« ایران » قدرت برتر منطقه ای و  تهدید راهبردی برای اسرائیل است

خبرگزاری شبستان: جمهوری اسلامی ایران بزرگ ترین و قوی ترین تهدید علیه نظم منطقه ای در خاورمیانه و چالشی علیه هژمونی آمریکا در امور جهانی و تهدید راهبردی برای رژیم اسرائیل است.

خبرگزاری شبستان - مهدیه دانایی

 

جمهوری اسلامی ایران بزرگ ترین و قوی ترین تهدید علیه نظم منطقه ای در خاورمیانه و چالشی علیه هژمونی آمریکا در امور جهانی محسوب می شود.

 

ایران کشوری تجدید نظر طلب است، که تلاش می کند انقلاب اسلامی خود را صادر کند و مصداق این کلام در رویکردهای سیاست خارجی رهبران آن در بیان و نوشتار کارشناسان و تحلیل گران سیاسی برجسته جهان اذعان می شود.

 

رفتار ایران انقلابی از ظن سیاست مداران اسرائیل و آمریکا به سیاست های پرخطر گرایش دارد، آن چنان که تعهد و قاطعیت در اجرای این سیاست ها دارد و از سبک دیپلماتیک غیر متعارفی پیروی می کند.

 

آن چنان که میرشایمر و والت (1387)، در بررسی مطالعات خود در خصوص سیاست های اتخاذی آمریکا در خصوص ایران می نویسند: رژیم صهیونیستی و لابی طرفدار آن در پانزده سال گذشته همواره آمریکا را برای اتخاذ سیاست های غیر عقلانی و غیر راهبردی در قبال ایران تحت فشار گذاشته اند. به عبارت روشن تر آن ها موتور محرکه صحبت های اخیر در دولت بوش و کنگره آمریکا به منظور استفاده از نیروی نظامی برای تخریب تاسیسات اتمی ایران محسوب می شوند. صهیونیست و حامیان آمریکایی این کشور در دهه 1990 میلادی دولت کلینتون را وادار کردند سیاست مقابله جویانه ای در قبال ایران اتخاذ کند. این در حالی بود که ایران در آن زمان به بهبود روابط خود با آمریکا متمایل بود. همین سناریو در اوایل ریاست جمهوری جورج بوش و نیز در دسامبر 2006 به وقوع پیوست و رژیم صهیونیستی و لابی طرفدار آن در تلاشی هماهنگ، پیشنهاد گروه مطالعات عراق به جورج بوش به منظور مذاکره با ایران را تضعیف کردند. ایالات متحده قطعا بدون فشار لابی، سیاست موثرتری در قبال ایران اتخاذ می کرد.( ص544)

 

بی شک تلاش برای یافتن رفتارهای مقابله ای آمریکا در قبال رفتار اسرائیل سهم و وزن لابی را در اتخاذ سیاست خارجی این کشور بیش از پیش مشخص می کند.

 

