خاطره مقام معظم رهبری از دوره دبستان و معلم کرمانی

خبرگزاری شبستان: ۱۱سال پیش در چنین روزی(۱۲ اردیبهشت) سال ۸۴ در جریان سفر بابرکت مقام معظم رهبری به استان، معظم له با جمعی از معلمان استان دیدار کردند.

به گزارش خبرگزاری شبستان از کرمان، ۱۱ سال پیش در چنین روزی(۱۲ اردیبهشت) سال ۸۴ در جریان سفر بابرکت مقام معظم رهبری به استان، معظم له با جمعی از معلمان استان دیدار کردند؛ که مشروح این سخنان از طریق لینک http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3281 قابل دریافت است.

 

مقام معظم رهبری قبل از اینکه بیانات مشروح خود را در این دیدار ایراد کنند؛ مطلب بسیار جالبی فرمودند که به این شرح است: این‌که جلسه‌ی دیدار ما با معلمان در کرمان برگزار شد، به نظر من تصادف عجیبی است؛ زیرا من از لحاظ تعلیم و تربیت با کرمان ارتباط ویژه‌ ای دارم. البته ارتباط من با کرمانی ها در عرصه‌های مختلف خیلی زیاد بوده؛ خیلی از دوستان نزدیک ما در دوران مبارزه و دوران طلبگی، رفقای کرمانی بوده‌اند - مثل آقای هاشمی رفسنجانی، آقای حجتی کرمانی، آقای باهنر و بعضی دیگر - دوستان کرمانی از غیرطلاب هم داشتم که بین من و آنها خیلی محبت برقرار بود - مثل مرحوم اسلامیت و بعضی دیگر - لیکن در زمینه‌ی تعلیم و تربیت، ارتباط من با کرمان از همه‌ی اینها قدیمی تر است.

 

دبستانی که من در مشهد می رفتم، معلم آن، مرحوم میرزا حسین تدین کرمانی بود. تنها مدرسه‌ی دینی مشهد هم مدرسه‌ی ایشان بود، به نام «دارالتعلیم دیانتی». بنده 6 سال در این مدرسه زیر دست آقای تدین درس خواندم. مرحوم تدین واقعاً یک مرد حسابی بود. نه تنها آن زمان که من بچه بودم، این حس را داشتم، بلکه زمان ریاست جمهوری هم که ایشان در مشهد به دیدن من آمده بود، از نو نگاهی به ایشان کردم؛ دیدم مرد سنگین، جاافتاده، محترم و باشخصیتی است.

 

ایشان، هم معلم بود، هم ناظم. با آن وقار و هیمنه‌ ای که داشت، در حیاط مدرسه راه می افتاد و چوبی به دستش می گرفت و البته گاهی هم بچه‌ها را فلک می کرد؛ بنده را هم یکبار فلک کرد. ایشان مرد محبوبی بود. در همان دوره‌ی بچگی هم بنده و شاید همه‌ی بچه‌ها به ایشان علاقه‌مند بودیم.

 

وقتی درسم در آن مدرسه تمام شد، یکی از برادرانم در آن‌جا مشغول تحصیل شد؛ ولی باز من با ایشان سلام و علیک داشتم. سر ماه وقتی می رفتم شهریه‌ی برادرم را بدهم، ایشان را می دیدم؛ باز هم با همان منش و چهره‌ی محترم و آقاوار و واقعاً مدیریتی؛ آن هم نه مدیریت یک دبستان. ایشان در مدرسه هیبت داشت.

 

ما در مدرسه محلی داشتیم به نام قصاص‌گاه، که بچه‌ها در آن‌جا مجازات می شدند؛ بنده هم در همان‌جا یکبار قصاص شدم! آن‌جا، هم محل مجازات بچه‌ها بود، هم نوعی زباله‌دانی؛ یعنی بچه‌ها خربزه یا هندوانه می خوردند و پوست‌هایش را باید در آن‌جا می ریختند. ایشان وقتی در مدرسه راه می رفت، با همان لهجه‌ی کرمانی به بچه‌ها خطاب میکرد: هر کس مِیْوه می خورَد، پوستهایش را بریزد قصاص‌گاه. از آن سال‌ها، این صدا هنوز در گوش من هست.

 

غرض، این ارتباط نزدیکِ عاطفی را من با مسأله‌ی تعلیم و تربیت در کرمان و با عنصر کرمانی از این سابقه‌ی طولانی دارم. این هم تصادف عجیبی است که این جلسه‌ی تعلیم و تربیتىِ معلمی، با این سابقه، در کرمان اتفاق بیفتد.

 

البته بعد از آن هم من با بعضی از معلمان کرمانی ارتباط داشتم. سال‌های آخر دهه ۴۰ و شاید اوایل دهه ۵۰ وقتی برای سخنرانی های مذهبی به کرمان می آمدم، چند نفر از جوان‌های فعال، مبارز و مذهبی دور و بر ما بودند؛ یکی از آنها آقای محمدرضا مشارزاده بود، که ایشان هم معلم بود. بنابراین با معلم‌ها ارتباط خوبی داشتیم.

 

البته شما جمع حاضر، نمونه‌ ای از معلمان استان هستید؛ جامعه‌ی معلمىِ استان کرمان خیلی وسیع‌تر است. چون نسل جوان و نوجوان ما در جامعه گسترده است، نقش شماها در پیشبرد مسائل عمومی و ملی در سطح استان، بسیار مهم است.

 

به هر حال برای جامعه‌ی معلمان - چه زنان، چه مردان - از اعماق قلب احترام قائلم و نقش شما را حقیقتاً مهم می دانم. آرزوی من این است که این احساس و درک عمیق تا اعماق جامعه‌ی ما و بخصوص در دستگاه‌های تصمیم‌گیرنده وجود داشته باشد و نقش تعلیم و تربیت و معلم را بدانند.

 

کد خبر 540380

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha