به گزارش خبرگزاری شبستان، مروری بر بیانات مقام معظم رهبری و دغدغه هایی که ایشان در مواضع مختلف بیان کرده اند نقشه راه نظام و جامعه برای پیشرفت و تعالی و رسیدن به افق کلان تمدن سازی را پیش روی ما ترسیم می کند، کلیدواژه هایی که ایشان مطرح کرده و بواسطه آنها ذهن اقشار مختلف جامعه را درگیر کرده اند نقشه راه است پیش روی ما تا در رسیدن به این افق کلان و روشن راه را گم نکنیم و مسیر را با کمترین فراز و نشیب برای رسیدن به مقصد طی کنیم. از جمله این دغدغه ها و کلیدواژه های مد نظر ایشان، مسئله تحول علوم انسانی و تولید علوم انسانی اسلامی است که به مناسبت فرا رسیدن سالروز آغاز رهبری آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) چرایی بیان و تاکید بر آن را در گفت و گو با حجت الاسلام والسلمین علیرضا پیروزمند، عضو هیت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم و استاد حوزه و دانشگاه به بحث و بررسی گذاشته ایم و مشروح آن از نظرتان می گذرد:
نقطه ثقل تحول علوم انسانی و تولید علوم انسانی اسلامی در آراء و اندیشه های مقام معظم رهبری چیست و ایشان از چه منظر این مسئله را به عنوان دغدغه ای جدی مطرح و دنبال می کنند؟
به نظر می رسد در دور جدید طرح این موضوع توسط مقام معظم رهبری، از دو زاویه قابل توجه است: یکی از نظر تاثیر مبانی مادی و تولید علم و علوم انسانی و دیگری از نظر زاویه تاثیرات مخرب عینی که اشراف علوم انسانی غربی بر جامعه داشته است.
مخاطبانی که این موضوع را دنبال کرده اند می دانند دور جدید طرح این موضوع توسط مقام معظم رهبری بعد از جریان فتنه رخ داد چراکه در تحلیل این جریان از جمله عواملی که ایشان به آن نظر داشتند تاثیر و رسوخ اندیشه های غربی در قالب نظریه های علوم انسانی در حوزه های جامعه شناسی، مدیریت، اقتصاد و به ویژه در مجموعه علوم اجتماعی بود. با این تحلیل که این نظریه ها به نوعی نگرش غلط را در تحلیل مسائل اجتماعی عرضه کرده و تا این مرحله پیش آمده اند که عده ای علیه نظام اسلامی دست به اقدام عملی بزنند لذا ریشه یابی این مسئله در تاثیرات فرهنگی نظریه های غربی در حوزه علوم انسانی را بیان کردند! بنابراین، یک زاویه توجه و حساسیت برانگیز در اصلاح و تحول علوم انسانی، تاثیرات عینی ای بود که این علوم بر ذهن و جان جامعه به ویژه قشر تحصیلکرده بر جای گذاشت.
علاوه بر این، از بُعد مبناگرایانه و نیز جهت کلان دیگر این تحلیل ارائه شد که علوم انسانی موجود بر اساس جهان نگری مادی و نیز انسان شناسی و هستی شناسی غیراسلامی استوار است و طبیعتا این نگرش بنیادی بر عموم نظریه های شناخته شده علوم انسانی اشراف یافته و مور تایید ما نیست، اما اینکه در رشته ها و نظریه های مختلف چگونه قابل اعمال است، کاری است که باید اندیشمندان، نخبگان و صاحبنظران آن را دنبال کنند.
آیا مقام معظم رهبری در تولید علوم انسانی اسلامی قائل به کنار نهادن همه علوم وارداتی و اندیشه های علوم انسانی غربی هستند یا به جرح و تعدیل نظر دارند؟
در این باره تصریحی از ایشان دیده نشده اگر هم باشد من ندیده ام! اما می توان حدس زد کسی که نگاه مبناگرایانه دارد و به مبانی اصولی که در مجموعه این علوم است، توجه می کند طبیعتا به تحول فراگیر و اصولی این علوم نظر دارد.
البته اگر این مطلب را ضمیمه کنیم که وقتی سخن از علوم انسانی غربی می شود باید توجه داشت که در دنیای غرب هم اندیشه ها و نظریات و مشرب های فکری مختلفی وجود دارد و ما با یک دانش و نظریه های کاملا همگون مواجه نیستیم بلکه متناسب با تطورات فکری که در غرب وجود داشته و دارد جریان های منتقدی در درون خود غرب هم شکل گرفته و می گیرد و ممکن است بتوان برخی از انتقادات ما به نظریه های غربی را بتوان در بین نظریه پردازان غربی هم مشاهده کرد.
بنابراین، هر چند این ممانعت وجود نداشته و ندارد که جریان غالبی در جامعه علمی غرب وجود داشته و بر دانشگاه ها، نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری دنیا تسلط یافته باشد اما با این وجود چون جریان موازی هم وجود دارد ممکن است گفته شود این یک ظرفیت است تا از ادبیات خودشان کمک بگیریم و نقدهای جدی درباره آراء و اندیشه های عرضه شده آنها را بیان کنیم.