در ﺑﻴﺎن اﻫﻤﻴﺖ اﺳﺮاﺋﻴﻞ ﺑﺮاي آﻣﺮﻳﻜﺎ، ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺲ ﻛﻪ اﻳﺎﻻت ﻣﺘّﺤﺪه اوﻟﻴﻦ ﻛﺸﻮري ﺑﻮد ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻳﺎزده دﻗﻴﻘﻪ ﭘﺲ از اﻧﺘﺸﺎر اﻋﻼﻣﻴﺔ ﺗﺸـﻜﻴﻞ دوﻟـﺖ اﺳـﺮاﺋﻴﻞ در 14 ﻣـﻲ 1948 آن را ﺑﻪ رﺳمیت ﺷﻨﺎﺧﺖ. ﺑﺎ اﻳﻦ ﺣﺎل، ﻛﻤﻚ آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﻪ اﺳﺮاﺋﻴﻞ در ﻃﻮل اوﻟﻴﻦ دﻫﺔ ﺗﺄﺳﻴﺲ آن ﻛﺸﻮر، ﺑﺴﻴﺎر اﻧﺪك ﺑﻮد و ﻛﻤﻚ ﻫﺎي ﻧﻈﺎﻣﻲ را ﺷﺎﻣﻞ ﻧﻤﻲﺷﺪ. از دورة ﺟﺎن اف. کندي، رواﺑﻂ آﻣﺮﻳﻜﺎ و اﺳﺮاﺋﻴﻞ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻳﺎﻓﺖ و ﻓﺮوش اﺳﻠﺤﻪ ﺑﻪ اﺳﺮاﺋﻴﻞ آﻏﺎز ﺷﺪ. ﻛﻨﺪي رواﺑﻂ آﻣﺮﻳﻜﺎ و اﺳﺮاﺋﻴﻞ را (از ﻧﻈـﺮ ﻋﻤﻴـﻖ ﺑـﻮدن ) ﺑـﻪ رواﺑـﻂ آﻣﺮﻳﻜﺎ و ﺑﺮﻳﺘﺎﻧﻴﺎ ﺗﺸﺒﻴﻪ ﻛﺮد. او در ﻋﻴﻦ ﺣـﺎل، در ﻣﻮاﻗـﻊ ﻣﺨﺘﻠـﻒ ﺑـﻪ ﻣﻘﺎﻣـﺎت اﺳـﺮاﺋﻴﻞ ﮔﻮﺷﺰد ﻣﻲ ﻛﺮد ﻛﻪ رواﺑﻂ آﻣﺮﻳﻜﺎ و اﺳﺮاﺋﻴﻞ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺟﺎدة دوﻃﺮﻓﻪ اي ﺑﺎﺷﺪ ﻛـﻪ ﻫـﺮ دو ﻛﺸﻮر از آن ﺳﻮد ﺑﺒﺮﻧﺪ و اﺳﺮاﺋﻴﻞ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻫﺎي آﻣﺮﻳﻜﺎ را درﺑﺎرة ﺗﻌﺪﻳﻞ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻫـﺎي ﺧﻮد در ﺑﺮاﺑﺮ اﻋﺮاب ﺑﭙﺬﻳﺮد (Little, 2003: 96).

 

شارون در مصاحبه نوامبر 2002 خود با نشریه تایمز لندن، فشار علنی به آمریکا برای مقابله با ایران را آغاز کرد وی با توصیف ایران به عنوان « مرکز تروریسم جهانی» و مصمم در دستیابی به سلاح هسته ای، مدعی شد که دولت بوش می بایست "در فردای" تسخیر عراق، فشار مضاعفی به ایران وارد کند.(کسینجر: 1381: 20)

 

روز بیست و پنجم ژوئن، 2003 مطلبی با عنوان «باید برای جلوگیری از آیت الله های هسته ای، متحد شویم» ، به نوشته شیمون پرز در وال استریت ژورنال منتشر شد.

 

توصیف وی از تهدید ایران به طور عجیبی مشابه توصیف های گذشته او در مورد تهدیدات صدام بود و حتی به درس هایی از توافق نامه مونیخ در دهه 1930 میلادی اشاره کرده بود.

 

شیمون پرز تاکید کرده بود که باید به طور صریح به ایران گفته شود که آمریکا و صهیونیست، هسته ای شدن تهران را برنمی تابند. (میرشیمر و والت، 1387: 560)

 

موسسه اینترپرایز آمریکا در روز ششم ماه مه 2003 با همراهی بنیاد دفاع ازدموکراسی ها و موسسه هادسون که دو سازمان مدافع صهیونیستی هستند، میزبان یک کنفرانس یک روزه درباره آینده ایران بود.

 

سوال اصلی در ذهن برگزارکنندگان  این کنفرانس کاملا مشخص بود: آمریکا چه گام هایی به منظور پیشبرد دموکراسی و تغییر رژیم در ایران می تواند بردارد؟« پاسخ آن هم قابل پیش بینی بود: تمام سخنرانان از ایالات متحده خواستند که تلاش بیشتری برای سرنگونی ایران و جایگزینی آن با یک دولت دموکرات به خرج دهد.(میرشایمر و ام والت، 1392: 561)

 

لابی طرفدار رژیم صهیونیستی برای نیل به هدف روابط نزدیکی با رضا پهلوی، فرزند شاه پیشین ایران برقرار کرد. گفته می شود که او ملاقات های خصوصی با شارون و نتانیاهو داشته و تماس های گسترده ای با افراد و گروه های طرفدار رژیم صهیونیستی در آمریکا دارد.(میرشیمر و والت، 1392: 564)

