خبرگزاری شبستان-هرمزگان؛
ساعت 16 و 30 دقیقه عصر را نشان می دهد. گرمی حضور کاروان سفیران طوس در گرماگرم این روزهای هرمزگان، جنسی متفاوت دارد و اطمینان بخش قلوب است؛ پرچم سبز گنبد نورانی امام هشتم که انگار همه جاذبه های زیارت را یکجا با خود از مشهد حمل می کند، بر دستان حامل پرچم و در معیت دیگر اعضای کاروان و با مشایعت مردم، در متانت و سکینه عجیبی حمل می شود.
«یا امام رضا(ع) مولا، یا امام رضا مولا...»، زمزمه لب هاست؛ حجت الاسلام ابراهیم گلستانی، روحانی جوان کاروان، یک نفر مداح و دو نفر از خادمین صحن و سرای امام مهربانی ها این بار راهی مکانی متفاوت هستند که من تاکنون تجربه حضور در میان افراد آنجا را ندارم و برای همین صحنه ها برایم تکان دهنده است.
خیابان داروپخش، بیمارستان کودکان بندرعباس، طبقه چهارم و...قلم در دستانم می لغزد و تازه یادم می افتاد آن همه کوتاهی ها را در برابر نعمت بزرگ «سلامتی» و از خودم خجالت می کشم. مقابل درب بخش «آنکولوژی» ویژه کودکان سرطانی که بر روی لوحی بر دیوار آن نوشته شده در سال 1394 به همت خیرین احداث شده، منتظر ماندیم.
درد، امان را از کودک 8 ساله سرطانی ربود و ناله های سوزناکش حال و هوای عجیبی را در بخش کودکانی سرطانی بیمارستان کودکان بندرعباس بوجود آورد و باران اشک را بر پهنه گونه های همه(خدام، پرستار، همراه و ...) جاری ساخت.
دیری نپایید کودکی 10 ساله با لباس آبی رنگ مخصوص بیماران در حالی که ماسکی بر دهان زده بود با برگه در دست مقابل اعضای گروه خادمین که پرچم متبرک بارگاه ملکوتی امام رضا(علیه السلام) را در دست داشتند در چارچوب درب ورودی ایستاد و از شواهد چنین پیدا بود که دست نوشته، دکلمه و یا شعری را قرار است خطاب به خدام آستان قدس بخواند اما تنها توانست بسم الله الرحمن الرحیم را با صدای نحیفی بگوید و عاقبت درد به همراه اشک شوق، مجال ادامه کار را از او گرفت.
با دیدن پرچم متبرک، دل های بیماران، همراهان و کادر درمانی راهی حرم شده بود، کم کم مروارید اشک ها از گوشه چشم ها غلیان می کرد، شانه ها تکان می خورد، بخاطر اینکه در این بخش نباید صدا بلند شود بغض ها نیز که داشتند به سمت مسیر هق هق شدن می رفنتند به ناچار فروخورده می شد.
زمزمه آرام و آهسته خادمین که «یا امام رضا(ع) یا مولا، تو طبیب دل بیمار منی»، «شنیدم تو حرمت مریضا رو شفا میدی، شنیدم به عاشقات برات کربلا میدی» و با دیدن چهره های معصومی که داشتند با دردهای شکننده «سرطان» دست و پنجه نرم می کردند، غم غریبی به دل چنگ می انداخت. همه چیز، مشکلات، گرفتاری ها و ... اینجا رنگ می باخت و فراموش می شد تنها چیزی که ملکه ذهنت می شد از ته دل دعا کردن برای شفای بچه ها بود.
خضرا 6 ساله، عاطفه 7 ساله، مبین 10 ساله از نخستین بچه های بخش «آنکولوژی» بودند که خدام رضوی به عیادتشان رفتند و برای شفا و بهبودی شان دعا کردند. مبین می گفت تا حالا مشهد نرفته و خیلی دوست دارد به پابوس امام غریب رفته و از حضرت بخواهد که همان گونه که ضامن آهو شد این بار ضامن او نیز بشود تا که دردها رهایش کرده و شفا پیدا کند.
این کودک 10 ساله سرطانی که دو برادر و یک خواهر دارد و از شهر میناب برای مداوا به بندرعباس به همراه مادرش آمده بود، می گفت که شغل پدرم کارگری است و درآمدش کفاف هزینه های درمان را نمی دهد.
مشغول گفتگو با مبین بودم که یکباره متوجه حال روحانی کاروان شدم، او با دست جلو دهانش را گرفته بود و در حالی که به شدت منقلب شده بود و اشک می ریخت خیلی سریع از بخش خارج شد؛ خدام نیز با توزیع نذورات متبرک بین همراهان بیماران و پرستاران به بخش نوزادان در طبقه سوم برگشتند.
زمزمه نوای ملکوتی اذان و اقامه توسط روحانی و مداح کاروان در گوش چهار نوزاد در این بخش، کمی از غم و ناراحتی آنچه که در طبقه بالا دیدیم را کاست و از قسمت های جالب توجه این برنامه بود.
کاروان خدام رضوی از روز پنجشنبه(5 مرداد) وارد هرمزگان شد و تا 13 مرداد در استان حضور دارد و با سفر به شهرها، بخش ها و روستاهای مختلف استان هرمزگان ضمن دیدار با مردم و فراهم نمودن زمینه زیارت از راه دور، برنامه های متنوع فرهنگی، اجتماعی، محرومیت زدایی و ... اجرا می کنند.
گفتنی است؛ امسال برای دهمین سال همزمان با دهه کرامت، با حضور خادمین رضوی، جشن های مردمی « زیر سایه خورشید » با هدف ایجاد نشاط معنوی تحت عنوان 300 برنامه در 160 نقطه از استان هرمزگان، اقصی نقاط ایران اسلامی و 36 کشور جهان با شکوه هرچه تمام تر برگزار می شود.
نظر شما