خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "انقلاب ما حرف های بسیاری جدیدی را مطرح می کند و من معتقدم مخاطبان به ویژه جوانان حوزه های دانشگاهی و روشنفکری بر روی این توقف و درنگ داشته باشند که حرف تازه انقلاب اسلامی چه بود. پرسش این است که حرف تازه انقلاب اسلامی چیست؟ حرف تازه انقلاب حتی در ظواهر علوی هم نیست، چون پیش از ظهور انقلاب ما همه این عنوان ها از دین و آخرت و چه و چه مطرح شده بود بلکه پدیده تازه جهان آنجا بود که یک انقلاب هرمنوتیک به قول غربی ها و به تعبیر خودمان انقلابی در تفسیر تازه از انسان، انبیا، آخرت و آخرالزمان و جهان روی داد. یعنی این که این انقلاب آمد و گفت که نگاه تو به خداوند و انسان چگونه باید باشد. در واقع حقیقتا جدال و دعوا و کشمکش اصلی ما با غرب در حوزه تفسیر بود." بخش دوم و پایانی گفتگوی ما با آیت الله سید محمد قائم مقامی، استاد حوزه و کارشناس دینی درباره ظرایف واکاوی انقلاب اسلامی و دفاع از ارزش های آن در ادامه می آید.
اشاره ای به این داشتید که انقلاب اسلامی بعد از آن ادعاهای ایسم ها آمد این چه امتیازی برای انقلاب محسوب می شود؟
همچنان که اشاره شد تا اندیشه و ایدئولوژی ای به قدرت نرسد معلوم نخواهد بود که چه در چنته دارد چون هر کس می تواند در این باره ادعایی داشته باشد. اما با ظهور انقلاب اسلامی این اتفاق بی سابقه و شگفت بر مدار اندیشه نبوی و علوی شکل گرفت و بر این مبنا ادامه حیات داد. البته ما در ادوار قبل هم سراغ داشته ایم که اندیشه ای نبوی به صورت کوتاه و خالص و ناب مطرح شده است، یعنی زمانی که نبی حاکم بوده است اما بعد از نبی، اندیشه و دین او منحرف و کج شده و شاهان عهده دار تفسیر نبوی شده اند. حال در چنین فضایی انقلاب ما ظاهر می شود و یه یک معنا حرف تازه ای ندارد چون همه حرف ها را انبیای الهی زده اند و این انقلاب هم از خدا و پیامبر و آخرت و عدل سخن می گوید که میراث تعالیم انبیا و نگاه توحیدی است اما از یک منظر دیگر اتفاقا انقلاب ما حرف های جدیدی و بسیاری جدیدی را مطرح می کند و من معتقدم مخاطبان به ویژه جوانان حوزه های دانشگاهی و روشنفکری بر روی این توقف و درنگ داشته باشند که حرف تازه انقلاب اسلامی چه بود. پرسش این است که حرف تازه انقلاب اسلامی چیست؟ حرف تازه انقلاب حتی در ظواهر علوی هم نیست، چون پیش از ظهور انقلاب ما همه این عنوان ها از دین و آخرت و چه و چه مطرح شده بود بلکه پدیده تازه جهان آنجا بود که یک انقلاب هرمنوتیک به قول غربی ها و به تعبیر خودمان انقلابی در تفسیر تازه از انسان، انبیا، آخرت و آخرالزمان و جهان روی داد. یعنی این که این انقلاب آمد و گفت که نگاه تو به خداوند و انسان چگونه باید باشد. در واقع حقیقتا جدال و دعوا و کشمکش اصلی ما با غرب در حوزه تفسیر بود.
خب وقتی شما به این تفکر برسید دیگر لزومی ندارد که با عناوین تازه ای که مطرح شده از در مخالفت درآیید خب عنوان های خوبی در جهان مطرح شده، مثل حقوق و انسان و عقل و آزادی، این ها در غرب مطرح شده است و انقلاب اسلامی قرار نیست با این عناوین مخالفت کند بلکه این عناوین را بازتفسیر می کند، چون آزادی عنوان قابل دفاع و محترمی است اما در غرب به لقلقه لسان تبدیل می شود و مرتبت آن پایین می آید
در واقع انقلاب اسلامی این تصور نازل از آزادی را با بازتفسیر دوباره عرضه می کند؟
دقیقا! آزادی خیلی خوب است، ساحت عقل ساحت ساحت فرزانگی و توحید است، ساحت دین همین طور اما همه این عنوان ها نیاز به بازتفسیر دارند و در این میان انقلاب اسلامی انسان ها را دعوت می کند که بدون فیلتر طواغیت و ستمگران و قدرت ها به تعالیم انبیا به آموزه های مسیح (ع) و موسی (ع) و محمد (ص) نگاه کنند و در این میان آنچه به عنوان ولایت مطرح می شود، جریان طرح صحیح تعالیم الهی منطبق بر متن است و البته روشنفکران الی الابد می توانند در این باره اندیشه ورزی کنند، نه با دعوا و فحاشی و شعار که با عقلانیت و انصاف و خردورزی. شما اگر توجه کنید یکی از آموزه های مهم اسلام و روحانیت منصف بودن و داشتن انصاف و حریت است. اسلام به ما می گوید اگر در غرب مطلب حقی گفته شده مبادا که آن حق را بزنید. روی این مبنا ما با این عناوین مخالفت نمی کنیم.
این اتفاق یعنی جابجایی ریل های معرفتی با تفسیری که اشاره می فرمایید چگونه می تواند روی دهد؟
با تلاش برای استخراج و ارائه حکمت الهی انقلاب. انقلاب یک ایدئولوژی دارد، یک تئولوژی، یعنی الهیاتی که پشت این ایدئولوژی قرار دارد، توجه کنید که هنوز ظرفیت های تئولوژی انقلاب در جهان و حتی برای خودمان که در اُم القرای مبارک انقلاب اسلامی قرار داریم مکشوف نیست. ما هنوز درباره تئولوژی انقلاب کار زیادی انجام نداده ایم و هنوز تحت تأثیر تئولوژی های مخدوش گذشته قرار داریم و هنوز هم سایه شوم این تفکر و جبرگرایی به خاطر تماس های ما با شرق و غرب در میان ما و اندیشمندان مان وجود دارد. ما با گذر از این تئولوژی ها و تئوزوفی ها و نقد الهیات غرب می توانیم به سرچشمه های حکمت الهی برسیم. در این میان اندیشمندان و روشنفکران و روحانیون و دانشجویان ما در این باره باید کار و مطالعات عمیقی صورت دهند و با بررسی و نقد معارف غربی و شرقی و با قیاس و سنجش، دستاوردها و مبانی تفکر انقلاب اسلامی را در حوزه های فرهنگی، سیاسی و معرفتی مطرح کنند.
ما روی این مبنا معتقدیم که ولایت فقیه، آخرین تئوری فلسفه سیاسی جهان است و هیچ تئوری ای بالاتر از این نیست، از خدا بخواهیم که با ظهور نظم جدید متأثر از مبانی توحیدی و نبوی انقلاب اسلامی نظم پوسیده و کهنه جهان کنار برود و جهان آماده ظهور حضرت ولی عصر (عج) باشد، ما حقیقتا در آستانه تغییر بنیادینی در جهان هستیم.
نظر شما