به گزارش خبرگزاری شبستان از خرم آباد؛شهید سعیده تسبیحی یک فروردین 1337، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد.
تاپایان دوره متوسط در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت، با آغاز جنگ تحمیلی همیشه در فکر کمک رسانی به رزمندگان بود و همواره می گفت: ای کاش من هم می توانستم به جبهه بروم و شهید شوم.
به جهت تکمیل دین خود وارد زندگی مشترک شد و ازدواج کرد تا اینکه در آخرین روز از اسفند ماه سال 1366 بر اثر بمباران هوایی بروجرد با همسرش به فیض شهادت رسید.
زن برادر شهید، در نقل خاطره ای از شهید گفت: شهید با همسرش شهید( علی گودرزی که معلم بود) چند سالی از ازدوجاشان می گذشت ولی متاسفانه بچه دار نمی شدند.
وی افزود: پس از سالها درمان و پیگیری متوجه شدند که همسرش مشکل داشته و نمی توانند بچه دار شوند ولی او هیچ وقت این قضیه را به روی شهید نمی آورد و خیلی رعایت همسرش را می کرد.
وی ادامه داد: خاطره ای که از ایشان به یاد دارم این است که یکبار سعیده به خانه ما آمد، پسرم چند ماهی بودکه بدنیا آمده بود، سعیده بالای سرش نشست و کمی با او حرف زد و بازی کرد و آنقدر او را بغل کرد و بوسید احساس کردم با تمام وجودش فرزندم را می بوسد خیلی دلم سوخت.
اما همین که صدای علی (همسرش) را شنید که با همسرم در حال آمدن به خانه بودند بچه را زمین گذاشت و از بالای رختخوابش بلند شد، گفتم چرا کنار آمدی؟
سعیده جواب داد: نمی خواهم علی احساس ناراحتی کند که ما بچه دار نمی شویم.
وی با بیان اینکه شهید سعیده تسبیحی خیلی مهربان، صبور و باگذشت بود، افزود: چند نفر هم به او گفته بودند که از همسرت جدا شو که طعم مادر شدن را بچشی، ولی سعید قبول نمی کرد.
وی که با سعیده تسبیحی همکار بوده است، ادامه داد: هر دوی ما در شبکه بهداشت مربی بهداشت بودیم، سعیده خیلی باحوصله و صبور بود و خیلی به کارهایش اهمیت می داد و نسبت به کار، زندگی، نظم و انضباط خاصی داشت.
وی با بیان اینکه دو سه ماه قبل از شهادت سعیده یک شب همسرم نیمه های شب با هراس از خواب بیدار شد، معلوم بود که خواب دیده، گفتم چه خواب دیدی؟، گفت: پدرم آمد و به خانه ما سری زد و رفت توی اتاق سعیده و دستش را گرفت و برد.
وی ادامه داد: بعد از شهادتش فهمیدیم خوابی که همسرم دیده بود به واقعیت پیوست چرا که این دنیا گنجایش این همه خوبی سیعده را نداشت.
وی افزود: هیچ کس نمی فهمید که ما چه نسبتی با هم داریم، دو دوست، دو خواهر، دو همراه، دو همکار، خدا می داند که شهادتش چقدر مرا ناراحت کرد، هنوز هم وقتی به یادش می افتم دلم می گیرد غضه دار می شوم.
آری به واقع ظر ف دنیا گنجایش حجم ایثار، مهر محبت و فداکاری شهدا را ندارد.
نظر شما