آیت الله العظمی سید نورالدین حسینی الهاشمی، مردی که هنوز بعد از 61 سال از زمان درگذشت شهادت گونه اش، هنوز مردم شیراز وی را فراموش نکرده اند و برایش مراسم بزرگداشت می گیرند، فردی که کمتر حتی در میان نسل جدید شناخته شده است.
آیت الله سید معزالدین حسینی الهاشمی شیرازی، فرزند این مرجع فقید در خصوص مراسم بزرگداشت می گوید: هر سال نخستین جمعه نزدیک به میلاد امام علی (علیه السلام) به عنوان سالروز درگذشت این عالم وارسته، مراسمی در جوار آرامگاهش در مسجد و آرامگاه نور شیراز برگزار می شود.
وی با اشاره به اینکه شصت و یکمین سالگرد مرحوم آیت الله حسینی الهاشمی جمعه سوم اردیبهشت ماه از ساعت 9 صبح تا 11 و 30 دقیقه برگزار خواهد شد، اظهار داشت: در این مدت چندین سال مراسم بزرگداشت این عالم هرگز وقفه نداشته است.
از آیت الله سید معزالدین حسینی الهاشمی، فرزند مرحوم آیت الله حسینی الهاشمی خواستم که قدری از زندگی این عالم را برای شما خواننده عزیز بازگو کند، گفته های آیت الله سید معزالدین حسینی الهاشمی با خبرگزاری شبستان را می خوانید:
مرحوم آیت الله حسینی الهاشمی در زمان آغاز نهضت ملی شدن کمال همکاری را با دولت دکتر مصدق نشان داد و حتی جمله معروف وی «مصدِّق، مصدَّق است»، را بر منبر مسجد وکیل عنوان کرد و حزب برادران هم در جریان های عمومی مربوط به نهضت همکاری های لازم را داشتند.
امور در حال پیشروی بود در زمان قرضه ملی، مرحوم آیت الله حسینی الهاشمی شیرازی، قرضه به دولت مصدق را واجب شرعی دانست و حکم بر آن داشت و ظاهر ملی شدن صنعت نفت، تجدید حیات ملت ایران در برای همه جریان های استعماری بود.
حرکت با دگرگونی از سوی شخص دکتر مصدق موجه شد، نخست وزیر وقت بعد از دیوان لاهه، سفری چندماهه به آمریکا داشت که گرایش وی نسبت به آمریکا در این سفر تشدید می شود، پس از آن مرحوم آیت الله شیرازی جمله ای معروف بر منبر مسجد وکیل به زبان می آورد که هنوز پیرمردهای شیرازی که آن زمان را درک کرده اند، آن را به یاد دارند و آن جمله اینست: «افلاطون کج رفتی! آمریکا و انگلیس ندارد، سگ زرد برادر شغال است.» و از همان زمان حمله وحشت آور مطبوعاتی مصدقی به آن مرحوم آغاز شد.
در 30 تیر 1331 آیت الله کاشانی دستور مقابله با دولت قوام را دادند، که شب قبل از این واقعه حامیان آیت الله کاشانی که برخی نیروهای مصدقی هم با آنها بودند به دفتر مرحوم آیت الله می آیند، از وی می خواهند از جنبش حمایت کند، با این عنوان که قوام عنصری انگلیسی است و روی کار آمده است و رکود برای ملی شدن صنعت نفت ایجاد خواهد شد و که پس از آن وی به مراجعین می گوید: «تمام شد! آما انچنان که شما می گویید نیست، قوام انگلیسی است و مصدق آمریکایی، حرکت سیاسی استعمار بر این قرار گرفته که ایران از زیر سلطه انگلیس به زیر سلطه آمریکا برود.»
اختلافات در بین فاصله زمانی 30 تیز 31 تا 28 مرداد 32 به گونه ای بود که وحدت ملی از میان رفت و همین امر باعث شد تا کودتای 28 مرداد روی دهد، در این زمان حزب توده را به عنوان آزادی و دموکراسی آزاد می کنند و آن حزب نیز آشوب های خیابانی تهران را کنترل می کند و حتی در جوار بارگاه ملکوتی حضرت معصومه (سلام الله علیها) نیز به حضرت آیت الله بروجردی و اسلام هتاکی می کنند که در آن واقعه چهار نفر از حامیان آیت الله بروجردی در قم کشته می شوند و نیروهای شهربانی نیز هیچ مداخله ای آنچنانی انجام نمی دهند.
پس از آن فردی به نام مختار کرمپور، رئیس روزنامه «شورش» به سازماندهی شده به شیراز می آید و قائله ای ایجاد می کند، وی در پشت بام مسجد امام خمینی (ره) کنونی، سپهسالار سابق به آیت الله شیرازی هتاکی می کند و نیروهای طرفدار آیت الله در محل حاضر می شوند و درگیری آغاز می شود، در آن زمان شیراز چهار روز محل آشوب می شود و در 2 روز اول بیش از 11 نفر کشته می شوند، شورشی که خود شورش را به پا می کند و به راحتی نیز از شیراز خارج می شود، به نحوی که ذوالقدر از یاران شورش با اسلحه گرم در مقابل چشم مردم، 2 نفر را به قتل می رساند.
پس از این فتنه بود که مردم شیراز و پس از آن تهران و قم از نهضت ملی و مظهر آن دکتر مصدق روگردان شوند و که اگر این مسائل روی نداده بود کودتا هیچ گاه پیروز نمی شد.
رئیس روزنامه شورش پس از رفتن به تهران با اضافه کردن یک «ی» فامیل خود را به کریمپور و اضافه کردن امیر را به ابتدای اسم خود نام امیرمختار کریمپور را برای خود بر می گزیند، او که که زاده نوریز فسا بود و در خانواده ای پایین زاده شده بود، لقب شیرازی را برای مقابله با آقا برای خود بر گزید، وی فرد دائم الخمر و از هر نظر گناه کار بود.
مرحوم آیت الله در عراق یک بار روبروی انگلیس ایستاده، در زمان پهلوی نیز پنجه در پنجه استعمار پیر قرارداده و بر کارمند کنسولگری حد جاری کرده بود، پس از کودتا هم وی از دولت آن زمان حمایت نکرد و تا سال 1334 در صحنه سیاست نبود که در ابتدای سال 34 برای مقابله با بهائیت دوباره به صحنه بازگشت و در آن سال در دیدار با شاه صراحتا می گوید: «بهائیت دین نیست، بهائیت یک سازمان سیاسی منتصب به احنبی است»، پس از آن در زمان حضور شاه در شیراز دستور تخریب اماکن بهائیت را می دهد، 2 ماه بعد سرهنگ همت، شخصی بهایی، استاندار وقت فارس می شود و دستور تجدید بنای اماکن بهائیت را می دهد و در آن زمان مرحوم آیت الله نیز دستور تعطیلی عمومی شهر را می دهد و مقابله علنی با حکومت را انجام می دهند که پس از آن به تبعید ناخواسته به تهران می رود.
در آخرین دیدار آیت الله شیرازی با شخص شاه، عنوان می شود که آیت الله بروجردی نماینده ای را به تهران فرستاده است که شاه 40 روز آنان را راه نمی دهد، مرحوم آیت الله می گوید «من دستم را به حالت کسی که اسلحه کمری در دست دارد به سمت شقیقه شاه گرفتم و گفتم تو کی باشی که نماینده آیت الله بروجردی را راه نمی دهی»، شاه به شدت جا می خورد.
آیت الله ادامه می دهد: «به تو نصیحت می کنم روابط خودت را با ایشان اصلاح کن»، شاه می گوید «من روابطی با ایشان ندارم»، آیت الله می گوید «تو بر 20 میلیون تن حکومت می کنی و آیت الله بروجردی بر یکصد میلیون جان حکومت می کند و شیعیان پیرو ایشان هستند.»
آیت الله حسینی الهاشمی شیرازی، در قصه شهادت نواب صفوی که شخصا شاه به دادستان ارتش دستور داد که اعدام شوند، نیز بزرگترین مراسم بزرگداشت را در مسجد وکیل با حضور بیش از پنج هزار نفر برگزار می کند و به شدت به آزموده، دادستان ارتش انتقاد می کند و حکومت در همان سال نمایندگانی را در ماه رمضان همان سال گسیل می کند و پیام می دهد «اگر همین مسیر را بخواهید ادامه دهید دولت تحمل نخواهد کرد»، مرحوم آیت الله شیرازی بالای منبر می گوید: «مرا از مرگ می ترسانید!، نورالدین در 2 سالگی لولوی ترس را شکسته است.»
در خصوص ارتحال وی نیز باید گفت بعد از شتستوی پیکر این عالم وارسته در منزل، پیکر مبارک در مقابل محراب مسجد «نور»، به امانت قرار می گیرد و مرحوم محمدجواد سبحانی که از اعضای حزب برادران و رئیس فاطمیه شیراز بود در این خصوص برای من نقل کرد: «ما جمع بودیم تا صبح بر ایشان نماز خواندیم و قرآن قرائت کردیم، صبح دکتر فاتح نژاد که پزشک نزدیک به جزب برادران بود، آمد جسد را دید و گفت در مسمویت ایشان هیچ تردیدی ندارم.»
دکتر لشکری نیز بیش از 10 سال مسئول پزشکی قانونی شیراز بود، هم مسمومیت را تصدیق کرد؛ آیت الله شیرازی سیگار همای بیضی می کشید، سیگار مورد مصرف ایشان را تعویض کرده بودند و موادی در سیگار تعویضی استفاده شده بود که سکته تصنعی و گرفتگی قلب را ایجاد می کند.
در آن زمان دکتر فاتح نژاد مسمومیت را تایید می کند و مطرح می کند: «آیا صلاح هست با این روحیه شعله ور مردم این مسئله مطرح شود» که همه سران برادران مسئله مسمومیت را کتمان کنند و جسم این عالم بزرگوار را در محل آرامگاه نور قبل از رسیدن مردم دفن می کنند.
نظر شما