ مانند و گرفتن مدرك عالی معنی ما نیست، معنی ما معنی شور حسینی است، و شور و نشاط، راهی جز راه حسین(ع) نیست. آنهایی كه راه حسینی را نرفتند چه دارند؟ مدرك و باغ و ماشین دارند، اما خودِ معنی دار برای خود ندارند و خود را یك حقیقت با معنی حس نمی كنند. خودِ معنی دار در اسلام است و در حكمت حسینی ظهور كرد، به همینجهت پیامبر اكرم(ص) فرمودند: «حُسَیْنٌ مِنّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْن». آری؛ پیامبر(ص) پایة مكتب را بنا كرد و حسین(ع) شور آن را آفرید.
نظر شما