به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، پنجمین جلسه تفسیر سوره جاثیه توسط آیتالله سید محمدتقی مدرسی، شب بیستوششم ماه رمضان در بیت وی در تهران برگزار شد.
آیتالله مدرسی در ابتدای این جلسه با قرائت آیات 11 تا 15 سوره جاثیه، در مورد انواع هدایت در قرآن گفت: قرآن مجید کتاب هدایت است؛ هدایت دو معنا دارد که هر دو معنایش در قرآن متحقق شده است، معنای اولش این است که راه را برای انسان مشخص میکند، معنای دومش این است که دست انسان را میگیرد و به حقیقت میرساند، به قسمت اول «ارائة الطریق» میگویند و قسمت دوم را «الوصول الی الحقیقة» میگویند.
وی افزود: به همین دلیل، انسان باید کفرستیز باشد، کفر را از خود دور کند زیرا کفر، حجاب است و شاید با وجود این حجاب، قسمت اول هدایت تحقق پیدا کند اما قسمت دومش مشکل است چون که حجاب مانع میشود.
کبر، حجاب است
صاحب تفسیر «من هدی القرآن» در مورد کبر بیان کرد: در این آیاتی که خواندیم اگر تأمل کنید میبینید خدا چند مرتبه هشدار داده است و این هشدار به کسانی است که مستکبر هستند، لذا مشخص میشود که کبر، حجاب بزرگی است و انسان احتیاج به یک انقلاب درونی دارد تا بتواند خود را از این حجاب نجات دهد.
وی در تقسیم صفات رذیله اظهار کرد: ما انسانها دو نوع صفت رذیله ممکن است داشته باشیم؛ یک نوعش اکتسابی است یعنی سببش انحراف جامعه یا گمراهیهایی است که از راه فرهنگ به ما رسیده یا واکنشهای غلطی است که در زندگی نسبت به ما شده است به طوری که اگر فرض کنیم انسانی در محیطی دور از این آلودگیها تربیت شود آن نوع پلیدیها را ندارد، ولی یک نوع از پلیدیها وجود دارد که از ذات ماست، اصل ذات ما نفی و عدم است، در یکی از فرازهای دعای جوشن کبیر، میخوانیم ما نبودیم و نیست بودیم، این نیست یعنی هیچی نبودیم، این نیست را خدا هست کرد، به طوری که یک هستی به او اضافه کرد، اما همه چیز به او نداد، در تمام زندگیتان باید به این فکر کنید که چه بودید و چه شدید و چه به شما اضافه شد. یکی از فلاسفه فرانسوی میگوید خدا بشر را خلق کرد اما به او گفت بقیهاش پای خودت، نیرو به او داد و گفت جلو برو.
این فقیه اظهار کرد: اینکه خدا به ما قدرت خلق کردن داده است نیز خودش نعمتی است چون همین که خودت خلق کردی روحیهات نیز بالا میرود، مثلاً یکی از نعمات الهی بهشتیان این است که به آنان میگویند خودت این درخت بهشتی را کاشتی، این مطلب دو خوشحالی دارد یکی اینکه درخت برای شماست و یکی اینکه این را خودت کاشتی.
آیتالله مدرسی در تبیین روایی عاقبت اعمال صالح گفت: پیامبر اکرم(ص) فرمودند در معراج دیدم برخی ملائک کاخ میسازند اما گاهی حرکت میکنند و گاهی همدیگر را تماشا میکنند، گفتم ای جبرئیل اینها چرا کمکاری میکنند؟، جبرئیل گفت اینها منتظر مصالح هستند، این کاخ برای فلانی است، آن مؤمن باید مصالح بفرستد یعنی دعا کند، نماز بخواند، ذکر بگوید تا اینها کار کنند.
وی در مورد بخشندگی خدا در پذیرش توبه افزود: آنقدر خدا به بشر لطف دارد که مؤمن در روز قیامت، گناهانش را یادش میرود، این مطلب در دعاهای شبهای ماه رمضان آمده است که خدایا گناهم را یادم نندازی. این نعمت الهی است که شخصی گناه هم گردنش است ولی توبه که کرده خدا طوری قبول کرده که اصلاً آن شخص یادش رفته است.
تکبر از جهل است
این مفسر قرآن بیان کرد: یکی از مسائل ذاتی انسان، کبر است، زیرا تکبر اساسش از جهل است، من در کوچه راه میروم پایم را به زمین میکوبم، سر خودم را بالا میگیرم و مغرورانه راه میروم، خدا میفرماید آیا با اینکه پا بر زمین میزنی توانستی زمین را بشکافی؟ اینکه صاف ایستادی توانستی از کوه بلندتر باشی؟ راه فرار از تکبرت علم است، از این جهت هرچه انسان علمش زیاد شود تواضعش بیشتر میشود زیرا میفهمد که چیزی نیست.
وی افزود: این تفکر انسان ذاتی است، ذات تعبیرش غیر از این آلودگی ظاهری است، به زبان پزشکان اگر صحبت کنم، مثلاً کور مادرزاد را نمیتوان علاج کرد چون ذاتش است، حالا ما میتوانیم ذاتمان را تغییر دهیم؟ خدای عظیم و خلاق به شما این قدرت را داده است که حتی ذاتتان را تغییر دهید، و دیگر به هیچ مخلوقی تا آنجا که ما میدانیم این قدرت را نداده است که خودش را تغییر دهید و ذات ظلمانی ناری تبدیل به ذات نورانی بهشتی بشود. البته یک انقلاب میخواهد، جهش درونی جدی میخواهد که ما کبر را از خودمان بکنیم که در این صورت ذاتمان تغییر کرده است یعنی از خاک به آسمانها، از جهل به علم و از جهنم به بهشت رسیدهایم.
ما روزی به زانو میافتیم
این مفسر قرآن در مورد شوکهای سوره جاثیه بیان کرد: جاثیه یعنی به زانو افتادن و اصلا اسم این سوره، انسان را به شگفتی وا میدارد که خود ما روزی به زانو میافتیم، و این سوره چند مرتبه ما را تکان میدهد، همه اینها شوکههایی است که به انسان میدهد، اگر انسان گوش دلش را به این آیات بسپارد و با چشم بصیرت نگاه کند آن وقت است که میتواند قدرت درونی پیدا کند و کبرش را کنار بگذارد.
وی در مورد عظمت همه آیات الهی اظهار کرد: ما باید کبر را از خودمان بیرون بکشیم و کفر را هم کنار بگذاریم، ما یک آیه از قرآن را نیز قبول نکنیم یعنی هیچ و ایمانمان بهم ریخته است، یکی از پیامبرانیا یکی از امامان را قبول نکنیم یعنی همه را قبول نکردهایم. برخی اسم پیغمبری میآید خیلی عادی رد میشوند در حالی که چون خدا قبول کرده قبول است و بحثی ندارد.
باید آیت بودن خلقت را بپذیریم
این فقیه در مورد کفر در آیات خلقت بیان کرد: برخی آیات، آیات خلقت است که این هم کفر دارد، آیات خلقت یعنی آیاتی در مورد ماه، خورشید، زمین، آسمان و امثالهم. کفر به این آیات خلقت یعنی چه؟ کسی نمیگوید ماه و خورشید وجود ندارد، بلکه مشکل بشر این است که آیتیت آیت را قبول نمیکند، یعنی میگوید خودش هست ولی دلالت بر خدایش نمیکند یعنی پشت آیه را انکار میکند، هر علامتی ما را به یک سمتی سوق میدهد، اگر ما به آن سمت سوق پیدا نکردیم معنایش این است که انکار کردهایم. اینها که خورشید را میپرستند دلیلش این است که پشت خورشید را ندیدند، آنکه قبل از خورشید بوده و بعد از خورشید هست و خورشید را بود کرده و روزی نابود میکند، او را ندیدهاند.
وی افزود: برخی میگویند دکتر دستش درد نکند مرا خوب کرد، دکتر تو را خوب کرد؟ مگر نبودند دکترهایی که داروی اشتباه دادند؟ کفر به آیات این است. هر آیتی یک علامتی دارد، یک وقت زیبایی را در گل میبینید، یک وقت عظمت را در ماه میبینید، هرچه میبینید باید خدا را در آن ببینید.
