دانشگاه‌ها به جای آنکه موتور توسعه باشند، سردرگم اند

خبرگزاری شبستان: برای توسعه دانشگاهی در کشور نیازمند قطب‌های دانشگاهی هستیم، با داشتن چنین قطب‌های دانشگاهی موضوع پژوهش‌های ما مفید‌تر خواهد بود و برای تقسیم رشته‌ها می‌توان با یک مدیریت خوب الگوی توسعه را تقویت کرد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، هر دانشگاه مهم یا نظام دانشگاهی برجسته در دنیا  برنامه هایی برای توسعه خود  و برای آینده اش دارد. در ایران روند توسعه حداقل در دانشگاه‌های از حیث اجتماعی به سمت خارج کردن دانشگاه‌ها از شهرها  پیش می رود، از حیث اداری نیز به سمت تشکیل پردیس‌های جامع و بزرگ و از  لحاظ  علمی به سمت انفکاک پژوهشگاه از دانشگاه در حرکت هستیم؛ وضعیت آموزشی دانشگاه‌های ما  از حیث آموزشی به سمت دارا بودن همۀ سطوح از کارشناسی تا دکتری و به لحاظ  آمایشی هم  به سمت هر استان یک دانشگاه بزرگ و مواردی از این دست است. آیا روند توسعه دانشگاهی در ایران علمی و منطقی است؟ مصطفی عباسی مقدم عضو هیات علمی دانشگاه کاشان و رییس موسسه آموزش عالی مهد علم کاشان که پیش از این ریاست دانشگاه پیام نور استان قم و … را برعهده داشته است، در این باره با خبرنگار طلیعه به گفتگو نشست که حاصل آن را در ادامه خواهید خواند.

 

روند توسعه دانشگاهی در کشور را با در نظر گرفتن روند توسعه دانشگاهی در کشورهای مطرح چگونه ارزیابی می کنید؟

شکی نیست که دانشگاه‌ها در کل دنیا از چند صد سال پیش به صورت جدی رشد و توسعه پیدا کرده‌اند، چند قرن است که دانشگاه‌های سنتی معمولی تبدیل شدند به دانشگاه‌های پیشرفته و تمدن ایرانی هم در توسعه دانشگاهی پیشتاز بوده است، از جندی شاپور و مدارس علمیه تا دانشگاه‌هایی که در دوران مشروطه به بعد تاسیس شده است همه سابقه علمی تمدنی و دانشگاهی ایران است اما بحثی که جدی‌تر است، توسعه دانشگاه‌ها در مقطع جدید است که تقریبا پس از انقلاب مدنظر است.

پیش از انقلاب دانشگاه‌ها تربیت نیروی متخصص جامعه را برعهده داشتند در حالیکه اکنون ماموریت دانشگاه‌های ما تنها تربیت نیروی متخصص نیست و در کنار آن تولید علم و دانش، تربیت نیروهای متخصص و هم تربیت کل نیروهای تحصیل کرده جامعه است. در کنار این ماموریت‌ها پشتیبانی فرهنگ و علم کشور است، دانشگاهیان نقش ویژه ای در شکل‌دهی فرهنگ جامعه، علوم و دانش‌های جامعه و همچنین حل مسائل جامعه از طریق پژوهش و مطالعات با توجه به این ماموریت‌های متنوع آموزشی، پژوهشی و فرهنگی دانشگاه‌ها باید رویکرد جدی به خود بگیرد.

برخی صاحب‌نظران معتقدند دانشگاه باید پژوهش محور باشد و برخی دیگر بر‌این‌باورهستند که اولویت دانشگاه تولید پژوهش و دانش است برخی تربیت متخصص را اولویت دانشگاه می دانند و… با وجود همه این قول ها  کسی شکی ندارد که همه اینها ماموریت دانشگاه است و اما در حال حاضر بحث این است که عمده سیاست گذاری، بودجه و انرژی اساتید دانشگاه باید صرف چه موضوعی شود؟

 

پاسخ شما به عنوان یک کارشناس و مدیر باسابقه آموزشی به این سؤال چیست؟

دانشگاه باید موتور توسعه باشد و دانشگاه مطلوبی که ما از لحاظ ارزش‌ها‌ی ملی و دینی معتقدیم دانشگاهی است که موتور همه جانبه توسعه کشور باشد، یعنی هرچه که توسعه کشور اقتضا می کند در این دانشگاه تامین شود. نیروهای انسانی باید حامل جریان توسعه باشند، و اعتقاد به شکوفایی تمدن اسلامی ایرانی باید  مدنظر این نیروهای انسانی باشد،  اما بعد دیگر توسعه موارد اقتصادی، صنعتی و تجاری است و دانشگاه باید بتواند با تولید علم وتربیت نیروهای متخصص توسعه اقتصادی و تجاری تولید ثروت و خدمات مطلوب برای برخواردای مردم از سطح اقتصاد فراهم کند؛ که لازمه آن رشد علوم اقتصادی و نظریه و تئوری اقتصادی مشخص پس از سی و اندی سالی است که از نظام جمهوری اسلامی می گذرد، ما باید نیروهای انسانی کارآمدی تربیت کرده باشیم و برای حل بحران های اقتصادی بتوانیم راه حل ارائه دهیم. البته نه فقط با تکیه بر خودمان بلکه با تکیه بر دانش و تمدن خود و تکیه بر تجربه های غرب وشرق که الهام بخش ما باشد.

بعد دیگر توسعه بحث های فرهنگی و اجتماعی است، در بحث های فرهنگی و اجتماعی که زیربنای توسعه است،از نظر من  در درجه نخست اهمیت برخوردار است، چراکه انگیزه کار و تلاشگری در جامعه بسیار مهم است. فرهنگ ما باید اصلاح شود؛ مردم باید به دنبال تلاش و کار باشند و از دسترنج خود استفاده کنند نه اینکه حاصل دسترنج جامعه و گذشتگان و آیندگان را غنیمت بشمرند.

بعد فرهنگی هم از ابعاد توسعه است و دانشگاه برای فرهنگ باید هم ارزش‌های فرهنگی در خدمت توسعه را بازتولید کند، با توجه به فرهنگ غنی ایرانی ـ اسلامی و هم ساختارهای لازم را برای آن فرهنگ ایجاد کند و هم نیروهای فرهنگی لازمی را تربیت کند که متعهد و متخصص باشند و روش کار فرهنگی را بدانند و چگونگی تصحیح افکار عمومی و اعتقادات واخلاقیات جامعه را بشناسد و جهت بخشی افکار عمومی را بدانند و  با تدبیر آن را انجام دهند.

مسائل اجتماعی هم بعد دیگر توسعه است که بر این اساس جامعه ما هم باید آمادگی توسعه داشته باشند و دانشجو و استاد با همدیگر پژوهش کنند و دست به اقدام بزنند، حتی در عرصه های مختلف سیاسی و فرهنگی و اجتماعی با جمع گرایی و تشکیل کانون ها و سمن های مختلف که بعدی از توسعه است؛  باید دانشگاه با التزام به  کار جمعی و با توجه به آنچه که جمع می پسندد، با الهام از اندیشه های دینی   و از طریق تولید پژوهش، تربیت و آموزش و فرهنگسازی‌های دیگری که از طریق دانشگاه  محتوا  را تعیین کنند.

ما معتقد به توسعه درونزا و برون گرا و همه جانبه هستیم، یعنی باید از خودمان و درون خودمان آغاز کنیم  و شیفته غرب و شرق نباشیم. برونگرا یعنی جامعه به همه مسائل توجه می کند و نیازهای انسان را کتمان نمی کند و سرش را زیر برف نمی کند، برون گرا و فعال است.

 

آیا دانشگاه تولید کننده فرهنگ است؟

دانشگاه پالایشگاه ارزشها و تفکرات است یعنی آنچه که در دیرینه این جامعه وجود دارد (از بعد دینی، علمی و فرهنگی) به امانت می‌گیرد و در پالایشگاه خودش بازتولید می کند و به شکلی جذاب‌تر، روزآمدتر و موثرتر به جامعه خود عرضه می کند مثلا   فرهنگ علمی ای که در جامعه ما وجود داشته   باید بازتولید شود، یعنی جامعه ما همه اجزا و نهادهایش به نوعی با علم سروکار داشته باشند. اینکه در فرهنگ دینی ما آمده است «اطلب العلم من المهد الى اللحد» یعنی علم آموزی باید جزئی از فرهنگ باشد و ما این مساله را از الگوهای ملی، دینی و تمدنی خود آموخته ایم.

ماموریت دانشگاه نه این است که به تنهایی الهام بدهد و نه اینکه الهام بگیرد، بلکه وظیفه دانشگاه بازتولید است و در این بازتولید آنچه که خودش هم به آن رسیده است، دستاوردهای علمی خودش را لحاظ می کند و می گوید صنعت باید چگونه باشد. یعنی هم درونزا هم برونگرا و هم همه جانبه باشد.

 

دانشگاهی با این شمایل چگونه باید توسعه یابد؟

به نظر من دانشگاه در کشور ما برای اینکه بتواند در ماموریت های مختلف خودش موفق باشد، دو نیاز اصلی دارد، یکی برنامه خوب و یک رجال خوب؛ که شکل مطلوب این است که ما یک برنامه جامع ملی در عرصه آموزش عالی داشته باشیم که به نظر می رسد هیچگاه اتفاق نیفتاده است و رقابت ها و در این زمینه دست های مختلفی  وجود دارد که اجازه برنامه ریزی یکپارچه و منسجم را از مدت ها پیش از ما گرفته است حتی در حال حاضر هم  اگر دولت با تمام قوا بخواهد این کار را پیش ببرد، عواملی و نهادهایی  هستند که اجازه   تمرکز در برنامه ریزی و اجرا را از آن گرفته اند و به همین دلیل دولت پس از سه سال هنوز نتوانسته تشتتی که در دانشگاه‌های بزرگ  وجود داشته است را اصلاح کند.

برای مثال، ماموریت دقیق دانشگاه آزاد و پیام نور ( چه به لحاظ سطح و نوع فعالیت های پژوهشی و علمی و چه به لحاظ ماموریت ملی) مشخص نیست، تفاوت موسسات غیر انتفاعی نسبت به دانشگاه‌ها چیست؟ یا اینکه دانشگاه  پیام نور چه ماموریت ویژه‌اش دارد؟ این سردرگمی نیازمند یک برنامه ریزی کامل و جامع است، که با این شرایط تا سال های سال هم به آن نخواهیم رسید. نهادهای متعددی در کشور وجود دارند که دانشگاه را طبق اهداف و اولویت های خود اراده کنند و بنابراین دولت  نمی تواند در چشم انداز نزدیک، هدف های این دانشگاه ها را یک کاسه کند وبرنامه جامعی به دانشگاه ها داد که  ماموریت های دانشگاه را شفاف کند و در مجموع مکلمل هم باشند مگر اینکه عزم ملی همه جانبه وجود داشته باشد.

نیاز دوم اساتید برجسته خوب (رجال خوب) است که اینها تنها آموزش دهنده نیستند و باید به  دانشگاه شخصیت بدهند،  در همه جای دنیا اینگونه است، وجود یک استاد در یک دانشگاه اعتبار بخش است، خیلی از دانشگاه‌های بزرگ دنیا چون براساس سیستم خودگردان و با کمک های دولت اداره نمی شود، مستقل از لحاظ مالی است، بسیاری از دانشجویان به اعتبار اساتید جذب می شوند. اساتید مایه قوام و پایه دانشگاه هستند اگر این دو را جدی بگیریم،  دانشگاه می تواند در انجام ماموریت هایش موفق باشد.

در حال حاضر نسخه مطلوب از نظر من، برای توسعه دانشگاهی این است که  ما قطب های دانشگاهی داشته باشیم. (مثلا استانی که یک دانشگاه مادر و توانمند داشته باشیم و بعد دانشگاه‌های دیگر بشوند اقمار آن و تحت مدیریت آن دانشگاه مادر باشند). اما ماموریت های دانشگاه باید میان این دانشگاه‌های اقماری در یک برنامه ریزی منطقی و ناظر به آینده و پیشرو تقسیم شود.

 

ایجاد قطب های دانشگاهی چه امتیازاتی برای کشور دارد؟

 با داشتن چنین قطب‌های دانشگاهی موضوع پژوهش‌های ما مفید‌تر خواهد بود، و براساس توانمندی های آن واحدها برآورد می شود.  برای تقسیم رشته ها می توان با یک مدیریت خوب الگوی توسعه را تقویت کرد.

 در حال حاضر تعداد زیادی واحد دانشگاهی داریم که حداقل های کیفی و کمی را ندارند. و چون این حداقل ها را ندارند نمی توانند خیلی هم رشد کنند. این دانشگاه‌ها  اگر به یک دریای بزرگتر وصل شوند امکان هم افزایی فراهم می شود این هم افزایی رفع نواقص و پیشرفت می شود.

در حال حاضر در تربیت نیروهای اندیشمندی که بتوانند نظریه پردازی کنند و صاحب نظر باشند ضعیف عمل کرده ایم، هرچند مقاله سازی و مقاله نویسی وجود دارد اما آن اثرگذاری جدی در وضعیت علمی جهان خیلی دیده نمی شود. هرچند شتاب علمی ما خوب است اما اوج گیری کم است.

 

ابردانشگاه‌ها در ایران می توانند موفق باشند؟

به نظر من ابردانشگاه‌ها در کشور ما نمی توانند مفید باشند و این شکل کنونی دانشگاه های هم موفق نیست. اگر دانشگاه‌های ما‌ برای مثال به جای ۵۰۰ واحد ۲۰۰ واحد داشته باشد، با اساتید برجسته خودش می‌تواند مورد حمایت دانشگاه مادر باشد. به این وسیله از دانشگاه قطب یک استان می توان انتظار داشت، نیروهای لازم منطقه خود را تربیت کند و یا تولید دانش و پژوهش داشته باشد و حتی در سطح سوم و مراتب بالاتر به نظریه پردازی بپردازد  و دانشگاهها به بالاترین مراتب علمی در این عرصه ها برسند. در واقع هنر دانشگاه این است که از هر سطحی از نیروهای خودت استفاده کند تا بهره وری لازم را داشته باشد.

 

این عدم کارآیی مربوط به پردیس های دانشگاهی هم می شود؟

آفتی در دو دهه قبل در فضای آموزش عالی ایجاد شده که شعبه های قارچ گونه در کنار دانشگاه‌های بزرگ بدون وجود انگیزه توسعه و تنها با انگیزه های حاشیه ای شکل گرفت؛ مناطقی مثل کیش که جاذبه های ویژه‌ای دارد نوعی آفت است که به نوعی فرصت طلبی ناشی از نبودن سیاست جامع درتوسعه آموزش عالی بوده است و دانشگاه‌ها برای اینکه از صحنه عقب نمانند، و در جریان توسعه مناطق آزاد در این مناطق هم یک نمایندگی  دانشگاهی ایجاد کردند تا از رفت و آمدهای به وجود آمده کسب  درآمدی داشته باشند اما نه تنها نتوانستند نقشی در توسعه علمی داشته باشند حتی نتوانستند در تبادل علمی با کشورهای همسایه هم نقشی ایفا نکردند. بنابراین توسعه باید معقول و منطقی و با هدف مشخص باشد و هر کدام از واحدهای اقماری دانشگاه مکمل دانشگاه و با برنامه  ایجاد شوند.

 

درخصوص توسعه دانشجویی تحصیلات تکمیلی چه عقیده ای دارید؟ آیا این شکل توسعه توانسته است نیازهای کشور را برآورده کند؟

توسعه دانشجویی در چند سال گذشته بسیار نامتوازن بوده است؛ تعداد دانشگاه‌ها به یکباره  زیاد شد و هم متناسب با رشد دانشگاهی پذیرش  دانشجویی نداشتیم و هم فعالیت‌های علمی آموزش عالی ما نبود به تعبیر دیگر فعالیت‌های علمی دانشگاهی ما در طول هشت سال گذشته رشدی داشت؛ اما میزان سرمایه گذاری در این زمینه بسیار بیشتر از میزان رشد محصولات علمی و پژوهشی بود. این عدم توازن میان خروجی و میزان سرمایه گذاری خودش را نشان داده در شکل بیکاری بسیاری از فارغ التحصیلان و بی اسفاده ماندن  بسیاری از فضاهای دانشگاهی بود. توسعه نامتوازن در تحصیلات تکمیلی بیشتر خود را نشان داد چراکه تحصیلات تکمیلی اقتضائاتی دارد، مثل حضور اساتید به میزان پذیرش دانشجویان، وجود کتابخانه ها و مراکز پژوهشی لازم و تعریف پژوهش برای افراد وارد شده

 

آیا پذیرش دانشجویان در مقاطع مختلف بخصوص مقاطع تحصیلی با این حجم منطقی است؟

با توجه به اینکه جامعه ما در حال توسعه و پیشرفت است نمی توان گفت تعداد دانشجویان ما زیاد است، اما مساله مهم تدبیر و مدیریت توزیع دانشجویان در رشته های مختلف است، این ماموریت نقشه جامع علمی کشور است که نه تنها تا به امروز شعار گونه بوده است که ناظر به اهداف کلی کشور نیز نبوده که مشخص کند ما در کجای کشور چه تخصص ها و کارشناسانی نیاز داریم.

شنیده ام که وزارت علوم طرح جامع آمایش علمی دانشگاهی کشور را تهیه کرده است اما هنوز مصوبه بیرون نیامده است اما به نظر آمایش علمی با چنین نقشه ای باید انجام شود  و ما نیازمند این طرح هستیم تا جمعیت دانشجویی با این میزان موجود معقول و منطقی توزیع شود. علاوه بر این برای اینکه به سطح متوسط و عالی از تربیت دانشجویان برسیم، باید علاوه بر آموزش های عادی نخبه پروری هم داشته باشیم تا نیروهای مستعد خود را به سطح قله ها برسانیم تا در کارزار علمی دنیا بتوانند هم آوری کنند.

طلیعه

 

کد خبر 536957

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha