برشی کوتاه از زندگی یک خبرنگار/پیشکسوتان را به موقع دریابیم

خبرگزاری شبستان: می گوید: از صفر شروع کردم، قبل از هر چیز، در رادیو از من خواستند بنویسم تا ببیند خطم چگونه است... گرچه اشتیاق به ادامه راه دارد اما دیگر توانی نمانده که «خستگان عشق را چون طلب باشد و قوت نبود، گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود».

خبرگزاری شبستان- کرمان

 

پنجمین ماه سال به آخرین روز خود رسیده؛ ساعت 11 ظهر، تعدادی از اصحاب رسانه، در یکی از کوچه های خیابان شهید سیدمصطفی خمینی برای دیدار با یک پیشکسوت قرار گذاشتند؛ مسئول بسیج رسانه که برای حضور در این برنامه تماس می گیرد، برای نخستین بار است که نام «علی خردپژوه» را می شنوم، هیچ شناختی از او ندارم اما در دل خود می اندیشم که این دیدار می تواند آموزه جدیدی برای من داشته باشد به ویژه اینکه با فردی از صنف خود-خبرنگار- دیدار خواهیم کرد.

 

وارد منزل باصفای او که می شویم هم خود و هم خانواده اش به گرمی از ما استقبال و پذیرایی می کنند؛ از این دیدار خرسند است که رو به بهنام احمدی(مدیرخبرگزاری ایرنا در کرمان)می گوید «تا حالا چنین فضایی را نداشتم و تو بودی که اینها را اینجا جمع کردی» این جمله را که می گوید به این نکته می اندیشم که واقعاً قشر رسانه چقدر بی ادعا و مظلوم است.

 

سئوالات متعدد در ذهنم جولان می دهد اما فضای گفتگو به دلیل کهولت سن و کسالت آقای خردپژوه، خیلی خبری نیست، من که اشتیاق زیادی به شنیدن تجربه های این خبرنگار پیشکسوت دارم، در یادداشت کوچکی به سیدابراهیم یزدی، مسئول بسیج رسانه استان از او می خواهم که فضا به سمت گفتگوی خبری پیش برود و او هم دست آخر می گوید: خودت شروع کن.

 

برای رعایت حال آقای خردپژوه، سئوالات را خیلی کوتاه و خلاصه آغاز می کنم و او پاسخ می دهد؛ علی خردپژوه، متولد اسفند 1320 در کرمان است؛ آن طور که خود می گوید روزی یکی از دوستانش از رادیو کرمان که قصد مشغول شدن در آموزش و پرورش را داشته از او درخواست می کند که به جای او در رادیو فعالیت کند و این آغاز راهی است که 37 سال شبانه روز به طول انجامید و حالا گرچه اشتیاق راه هنوز هم هست اما دیگر توانی نمانده که «خستگان عشق را چون طلب باشد و قوت نبود، گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود»

 

 

او می گوید: از صفر شروع کردم، قبل از هر چیز، در رادیو از من خواستند بنویسم تا ببیند خطم چگونه است و وقتی دیدند خط زیبایی دارم و سواد هم دارم، قبول کردند. البته پدرم نویسنده درجه یکی بود؛ خردپژوه که 37 سال سابقه کار خبری دارد، مؤسس رادیو بندرعباس و مدیر و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در استان های کرمان، اصفهان، هرمزگان، یزد و لرستان و کشورهای عربستان، آرژانتین و امارت بوده است.

 

از لابلای خاطرات ذهنی خود، چند مطلب کوتاه را بیرون می آورد و برایمان نقل می کند: یک بار خبری کار کردیم که نباید کار می شد، استاندار آن وقت 6 ماه مرا از فعالیت خبری منع کرد اما سه ماه نگذشته بود که خودش استانداری را از دست داد(خنده آقای خرد پژوه و حضار)

 

حاج علی از شیطنت ها و کارهای ژورنالیستی خود به ویژه در دورانی که در جبهه بوده نیز سخن می گوید از جمله اینکه یکی از روزهایی که اسلحه، دستش داده بودند و او بی هدف همه فشنگ ها را شلیک کرد و یا روزی که جایی در جبهه با سردار حاج قاسم سلیمانی همراه بوده و سردار تأکید کرده در این مکان نباید با صدای بلند حرف بزند اما او این کار را می کند و بعد هم به سردار می گوید اشتباه کردم.

 

لبخندی می زند و می گوید: آنجا با حاج قاسم دوست شدم اما دیگری خبری از او ندارم. خیلی آقا بود و زحمت زیادی کشید. از آدم های حساب شده بود.

 

او از کاظم اخوان هم یاد می کند و می گوید خیلی جاها با هم بودیم. یک روز حالش خیلی بد شده بود و دکتر گفت فقط باید ماست و دوغ بخورد تا خوب شود که اتفاقاً همینجور هم شد و کاظم بعد از دو روز حالش خوب شد.

 

خرد پژوه که در عملیات فتح خرمشهر برای تهیه خبر و در عملیات والفجر 8 به قصد شرکت در عملیات حضور داشته، با اشاره به اینکه هر کسی نمی تواند خبرنگار شود اما وقتی هم خبرنگار شد تا زنده است کار می کند؛ امانتداری و رعایت مسائل محرمانه را در کار خبرنگاری بسیار مهم قلمداد می کند و با بیان اینکه در آن زمان خبر خیلی حساب شده بود، می افزاید: اگر به گذشته برگردم باز هم همین مسیر را انتخاب می کنم.

 

این رسانه ای پیشکسوت که در مقطعی، اخبار را در قالب بولتن آماده و به مسئولین شهر ارسال می کرده، تصریح می کند: یکی از بزرگترین ثمرات کار خبرنگاری یادداشت هایی بود که یاد گرفتم و اطلاعات زیادی که کسب کردم.

 

وی به یکی از اخبار ناگواری که مخابره کرده نیز اشاره می کند و می گوید: سیل جیرفت را به یاد دارم و از ذهنم نمی رود؛ وقتی یکی از سیل زدگان گفت: زندگی ام را از دست دادم و من پاسخ دادم درست می شود؛ اما او گفت: تا درست شود من پیر شدم.

 

دیدار با آقای خردپژوه گرچه انجام شد و دیداری به یادماندنی است اما به نظر من خیلی دیر بود؛ در طول همه این سالها و قبل از آنکه خردپژوه به روزهایی برسد که وضعیت جسمی او یارای تداعی انبوه خاطرات ۳۷ سال خبرنگاری را نداشته باشد، باید این دیدار انجام می شد و از تجربیات او استفاده؛ اما خبرنویدبخش اینکه بخشی از خاطرات وی توسط دخترش در مرحله ویراستاری است که در آینده نزدیک روانه بازار نشر می شود.

 

 

طاهره بادامچی

 

 

 

کد خبر 650664

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha