به گزارش خبرگزاری شبستان ، تمركز اين نوشتار عمدتآ در بخش اساطيرى شاهنامه است، هرچند در آن مورد نيز حق مطلب كاملا ادا نشده است. تعجيل و عدم انسجامى كه گاهى ديده مىشود نتيجه بىصبرى نگارنده در طرح اين مسائل و شنيدن پاسخهاى جامعه است. اين نگاه به سنت و ادبيات نگاه به نقد و بازخوانى است و با نگاه رايج روشنفكران، كه نگاه مهر و كين است، تفاوت دارد. اميد نگارنده آن است كه موجى در جامعه ايجاد شود و اعماق گذشته را با اين نگاه بكاود. بنمايه تحول فرهنگى ما در همين است.
در پشت جلد این اثر می خوانیم:
«مخاطب اين نوشتار اقشار ميانى جامعه هستند. آشنايان بافرهنگ خودى و آماده براى درك فرهنگ نوآيين. بنابراين رويكرد نگارنده نه پژوهشى، بلكه آموزشى و انگيزشى است. كنكاش در الفاظ يا اسطورههاى شاهنامه كه بسيارى به آنها پرداختهاند، نيست. با برجسته كردن آموزههاى ارزشمند و نقد نظرات احتمالا مخرب آن است. مىگويم «احتمالا مخرب» چون ما نه از بطن متون كهن آگاهيم و نه به آن نياز داريم. اين عملكرد آنها و برداشت شخصى ما از آنهاست كه در زندگىمان تأثيرگذار است. نگارنده اميدوار است كه جريان روشنفكرى ايران كمكم معطوف به زندگى واقعى شود.»
در قسمت هایی از این کتاب می خوانیم:
«نظام قدرت سیاسى در شاهنامه نظام شهریارى است. شاهى که در بخش اسطورهاى شاهنامه، مرد است در رأس نظام قرار دارد. این شاه داراى فرّه ایزدى است و معمولا از فرزندان یا نوادگان شاهان پیشین است. (فریدون به عللى خاص تا حدى مستثنى است.)
پهلوانان در ذیل پادشاهان و تابع دستورات آنها بودند ولى گاهى نیز آنها مىشوریدند و تذکراتى مىدادند و تندىهایى هم مىکردند. ماجراى رستم و کاووس در جریان حمله سهراب به ایران معروف است. رستم با تندى و پرخاش نسبت به شاه از کاخ او خارج مىشود و گودرز میانجىگرى مىکند. پهلوانان گاهى سلسله شاهى را نیز تغییر مىدادند، مثلا زال سلسله شاهى نوذر را به زو و سپس به کیقباد تغییر مىدهد.....»
موسسه انتشارات نگاه اثر حاضر را چاپ و روانه بازار کتاب کرده است.
نظر شما