به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه، فکر ناسازگاری علم و دین هنگامی در غرب ایجاد شد که طلوع افکار علمی و تحولات جدید اقتصادی و اجتماعی در اروپا پیدا شد و آنگاه که با افکار کلیسا و برخورد آن با علم و علما و دانشمندان مواجه گردید، چنین حکمی (تضاد علم و دین) صادر شد. در ارتباط با مسئله نسبت علم و دین در دوره مدرن چنین القا شد که در نزاع علم و دین، دین به نفع علم کنار رفته یا حداقل در درون آن به حیات خود ادامه خواهد داد، اما با ظهور بحران های اساسی در حوزه تمدن بشری نظیر بحران های انسانی، اخلاقی و زیست محیطی؛ بشر در مواجهه با این چنین چالشی بزرگ به این نتیجه رسید که می بایست بار دیگر دین را به صحنه زندگی فرا خواند، اما پرسش اصلی این است که علم مدرن چه نسبت منطقی می تواند با دین داشته باشد. این پرسش می تواند در میان دو طیف، بیشتر مورد توجه واقع می شود. یک طیف، کسانی هستند که دارای اعتقادات و باورهای دینی استوار هستند و از یک ایمان دینی خاصی پیروی می کنند و علی رغم این که در فضای مدرنیته زندگی می کنند راه رهایی و رستگاری را در ایمان دینی جستجو می کنند و در مقابل طیف دیگری قرار دارند که ایمان به معرفت علمی را، راه رهایی بشر از تعصبات و جهل می دانند و علم مدرن را روش کشف حقیقت می دانند. پرسش اساسی که در این دو طیف طرح می گردد، چیستی نسبت و رابطه منطقی علم و دین است؟ برای بررسی دقیقتر این موضوع، گفتگویی با پروفسور ریچارد سوئین برن، فیلسوف دین انگلیسی و استاد ممتاز دانشگاه آکسفورد انجام شده است که در ادامه از نظر می گذرد:
ریچارد سوئینبرن (Richard Swinburne) (متولد ۱۹۳۴) استاد فلسفه دین در دانشگاه آکسفورد و یکى از مهمترین فیلسوفان دین معاصر انگلستان در دهههاى اخیر محسوب مىشود. اولین کتاب او در سال ۱۹۶۸ با عنوان «مکان و زمان» منتشر شد. اثر مهم بعدی او «مقدمهای بر نظریه تأیید» بود. ارتقای او به مرتبه استادی در دانشگاه کیل در ۱۹۷۲ مقارن با تمرکز علمی وی بر فلسفه دین شد. در سال ۱۹۸۵ مقام استاد ممتاز فلسفه دین مسیحی در دانشگاه آکسفورد به وی اعطا شد. او کتابهای «مسئولیت و کفاره» (۱۹۸۹)، «وحی» (۱۹۹۲)، «خدای مسیحی» (۱۹۹۴)، «مشیت و مسئله شر» (۱۹۹۴) را نوشته است. همچنین «توجیه معرفتی» (۲۰۰۱) و «قیام خدای مجسم» (۲۰۰۳) از کتابهای دیگر او هستند. سویین برن از سال ۱۹۹۲ عضو فرهنگستان بریتانیا است. همچنین در سال ۱۹۹۵ از کلیسای انگلستان جدا شد و به کلیسای ارتدکس یونان پیوست. یکی از مهمترین آثار سوئین برن کتاب Is there a God توسط محمد جاودان با عنوان «آیا خدایی هست؟» به فارسی ترجمه شده است.
به طور کلی رسالت علم (science) چیست و به بررسی چه چیزهایی می پردازد؟
علم (science) به دنبال کشف قوانین پدیده های فیزیکی است. در واقع علم به دنبال این است تا ارتباط میان پدیده های فیزیکی را در قالب قوانینی بیان کند و از طریق آن بتواند پدیده های مشابه را پیش بینی کند.
یا علم فقط به بررسی ارتباط میان پدیدهای فیزیکی می پردازد؟ یعنی آیا علم فقط موضوعات تجربی را بررسی می کند؟
علم فقط به بررسی قوانین بین پدیده های فیزیکی نمی پردازد و بررسی ارتباط میان پدیده های فیزیکی با پدیدهای ذهنی را نیز مورد توجه دارد. بر این اساس قوانین و اصول ارتباط میان پدیدارهای فیزیکی با ذهنی و برعکس در قلمرو بررسی علم است.
در این میان ارتباط علم و دین چیست؟
با توجه به توضیحی که ارائه شد قلمرو علم با آنچه دین انجام می دهد در برخی زمینه ها متفاوت است. قوانین فیزیکی و روابط علی و معلولی میان پدیده های فیزیکی از منظر کسی که خداپرست است و اعتقاد به خدا دارد دلایل الهی دارد. به عبارت دیگر این قوانین را خدا به وجود آورده و خدا قادر خواهد بود این قوانین را به کناری بگذارد. بر این اساس تداوم این قوانین در اختیار خداوند است. برای کسی که ایمانی به خدا ندارد این قوانین غایی هستند و تداوم آن ارتباطی به خداوند ندارد.
بر این اساس این قوانین مستقل از خداوند و اراده خداوند هستند اما دستاوردهای علمی بر باورهای دینی تأثیرگذار بوده و هستریال البته این در برخی موارد رخ داده است. مثال روشن در این خصوص این است که اگر علم کشف کرده که تمام افعال انسان دلایل فیزیکی دارد که قبل از تولد ما نیز وجود داشته است در این صورت انسان به لحاظ اخلاقی مسئول کارهای خود نخواهد بود. بر این اساس انسان دارای اراده آزاد نیست. دین مسیحیت آن گونه که توسط اکثر مسیحیان فهم و درک می شود معتقد است که انسان دارای اراده آزاد(free will) است؛ اگرچه تمام ادیان الهی چنین اعتقادی ندارند.
من شخصا اعتقادی یه این نکته ندارم که علم همیشه به کشف مسائلی می پردازد که مورد خواست خود ما بوده است، اما به لحاظ منطقی ممکن است این اتفاق هم بیفتد و دور از ذهن نیست.
با توجه به برخی تلاشها از سوی اندیشمندان غربی برای توجه به مباحث ارزشی در مطالعات علوم انسانی و علوم(science) آیا تصور می کنید علم و دین به یکدیگر نزدیکتر شوند؟
شخصا فکر می کنم که در روانشناسی باید این نکته را مد نظرقرار داد که هر انسان از دو بخش روح (به عنوان بخش اصلی تشکیل دهنده وجود انسان) و جسم تشکیل شده است و اینکه انسان دارای اراده مستقل و آزاد است. در همین راستا من فکر می کنم که رابطه میان علم و دین تنگاتنگ تر خواهد شد.
در ادامه همان پرسش مایلم این نکته را مورد اشاره قرار دهم که بسیاری از مصائب و سختی های بشر ناشی از رها شدن علم از ارزش به طور عام و از اخلاقیات به طور خاص است. نظر شما در این خصوص چیست؟
به طور یقین، اخلاق باید در ارتباط با نوع و چگونگی استفاده از دستاورهای علمی جدید مد نظر قرار داده شود. به خاطر دارم که «هیلاری پاتنم» فیلسوف فقیدِ مطرحِ سنت تحلیلی معتقد است که علم از اصول ارزشیابی کننده استفاده می کند ( و نه پافشاری بر اصول اخلاقی) و تشخیص اینکه کدام تئوری علمی با شواهد به دست آمده انطباق دارد نیز از همین راه صورت می پذیرد
من به ارزشیابی کنندگی این اصول اعتقادی ندارم، بلکه معتقدم اینها یک دسته از اصول قیاسی برآمده از روشهای حقیقی بوده که دانشمندان به وسیله آنها در مورد اینکه یک تئوری به احتمال زیاد برای توجیه و تبیین یک مساله بهتر از دیگران است، قضاوت می کنند.
نظر شما