 

کنگره آمریکا هم قانونی برای تغییر رژیم در ایران تصویب کرده و دولت بوش در کنار اعطای کمک مالی به گروه های ایرانی در تبعید، در موارد متعددی به این مطلب اشاره کرده است که احتمالا به این کشور حمله نظامی خواهد کرد. هر کشور دیگری که با تهدیدهای مشابه روبه رو شود، تمام توان خود را از جمله استفاده از نفوذ در جناح های مختلف عراقی و ارسال کمک های مختلف به آنها را به منظور حفاظت از کشورش به کار خواهد بست (میرشیمر و ام والت، 1392: 565).

 

اظهارات جورج بوش در سخنرانی بیستم مارس 2006 که در کلیولند مطرح شد نگرش مورد علاقه رژیم صهیونیستی در قبال ایران را به وضوح مطرح می کند. رئیس جمهور آمریکا در سخنان خود گفت:

 

 «البته، تهدید ایران همان هدف مطرح شده از جانب مقامات این کشور مبنی بر از بین بردن  متحد قدرتمند ما رژیم صهیونیستی است. این یک تهدید است، یک تهدید جدی... پیش تر هم تصریح کرده ام، یک بار دیگر با صراحت اعلام می کنم که ما حتی از گزینه نظامی برای محافظت از متحدمان رژیم صهیونیستی استفاده خواهیم کرد». اشتیاق جورج بوش در توصیف ایران به عنوان یک تهدید مرگبار برای رژیم صهیونیستی و نه آمریکا و نیز تعهد صریح او مبنی بر جنگ با ایران به منظور تامین منافع رژیم صهیونیستی، زنگ ها را برای بخش های مختلف لابی به صدا درآورد.(میرشیمر و والت، 1387: 566)

 

دولت بوش در کنار لفاظی، تلاش های گسترده ای برای متوقف کردن برنامه هسته ای ایران انجام داد و به طور کلی موضع تهاجمی تری نسبت به این کشور اتخاذ کرد. دولت بوش در کنار تحریم اقتصادی ایران، این کشور را تهدید کرد که در صورت ادامه برنامه هسته ای خود، مورد حمله نظامی آمریکا قرار خواهد گرفت. رهبران آمریکایی بسیار علاقمند به استفاده از عبارت " هیچ گزینه ای در مورد ایران دور از ذهن نیست" می­باشند. (میرشیمر و والت، 1387: 567)

 

دولت بوش در ماه ژانویه 2007 با شیوه های گوناگون، فشار نظامی بر ایران را بیشتر کرد. آمریکا پنج مقام ایرانی را در شهر اربیل عراق و در محلی که کردهای محلی و ایرانیان کنسولگری می نامیدند، بازداشت کرد. به دنبال آن رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که یک گروه دیگر از ناوها و تفنگداران دریایی آمریکایی را به همراه سامانه ضد موشکی پاتریوت به خلیج فارس اعزام می کند تا از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس محافظت کند.( میرشیمر و والت، 1387: 567)

 

در حالی که ایالات متحده سیاست تهدید را بر انجام مذاکرات با ایران ترجیح می داد، اتحادیه اروپا با اتخاذ شیوه ای متفاوت سعی می کرد تا راه حلی دیپلماتیک برای این بحران پیدا کند. سه کشور اروپایی انگلستان، فرانسه و آلمان در اوایل ماه اوت 2003 به پای میز مذاکره با ایران نشستند و ایران در بیست و یکم اکتبر همان سال پذیرفت تا برنامه غنی سازی اورانیوم خود را به حال تعلیق درآورد و امکان بازرسی های سرزده بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی را فراهم کند.

 

ایران یک سال بعد و در 15 نوامبر 2004 موافقت کرد: « به تعلیق غنی سازی ادامه داده و آن را در مورد تمامی فعالیت های غنی سازی و پردازش مجدد اجرا کند» و « مذاکرات را با هدف دستیابی به یک معاهده مورد قبول طرفیت در توافقات دراز مدت پیش ببرد». (میرشیمر و والت، 1387: 569)

 

*نائب رییس شورای قشر بسیج رسانه استان البرز

و کارشناس ارشد روابط بین الملل

 

 

 

کد خبر 535696

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha