تلخ و شيرين زندگي يک ارتشی/  عشق پدرم و نظم و انضباط ارتش مرا به نظام کشاند

خبرگزاری شبستان: سرهنگ پیاده ستاد سعید اثنی عشریه، فرمانده تیپ ۲۳۰ شهید متاجی گرگان از تلخی و شیرینی های کار و زندگی خود در ایام ۲۸ سال خدمت خود در ارتش جمهوری اسلامی ایران می گوید، تعریف های پدرم مرا جذب ارتش کرد.

خبرگزاری شبستان- گرگان: بيست و نهم فروردين، مصادف با روز ارتش جمهوری اسلامی ایران و بزرگداشت حماسه آفريني هاي دلاورمردان نيروي زميني ارتش است. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، ارتش رژیم شاهنشاهی كه پیكره اصلی آن را جوانان برومند خانواده های مسلمان و اغلب، مستضعف ایرانی تشكیل می داد به ندای آسمانی رهبر انقلاب لبیک گفت و هم صدا با ملت در براندازی نهایی رژیم ستمشاهی به ستیز بی امان با دشمنان داخلی و خارجی پرداخت. در آستانه انقلاب رهنمودهای حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه)، بر آگاهی دلاور مردان ارتش نسبت به ماهیت ضد اسلامی و غیرمردمی رژیم پهلوی افزود و وجدانهای بیدار و فطرتهای آلوده نشده ارتشیان را در سطوح مختلف بیدار كرد.

 

امام خمینی (رحمه الله علیه) طی پیامی تاریخی نقشه دشمنان را نقش بر آب كرد و بر ضرورت حفظ ارتش و انجام وحدت و نظم در ارتش تاكید کرد. ایشان در این پیام روز چهارشنبه 29 فروردین 1358 را روز ارتش اعلام کردند و از ارتش خواستند كه در این روز با ساز و برگ نظامی به رژه بپردازند و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران و حضور خود را برای فداكاری در راه استقلال و حفظ مرزهای كشور اعلام کنند.

 

به همين مناسبت خبرگزاری شبستان به سراغ از یکی از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران که سابقه ای حدودا 30 ساله در ارتش دارد رفت و  به گفتگو نشست تا فراز و نشیب های زندگی کاری یکی از این مردان صبور، محکم و مقاوم نظام جمهوری اسلامی ایران را به نمایش بگذارد.

سرهنگ پیاده ستاد سعید اثنی عشریه، فرمانده تیپ 230 شهید متاجی گرگان در گفتگوی اختصاصی به خبرنگار خبرگزاری شبستان در گرگان گفت: در 26 بهمن سال 47 در شهر یزد؛ استان یزد در خانواده ای 10 نفره متولد شدم. پدرم مسگر بود و مادرم خانه دار.

 

5 سال ابتدایی را در دبستان ادب درس خواندم، سه سال راهنمایی در مدرسه شهید احمد فتاحی و پس از آن مقطع متوسطه را در دبیرستان رازی تحصیل کردم و پس از اتمام تحصیل برای کنکور آماده شدم و در کنکور شرکت کردم.

 

پدرم هم سرباز لشکر 30 بود

وی با بیان اینکه دانشکده افسری دومین گزینه انتخاب رشته ام در کنکور بوده است، افزود: یکی از دلایل علاقمندی من برای رفتن به دانشکده افسری و ارتش به علت تعریف هایی که پدرم از نظم و انضباط ارتش می کرد، بود. پدرم هم سرباز لشکر 30 بود که آن زمان لشکر 5 پیاده گرگان نام داشت.

 

سرهنگ اثنی عشریه با اشاره به اینکه از 12 دی سال 66 لباس نظامی را پوشیدم، اظهارداشت: با قبولی در دانشکده افسری مفتخر به پوشیدن لباس نظامی ارتش جمهوری اسلامی شدم.

 

وی با بیان خاطراتی از روزهای اولیه ورود به دانشکده افسری، گفت: از زمان ورود به دانشگاه افسری در 12 دی ماه 66، به مدت یک و نیم ماه سال تهیه را طی کردیم و در اول اسفند 66 مراسم سردوشی انجام شد. همان سال به دلیل بارش شدید برف در تهران، مراسم را در سالن سرپوشیده برگزار کردند که مقام معظم رهبری که آن زمان رئیس جمهور بود حضور داشتند.

سال بالایی ها خدای دانشکده بودند

شروع ترم یک تحصیلی مواجه شد با تعطیلات ایام نوروز و عید و همه به مرخصی رفتیم. به دلیل کمبود بلیط در آن دوران، بچه های یزد و کرمان و بچه های ترم های بالاتر که خدای دانشکده بودند با هم جمع شده و یک اتوبوس کرایه می کردند تا راحتتر به مقصد برسیم.

 

احوالپرسی دوستان با حالت نظامی

وقتی به مرخصی آمدیم به دلیل تمرین های فشرده نظامی، در زمان احوالپرسی با دوستان نا خودآگاه به حالت نظامی احوالپرسی می کردیم.

 

وی ادامه داد: افرادی که وارد دانشگاه افسری می شوند به دلیل تمرین های فشرده دو ماه اول را نمی توانند تحمل کنند و من در این مسیر همه تلاشم را کردم تا بتوانم به نحو احسن ادامه دهم.

 

سرهنگ اثنی عشریه با یادی از سرگرد ستاری فرمانده گردان در دوره های آموزشی دانشگاه افسری، خاطرنشان کرد: سرهنگ ستاری نظامی تمام بود. زبان بچه های سال تهیه را می فهمید و با دقت تمام با ما کار می کرد و به همه روحیه و امید می داد.

سال 69 از دانشکده افسری فارغ التحصیلی شدم

وی یادآور شد: دوران تحصیلی ما مصادف شده بود با آخرین دوره نظام قدیم دانشکده افسری و به همین منظور ما آموزش های سوارکاری، اسکی روی برف، رانندگی، نقشه برداری، مقاومت مصالح  و غیره را آموزش دیدیم.

 

فرمانده تیپ 230 شهید متاجی گرگان با اشاره به فارغ التحصیلی خود در سال 69 از دانشکده افسری، گفت: به دلیل اینکه رسه ما پیاده بود باید برای دوره مقدماتی 9 ماهه به شیراز می رفتیم و بعد از آن باید انتخاب می کردیم برای خدمت. من هم به دلیل نا آشنایی ستاد نیرو در تهران را انتخاب کردم و به آنجا معرفی دشم. پس از رفتن به ستاد نیرو معاون یگان خدمات در آنجا شدم که یک هزار و 800 سرباز داشت و همه جوره شرایطش خوب بود ولی برای من که دوست داشتم تو کاری نظامی باشم خوب نبود.

 

اولین شب حضورم در تیپ 45 با حمله پشه خاکی

سرهنگ اثنی عشریه ادامه داد: بعد از گذشت 8 ماه در ستاد نیرو، سال 71 به تیپ 45 تکاور در شوش دانیال اهواز رفتم و به گردان 791. این گردان تنها گردانی بود که برق نداشت و اولین شب حضورم با حمله وحشیانه پشه خاکی مواجه شدم.

 

وی افزود: نخستین سمتم معاون گروهان یکم پیاده تیپ 45 تکاور شوش دانیال با درجه ستوان دوم بود. بعد از یک سال خدمت در شوش به شوشتر رفتم. پادگان شوشتر تازه راه افتاده بود و ارتش از سپاه گرفته بود. در ارتش بچه ها با همه کمبودها ساختند. گاها 125 روز به مرخصی نرفته بودیم.

 

در سال 73 تا 76 که اوج فعالیت منافقین بود در منطقه بودم و تیپ 45 دائم در حال فعالیت و حرکت و جابجایی بود و من هم  علاقمند و هم جدی بودم.

 

سرهنگ اثنی عرشیه با بیان اینکه فرمانده گروهان یکم گردان 799 سمت بعدیم بود، خاطرنشان کرد: جابجایی ها و ماموریت های غیرمترقبه در گردان 799 ادامه داشت. 6 ماه در باغ طالقان در 10 کیلومتری دهلران خدمت کردم.

با وجود سالک زدن پایم هر روز پوتین می پوشیدم

آنجا هم سختی های خودش را داشت. به دلیل داشتن چاه آب در انتهای باغ طالقان بیشتر بچه ها را سالک زده بود و پشت پای مرا هم سالک زده بود ولی با وجود درد و زخم هر روز با چرب کردن پماد پوتین می پوشیدم و نظم و انضباط نظامی را رعایت می کردم.

 

وی اضافه کرد: بعد از گذشت 10 سال در تیپ 45، برای گذراندن دوره عالی 6 ماهه برگشتم.

 

این فرمانده نظامی ارتش اظهارداشت: روزهای پایانی تیپ 45 بود که شرایط محیا نبود و خانواده اصرار داشتند ازدواج کنم. بعد از دوره عالی چند جایی برای خواستگاری رفتیم که به دلیل عدم پذیرفتن شرایط کاریم موفق نشدم ازدواج کنم.

 

سال 79 ازدواج کردم

وی با بیان اینکه سروان 2 بودم که عقد کردم، افزود: سال 79 با معرفی همسایه همکار برادرم و بعد از طی رسم و رسوم خواستگاری و بیان شرایط کاری، با همسرم ازدواج کردم و سال 80 جشن عروسی برگزار کردیم.

 

سرهنگ اثنی عشریه گفت: سال 81 بعد از ازدواج به تیپ 55 هوابرد در شیراز رفتم و معاون گردان شدم. در سال 81 اولین فرزندم به نام سینا به دنیا آمد. سال 82 با گرفتن خانه سازمانی بچه ها را به شیراز بردم و فرمانده گردان شدم. و در همان سال فرزند دومم صوفیا به دنیا آمد.

 

همسرم در زمان نامزدی در آزمون استخدامی بانک شرکت کرده بود و استخدام بانک شد به همین دلیل ایشان هم کارش را انتقال داد.

 

وی، زندگی در شیراز را بسیار خوب توصیف کرد و از جاذبه های دیدنی آن گفت. فرزند سوم خانواده سامیا نیز چند سال بعد به دنیا آمد.

با درجه سرهنگ دومی به شیراز برگشتم

وی افزود: پس از 10 سال خدمت در شیراز، دوسال در تهران برای گرفتن دافوس زندگی کردیم و با درجه سرهنگ دومی به شیراز برگشتم. در شیراز تا سال 92 رئیس ستاد تیپ هوابرد بودم که پس از آن تیر سال 92 با دریافت حکم جانشین تیپ به قوچان منتقل شدم.

 

فرمانده تیپ 230 شهید متاجی گرگان از حال و هوای حضورش در قوچان و آب هوایش گفت و ادامه داد: بیشتر مواقع آخر هفته ها برای زیارت حرم امام رضا(علیه السلام) با خانواده به مشهد می رفتیم.

 

تعهد کاری مانع برگشتنم از برف و بوران نشد

یک روز در حالت برگشت از مشهد و خروجی مشهد با بارش برف مواجه شدیم و علی رغم بارش شدید برف و ماندن 6 ساعته در این مسیر، به دلیل تعهد کاری به مشهد برنگشتم تا روز کاری را محل خدمت باشم.

 

وی افزود: با توجه به نیاز سازمان پائیز 94 به لشکر 30 پیاده گرگان، تیپ 230 شهید متاجی آمدم و مسئولیت فرماندهی این تیپ به بنده واگذار شد.

 

سرهنگ اثنی عشریه شهید متاجی را یکی از شهدای لشکر 30 خواند و گفت: قبلا سربازها و نیروهای کادری در هر شهری خدمت می کردند و مثل دوران الان نیست که سربازان و کادری ها در پادگان های نزدیک محل سکونت خود خدمت می کنند. به همین دلیل شهید متاجی هم از شهدای این لشکر است.

تنها دو ساعت با خانواده هستم

وی در خصوص تفریحاتش با خانواده گفت: از ساعت 6 صبح تا 19 شب در محل خدمتم هستم و به دلیل انجام وظیفه، وقت کمتری را با خانواده می گذرانم. و گاها به دلیل شرایط کاری نتوانستم در خیلی از مراسمات من جمله عقد خواهرم شرکت کنم.

 

وی در ادامه گرگان را یکی ازشهرهای بسیار خوب ایران خواند و گفت: در حال حاضر روزانه دو ساعت برای خانواده وقت می گذارم و تاکنون چند باری خانواده را برای تفریح به پارک جنگلی النگدره برده ام.

 

گفتگو: ربابه کابلی

عکس: سید جواد میرحاجی

 

کد خبر 536888

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha