به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: جهان جدید را می توان عصر همزمانی جهانی سازی ساختاری و تکنیکی از یک طرف و چندپارگی یا تکه تکه سازی فرهنگی و ارزشی دانست.
ساختارهای علمی و تکنیکی در حال بسط بوده اند ولی در عین حال مناطق مختلف جهان یا به بیان دیگر فرهنگ های مختلف چندپاره باقی مانده اند. در چند سال اخیر با طرح مسائل مهاجرت و جنگ و مواجهه خشونت آمیز غرب و جهان اسلامی و البته بحران های اقتصادی، در حوزه های جهانی شده (گلوبال) علم و تکنیک و اقتصاد، علاوه بر جهانی سازی، شاهد جریان های منطقه ای ساز نیز بوده ایم که در جهت تقویت چندپارگی فرهنگی مذکور و البته در برابر جریان های جهان یسازی هستند.
منطقه ای سازی هر روز در حال شدت گرفتن است. در نهایت نتیجه ای که پس از این تحولات حاصل شده تقابل میان فرهنگ ها است. اما این تقابل جدید با تقابل های دیگر در تاریخ بشری و موارد نزاع و کشمکش های قومی گذشته متفاوت است. اینک تمامی فرهنگ ها جریان جهانی شدن را به نوعی تجربه کرده اند و دسترسی به ساختار علمی و تکنیکی و البته در بسیاری موارد ساختار اقتصادی جهانی شده دارند. بنابراین تقابلی که اکنون بین فرهنگها ایجاد می شود تقابل فرهنگ های مجهز به ابزارهای جهانی است که وجه ارزشی و فرهنگی خود را به شدت پررنگ می کنند و از این ساختار پیشرفته جهانی در خدمت تشدید تقابل استفاده می کنند و نتیجه چیزی جز نزاع و تقابل خشونت بار نیست.
اما فلسفه به معنای رایج آن در این میان به چندپارگی فرهنگی کمک کرده است. هرچند فلسفه در شکل گیری و بسط جهانی شدن نقش داشت اما به نظر این نقش را در منطقه ای شدن جدید و نیز چندپارگی فرهنگی عالم نیز داشته است. به نظر می توان نتیجه گرفت که فلسفه هرچند می تواند نقش تعیین کننده و حمایتگری برای انسانیت انسان داشته باشد، اما در این تحلیل و در واقع، خادم جریان های مختلف بوده است؛ از جهانی شدن تا منطقه ای شدن و نیز چندپارگی فرهنگی. فلسفه به ظهور این جریان ها که ظاهراً در مقابل هم هستند کمک کرده است. از یک طرف به عنوان مثال ایده های جهان وطنی و یا آرمان شهری ارائه داده که به نوعی در خدمت شکل گیری و بسط جریان های گلوبالیته هستند و از طرف دیگر ایده های مرکزیت گرایانه ای نظیر اروپامحوری عقل و فلسفه داده که در خدمت چندپارگی فرهنگی بوده اند. جریان های منطقه ای سازی در ساختارهای اقتصادی و تکنیکی نیز به عنوان واکنشی به جهانی سازی خود به خود و با استقلال بیشتری از فلسفه و بیشتر متأثر از تحولات و وضعیت اجتماعی و اقتصادی شکل گرفته اند.
یکی از مهمترین خدمات فلسفه به چندپارگی فرهنگی اروپامحوری فلسفه است. این انحصار تاریخ فلسفه و فلسفه به طور کلی به تاریخ تفکر غربی میرات اندیشه استعماری است. در این نگاه فرهنگ های دیگر ناتوان تر از آن هستند که تلاش و کوشش فکری خاص فلسفه را داشته باشند. اگر در میان متون دیگر فرهنگ ها با متونی مواجه شوند که از لحاظ فکری قوی و عمیق هستند، برای جدا ساختن این متون از دستاوردهای اندیشه غربی آنها را نه فلسفه بلکه «حکمت» می نامند.
فلسفه دانشگاهی در جهان غرب و نیز در کشورهایی مانند ایران که در برنامه آموزشی و پژوهشی خود به شدت متأثر از غرب هستند، با تحولات معاصر برخوردی شکننده و بی مهر داشته است. در فلسفه دانشگاهی موضوعات متداول تاریخ فلسفه غربی و شفاف سازی و شرح منطقی و زبانی مسائلی که در جریان تحقق علوم و کاربرد و عادات زبانی روزمره به وجود می آیند، در اولویت قرار داشته و برای بحث در باب موضوعات انضمامی ای که با وضعیت کنونی جهان در پیوند هستند، در عمل تلاش بسیار ناچیزی می شود.
اما در این میان از حدود سه دهه پیش جریان هایی در سنت دانشگاهی به عنوان اقلیت به گونه ای دیگر اندیشیده اند که البته متأثر از فیلسوفان تمایز و نیز در نسبت با جریانهای فرهنگی دهه شصت به بعد هستند. از میان این جریان ها، و به خصوص در فضای آلمانی زبان دانشگاهی، می توان به فلسفه میان فرهنگی اشاره کرد. این فیلسوفان که عمدتاً متعلق به سنت غربی هستند و توسط برخی فیلسوفان دیگر سنت ها حمایت شده اند، تلاش می کنند تا به مسائل مربوط به اتحاد و امتزاج و آمیزش فرهنگ های موجود بپردازند و در پی آن هستند تا با فلسفه های دیگر تعامل کنند و به مسائل انضمامی مربوط به تلاقی فرهنگ ها اندیشه کنند.
فلسفه میان فرهنگی را می توان پاسخی از سوی جهان دانشگاهی فلسفه در غرب، به خصوص در دانشگاه های آلمانی زبان، به جهان جدید میان فرهنگی دانست. این فیلسوفان سعی می کنند به وضعیت جدید بیاندیشند و البته به این نسبت خود با اندیشه غربی تذکر می دهند و نیز همکاری و تعامل فیلسوفان دیگر از فرهنگ های دیگر را نیز طلب می کنند. مسلماً این جریان در ابتدای راه است و برخی اندیشمندان غیر-اروپایی نظیر رویوزکه اُهاشی یا تورو تانی از ژاپن به این ندا پاسخ مثبت داده اند و همراه شده اند. در ایران نیز برخی از اساتید و محققین دانشگاهی سعی در همراهی در این راه کرده اند، که نمونه این همراهی را می توان در تأسیس انجمن فلسفه میان فرهنگی ایران یا برگزاری چند همایش و نشست و نیز دعوت از دو متفکر برجسته میان فرهنگی، گئورگ اشتنگر و رویوزوکه اُهاشی در تهران و برگزاری چند سخنرانی برای ایشان دید.
این کارگاه هم سعی دارد به عنوان فعالیتی دانشگاهی از جهان ایرانی معاضدتی به فلسفه میان فرهنگی باشد. در این کارگاه شرکت کنندگان با مباحث مطرح در فلسفه میان فرهنگی به خصوص با نگاه به ایران و وضعیت آن در جهان میانفرهنگی جدید آشنا خواهند شد.
سرفصل ها و محتوای دوره آموزشی:
ظهور، ضرورت، هدف و پیش زمینه و چیستی اندیشه میان فرهنگی
بررسی و نقد مرکزیت گرایی
بنیادگرایی دینی
بررسی سنت تاریخ فلسفه نویسی
فلسفه آفریقایی
هرمنوتیک گادامر و فلسفه میان فرهنگی
فهم و فهمیدن در هرمنوتیک میان فرهنگی
پدیدارشناسی هوسرل و فلسفه میان فرهنگی
برنهارد والدنفلس؛ پدیدارشناسی میان
گئورگ اشتنگر؛ هستی شناسی ساختارمحور و هرمتیک
با هدف افزایش دانش نظری در زمینهٔ پژوهش های میان رشته ای و میان فرهنگی
ارتقای مهارت عملی در تحلیل موضوعات مختلف از دیدگاه میان فرهنگی به خصوص با نگاه به ایران
شرکت در این دوره برای تمامی متخصصان و علاقمندان علوم انسانی بلامانع است.
مدت زمان دوره : 20 ساعت ( 5 جلسه 4 ساعته ) 5 روز
زمان برگزاری : روزهای 26، 27، 28 اردیبهشت ماه و 2 و 3 خردادماه 96 ساعت 13 تا 17
هزینه ثبت نام: 1/500/000 ریال
اعضای هیات علمی حوزه و دانشگاه، طلاب و دانشجویان، همکاران و ثبت نام کنندگان گروهی : 1/200/000ریال
شماره کارت مرکز: 5892101144648256 بانک سپه بنام حبیب صحرائی خامسلو
به شرکت کنندگان گواهینامه معتبر داده خواهد شد که ارزش علمی و اداری دارد. این گواهینامه قابل ترجمه و مورد تأیید وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است.
علاقمندان برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام به سایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی http://www.ihcs.ac.ir/Pages/Features/Home.aspx?wid=162 مراجعه کنند.
تلفن مشاوره و ثبت نام ( در ساعت اداری ) : 88624485 سرکار خانم عبدالهی
نشانی: تهران- بزرگراه کردستان- نبش خیابان دکتر صادق آئینه وند (64 غربی)- پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
نظر شما