اینکه مقام معظم رهبری در کنار دغدغه های نظامی، سیاسی و اجتماعی و مشکلاتی که به هر حال کشور با آنها دست و پنجه نرم می کند به مسئله تحول علوم انسانی و تولید علوم انسانی اسلامی به عنوان یک دغدغه نظر دارند از چه باب است و از نظر تغییر مهندسی فکری و فرهنگی در جامعه نخبگانی چه تحولاتی را رقم می زند؟
به نظر می رسد این مسئله تاثیرات چندگانه ای دارد؛ اولا ذهن و جان بسیاری از جوانان تحت تاثیر قرار می گیرد، چنان که به برکت انقلاب اسلامی آموزش عالی به ویژه در حوزه علوم انسانی گسترش یافته است. یعنی فارغ از اینکه باید توازن گسترش رشته ها مورد توجه قرار بگیرد، واقعیت ها نشان می دهد جمع قابل توجهی از جوانان تحصیلکرده ما با ادبیات علوم انسانی آشنا شده اند، طبیعی است وقتی این نگاه انتقادی و تحول طلب وجود داشته باشد زمینه فراهم می شود تا ما بواسطه علوم انسانی نیروهای انقلاب را از دست ندهیم بلکه آنها را حفظ کنیم و به عنوان نیروهای فرهنگی انقلاب بهره ببریم.
دوم آنکه این علوم صرفا برای مطالعه و خاک خوردن در کتابخانه ها نیستند حتی اگر بخشی از آنها به این سرنوشت دچار شده باشند! چنان که بخشی از تحقیقات و پژوهش های علوم انسانی در کشور جنبه آرشیوی دارند نه عملیاتی. در حالی که در دنیای غرب تلاش بر آن است تا تحقیقات کاربردی و ناظر بر حل مسئله باشد آنهم نه فقط در کشور خودشان بلکه با رویکرد نفوذ در اقصی نقاط دنیا.
از این رو، وقتی در نقطه مقابل، حرکت مثبت اسلامی را در حوزه تحول علوم انسانی آغاز می کنیم یعنی محور این علوم چیزی باشد که انقلاب اسلامی و دنیای اسلام با آنها مواجه است و اگر رخ بدهد ظرفیت دانشی در اختیار دنیای اسلام قرار می گیرد تا برای خود تصمیم گرفته و ظرفیت تمدنی خود را باور کند.
آیا می توان کاهش جنگ ها و کشتارها و انحصارطلبی های بشر در برخورداری از منابع و امکانات را از دلایل تاکید مقام معظم رهبری نسبت به تحول علوم انسانی دانست؟
همه حرکت های میدانی که در دنیا رخ می دهد دارای عقبه علمی و تئوریک هم در حوزه دانش های نظامی و نیز حوزه امنیتی و دانش های سیاسی و اقتصادی هستند، آنها حتی جنگ راه می اندازند تا مشکلات اقتصادیشان حل شود، به عبارت بهتر اختلاف بین تحرکات نظامی با درآمدزایی اقتصادی را کاملا تحت مطالعه دارند؛ یا گسترش شبکه های اجتماعی و اینترنت تصادفی نیست بلکه بر اساس مطالعاتِ جامعه شناسانه اجرایی می شود و در ادامه مجموعه اطلاعاتی که در این میدان چرخش می یابد با جدیت و سرعت رصد می کنند و بر این اساس برای آینده تصمیم می گیرند یعنی همه اینها بر اساس دانش رخ می دهد و علوم انسانی و اندیشمندان آن، این توانمندی را در اختیار آنها قرار می دهند و همه این حرکت ها در بُن خود بر اساس یک بینش مادی، قدرت طلبانه و سلطه جویانه نسبت به بقیه دنیا استوار است که این نگاه سلطه جویانه و کثرت گرایانه بر اساس منفعت طلبی و سودجویی و دنیاخواهی افزون تر شکل گرفته است؛ از این رو، این مطالب به صورت چندلایه به یکدیگر پیوند می خورد از مبانی گرفته تا دانش و راهبردنگاری و اقدام و عمل همه در چرخش هماهنگی به هم متصل شده و می شوند.
بنابر این، علوم انسانی همانگونه که در شکل مخرب این زنجیره را به هم متصل کرده و تهاجمات خود را به صورت فراگیر و بهنگام برابر ملل ضعیف تر انجام دهند، در مقابل، باید دنیای اسلام هوشیار باشد و بتواند نرم افزار مناسب را برای رصد، حل و پیشبرد مسائل در اختیار داشته باشد و این اتفاقی نیست که صرفا ایران اسلامی بخواهد انجام دهد بلکه این نیاز دنیای اسلام است و باید در لایه دوم با تشریک مساعی اندیشمندان جهان اسلام پیش رفته و حل شود.
نگاه متعالی مقام معظم رهبری نسبت به رشد کشور که برای آن مفهوم پیشرفت را مدنظر دارند نه توسعه، چقدر ناشی از در نظر گرفتن مبانی الهی و وحیانی برای علوم انسانی در مقابل مبنای مادی گرای علوم غربی است؟
باید توجه داشت توسعه و پیشرفت در حرکت پویای جامعه ناظر بر فرهنگ خاصی است؛ نگاه توسعه سلطه گرایانه و مادی گرایانه در حرکت رو به جلوی جامعه جهانی است اما پیشرفت در مقایس ملی و جهانی یک نگاه تعالی گرایانه، انسان مدارانه و کرامت طلب و معنوی محور دارد و طبیعتا این مهم جهت گیری متفاوتی را در اختیار و فراروی اندیشمندان قرار می دهد و علوم انسانی اگر می خواهد در جبهه انقلابی حرکت و فعالیت کند باید بتواند عقبه علمی و دانشی و تخصصی لازم برای پیشرفت را با مختصات لازم فراهم کند.
طلیعه
نظر شما