آیتالله مدرسی در انتقاد از وضعیت دانشگاهها گفت: زیربنای دانشگاههای ما سکولاریسم است، هرچه بالایش را درست میکنید باز به سمت سکولاریسم میرود، فیزیک و شیمیاش، فقط طبیعت است، چرا به خدا نسبت نمیدهند؟! در زبان عربی قاعدتاً باید جمله فعلیه باشد اما در قرآن همهاش جمله اسمیه است که به اسم خدا شروع شود، یعنی اول خداست.
نماز خواندن هم شکر دارد
صاحب تفسیر «بینات من فقه القرآن» در تبیین کلمه «رِّجْزٍ» در آیه 11 سوره جاثیه بیان کرد: «رجز» را برخی عذاب بزرگ تفسیر کردهاند، برخی گفتهاند کلمه «رجز» که رجزخوانی هم از آن گرفته شده است یعنی حرکتهای پشتسرهم و جرکت سریع شتر را «رجز» میگویند و اینکه به عذاب «رجز» میگویند به دلیل این است که وقتی این عذاب به انسان میرسد حالت استرس و اضطراب برایش پیدا میشود، اضطراب حالتی است که با قلب در آن حالت با سرعت میزند، در هر صورت مشخص است که مفهومش «عذاب دردناکی» است.
وی با نگاه تدبری به آیات 11 تا 15 سوره جاثیه گفت: پس خدا اول گفت مواظب باشید تکبر نداشته باشید و پنج مرتبه کسانی که متکبر هستند را هشدار داد بعدش خدا خود آیه و علامت را بیان میکند که این دریا خود به خود دریا نشد، این دریا و این باد و این موج، همه اینها دلیل بر قدرت خدای سبحان است. تبخیر دریا و ابر شدنش و همه اینها کار به خواست خداست.
آیتالله مدرسی در ذکر ماجرای حضرت ایوب(ع) یادآور شد: حضرت ایوب(ع) حالش بد شد، خانوادهاش را از دست داد، زنش هم رفت گیسوانش را چید و نان برای شوهرش که خارج از شهر انداخته بودندش آورد، کسی اول به او گفت زنت رفته موهایش را چیده است، خیلی برایش سخت بود فکر کرد اگر واقعاً اینطور باشد من صدبار ذلیل شدم، زن که آمد دید بیموست، گفت زن چرا اینکار را کردی؟ گفت هرجا رفتم برایت نانی تهیه کنم که تو دو سه روز است گرسنهای پیدا نکردم، دیدم تنها چیزی که دارم موهای من است که آن را فروختم و برایت نان تهیه کردم.
وی افزود: حالا حضرت ایوب(ع) اینجا متحیر شد، از طرفی قسم خورده است و از طرفی نیز این کار خوبی کرده است، دیگر به قول ما طاقتش طاق شد و گفت خدا اگر به من اجازه بدهی یک روزی شکایت کنم، حرفم را میزنم، این کلمه را که گفت ابری پیدا شد و این ابر با حضرت ایوب(ع) صحبت کرد و گفت من از طرف خدا آمدم حرفت را بگو، گفت خدایا تو میدانی که من هرگز آخ نگفتهام و یک کلمه هم شکایت نکردم، حالا تو بفرما با این زن چکار کنم؟ آن جواب داد و گفت ایوب(ع) این توفیقی که تو داری از کیست؟ چه کسی به تو این توفیق را داد که ایمانت آنقدر قوی باشد که آخ نگویی؟ مطلب اینجاست، ما اینها را متوجه نیستیم، دو رکعت نماز میخوانیم خیال میکنیم کاری کردیم، اتفاقاً نماز که خواندی باید خدا را شکر کنی که اجازه داد تو نماز بخوانی. تازه من ممنون هستم و متشکر هستم که به من اجازه دادی که تو را تسبیح کنم.
این فقیه ادامه داد: ایوب(ع) اینجا مقداری خاک برداشت و به دهان خودش ریخت، خدا نیز فرمود امتحانت کافی است، یک خوشه خرما بگیر که صد شاخه داشته باشد و با آن یک ضربه به همسرت بزنی کافی است، پایت را هم به زمین بزنی آب میآید و به همین ترتیب خدای متعال، مشکلات ایوب(ع) را یکی یکی برطرف نمود. این بحث است که بفهمیم همه این نعمات را او به ما داده است و در یک لحظه نیز ممکن است همه اینها از ما بگیرد.
هدف از نعمات، شکرگویی است
صاحب تفسیر هدایت، در تبیین کلمه «الْفُلْكُ» و کل آیه 12 سوره جاثیه اظهار کرد: فلک یعنی کشتی که یکی یا بیشتر را همان کلمه فلک میگویند، کشتی در دریاها تا امروز بهترین وسیله نقل کالاست و خدا اجازه داده است این حرکت کشتی در دریا وجود داشته باشد، به طور یقین هیچ کسی در هر سطحی از علم و در هرجای دنیا نمیتواند بگوید که این کشتی یا هواپیما یقینا به مقصد میرسد، این را فقط من نمیگویم بلکه خودشان نیز میگویند زیرا آنقدر احتمالات خطر در همهجا وجود دارد که هیچ علمی نمیتواند همه احتمالات را رفع کند، چه کسی میتواند بگوید فردا چه میشود؟ هواپیمای غولپیکر که میافتد کسی نمیداند چرا افتاد، کشتیهایی که بسیار مهیا بودند چه شد که یهو دو قسمت شدند؟ پس امر اوست. وقتی در هواپیما نشستید بگویید: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کنّا لَهُ مُقْرِنِینَ؛ ما نمیتوانستیم اینکار را بکنیم، او این را برای ما تسخیر کرده است».
وی در تبیین «لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» افزود: هرجا کلمه «لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» آمد اشاره به اقتصاد است یعنی شما در اقتصاد احتیاج به کشتیها دارید، کشورهایی که راه به دریا ندارند خیلی مشکل دارند، مثلاً افغانستان بسیار مشکل دارد زیرا دریا منشع خیر است، البته هدف همه نعمات الهی یک چیز است و آن تکامل روح شماست کسی که نعمت به او میرسید و شکر نمیکند بدنش خوب شده اما روحش هنوز خسته است.
این مفسر قرآن همچنین در مورد کلمه «لَعَلَّ» اظهار کرد: ترجمه «لَعَلَّ» را قبلاً به «شاید» و اخیراً به «باید» تعبیر میکنند، در صورتی که نه شاید و نه باید بلکه بین آنان است و «باشد» است. افطاری که مینشینید مستحب است بسم الله را بلند بگویید زیرا برخی فراموش میکنند و اینگونه یادشان میآید، آدم گرسنه و تشنه بر سر سفره افطار، اذان که میگوید بسم الله را فراموش میکند و گاهی نعمات آنقدر زیاد است که سبب فراموشی ما میشود.
وی در تفسیر «وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» گفت: این نفسی که ما میکشیم اکسیژنی دارد که ما را زنده نگه میدارد، از طرفی میبینی جنگلهای آمازون اکسیژن میسازد، کوچکترین و بزرگترین شی، زنجیروار بهم متصل هستند که ما زنده هستیم، توجه به این نعمات باید بشود چون همه را او به ما داده است و اینها آیاتی الهی است.
تحمل کافر، ایمان میخواهد
این مفسر قرآن بیان کرد: این آیات برای این است که در آن تفکر کنیم، هر کدام از اینها یک مرحله از مراحل عقلی تکامل انسان است، اول ایمان، بعد یقین، بعد عقل و بعد تفکر است، تفکر اساساً این است که ما حقایق را با هم قاطی کنیم تا از دو حقیقت، یک حقیقت سومی را استفاده کنیم، همیشه سلسلهوار از یک مطلب به مطالب بعدی برسیم و اینجاست که دعوتهای الهی را میفهمیم.
آیتالله مدرسی در پایان سخنانش گفت: فاصله بین یک مؤمن و یک کافر روز به روز بیشتر میشود، آنقدر فاصله زیاد میشود که مؤمن نمیتواند تحمل کند و این فاصله که زیاد میشود مؤمن دچار اضطراب میشود و نمیتواند صبر کند، خدا میگوید ای مؤمنین با آنان کاری نداشته باشید، درست است که باهم هستید اما لازم نیست همهاش جروبحث کنید، شما راه خودتان را میروید حالا اگر او خطا، خطایش به پای خودش است. البته صبر بر این حالت، خیلی تحمل، عقل و ایمان مستحکم میخواهد.
نظر شما