خبرگزاری شبستان – سرویس قرآن و معارف: "هر کس که رابطه خود با خداوند را پاس دارد، هماره فیض او را بهره خود می سازد؛ چه در جمع دوستان متذکر خدا باشد یا در میان غافلان از او گرفتار شود. از این جهت، باید در پاسداری از رابطه خویش با خدا بکوشیم و به غفلت از آن حضرت آلوده نشویم و یاد خدا را در هیچ یک از مبادی فاعلی، داخلی و غایی انسان از دست ندهیم. اگر ارتباط انسان با خالق خویش ضروری است و آدمی بدون این ارتباط، نابود می شود، نه خود می تواند از خدا غافل باشد و نه واسطه های او با خالق سبحان، یعنی فرشته ها، پیامبران و امامان به غفلت می افتند و نه انسان از خویشتن خویش اجازه غافل شدن دارد؛ زیرا کسی که از خود غافل شود، با سه احتمال سکون، انحراف و ارتجاع روبه روست و هر سه مستلزم نابودی و هلاکت است."
آیت الله جوادی آملی، اندیشمند برجسته دینی در کتاب "حیات حقیقی انسان در قرآن" به تشریح رابطه میان ذکر و غفلت در رشد و پژمردگی روح آدمی می پردازد. آنچه در ادامه می آید اشاراتی به این بحث دارد.
تعهد شگفت انگیز حضرت رسول (ص) به مداوای روح های بیمار
آری، نمود رحمت خدا در وجود مقدس خاتم الأنبیا (ص) آنگاه روشن می شود که بدانیم این پزشک روح و جان انسان ها خود به جستجوی بیماران می شتابد و برای درمان آنان با داروی شفابخش خود تا بسترهای غفلت و جایگاه های سرگشتگی و حیرت آنان به پیش می رود؛ بدان امید که هم قلب های نابینا را شفا دهد و هم گوش های ناشنوا را درمان کند و هم زبان های ناگویا را به گفتار آور: «طبیب دوار بطبه قد أحکم مراهمه وأحمی مواسمه یضع ذلک حیث الحاجة إلیه من قلوب عمی و اذان صم وألسنة بکم متتبع بدوائه مواضع الغفلة و مواطن الحیرة» این تعهد پیامبر (ص) در درمان بیماران، چنان بود که خداوند به او فرمود: بر اثر غفلت غافلان و از حسرت ایمان نیاوردن آنان گویی جان خود را فدا می کنی و هستی خویش را از کف می دهی." " فلعلک بخع نفسک علی ءاثرهم إن لم یؤمنوا بهذا الحدیث أسفا/ شايد اگر به اين سخن ايمان نياورند تو جان خود را از اندوه در پيگيرى كارشان تباه كنى."
تعهد پیامبر (ص) برای آگاه ساختن غافلان به خاطر شدت خطر است
در جای دیگر نیز خطاب به آن حضرت (ص) می فرماید: مبادا در حسرت آنان جان خود را از دست بدهی: "فلا تذهب نفسک علیهم حسرت إن الله علیم بما یصنعون/ مبادا به سبب حسرتهاى گوناگون بر آنان جانت [از كف] برود قطعا خدا به آنچه مى كنند داناست." پس کار پیامبر در آگاه ساختن دردمندان غافل و هدایت آنان بسیار دشوار و طاقت فرساست و تعهد شگفت انگیز او برای درمان نیز بیانگر شدت خطری است که به کمین غافلان نشسته است. از این رو، با غفلت پیوسته باید مبارزه کرد و کوشید که ذکر خدا و یاد و نام او همیشه بر جان انسان حاکم باشد و اگر چنین شود، تقوای الهی بر هستی او سایه می افکند و چنین انسان باتقوایی بدان پایه می رسد که اگر در میان ذکران باشد، هرگز از غافلان شمرده نمی شود و اگر در جمع غافلان باشد، هماره از ذاکران به شمار می آید. «إن کان فی الغافلین کتب فی الذاکرین و إن کان فی الذاکرین لم یکتب فی الغافلین» زیرا انسان متذکر، پیوسته با آفریدگار خویش مرتبط است و همواره از او فیض می گیرد. نه لحظه ای نیاز انسان به خدا پایان می یابد و نه ذره ای فیض خداوند از انسان برگرفته می شود. هم از آن سو پیوسته خداوند در فیض بخشی است و "کل یوم هو فی شأن / هر لحظه شأن جدید و فیض تازه از او ظهور می کند." و هم از این سو انسان و دیگر پدیده های هستی، نیاز خود را به درگاه او می آورند: "یسئله من فی السموت و الأرض/ هر كه در آسمانها و زمين است از او درخواست مى كند.»
شرط بهره مندی از فیض حق، پاس داشتن رابطه با خداست
بنابراین، هر کس که رابطه خود با خداوند را پاس دارد، هماره فیض او را بهره خود می سازد؛ چه در جمع دوستان متذکر خدا باشد یا در میان غافلان از او گرفتار شود. از این جهت، باید در پاسداری از رابطه خویش با خدا بکوشیم و به غفلت از آن حضرت آلوده نشویم و یاد خدا را در هیچ یک از مبادی فاعلی، داخلی و غایی انسان از دست ندهیم. اگر ارتباط انسان با خالق خویش ضروری است و آدمی بدون این ارتباط، نابود می شود، نه خود می تواند از خدا غافل باشد و نه واسطه های او با خالق سبحان، یعنی فرشته ها، پیامبران و امامان به غفلت می افتند و نه انسان از خویشتن خویش اجازه غافل شدن دارد؛ زیرا کسی که از خود غافل شود، با سه احتمال سکون، انحراف و ارتجاع روبه روست و هر سه مستلزم نابودی و هلاکت است.
دو خطر ارتجاع و گمراهی در کمین انسان
برای نمونه می توان مسافری را بر روی پلی معلق و در حال ریزش تصور کرد که از کمین راهزنان گریخته، رو به هدفی در حال حرکت است. هم زیر این پل و دوسوی آن، پرتگاه و معرض نابودی است و هم توقف بر آن از دست دادن فرصت نجات و حیات است و هم بازگشت از نیمه راه آن، ارتجاع و در افتادن به کمین راهزنان و دشمنان است. اگر این مسافر تنها از فرصت استفاده نکند و با همه توان به پیش نتازد و هدف را تا نهایت دنبال ننماید، یا متوقف می شود یا به چپ و راست در می غلتد یا به عقب بازمی گردد. اما در مسیر حیات انسانی، اگر انسان چشم از هدف برگیرد، تنها با دو احتمال روبروست؛ زیرا از آن رو که خود انسان جزو پدیده های تکوینی است و در نشئه تکوین همه پدیده ها بی استثنا در حرکتند، درباره آدمی نیز سکون معنا ندارد و در صورت غفلت، یا به چپ و راست متمایل می شود و به گمراهی می افتد: «الیمین و الشمال مضلة» یا دچار پسرفت و ارتجاع می شود و به تعبیر قرآن کریم بر پاشنه پای خود می چرخد و به عقب باز می گردد که چنین خسارتی، ناشی از فاصله گرفتن با خدا و اطاعت و همراهی با کافران است: "یأیها الذین ءامنوا إن تطیعوا الذین کفروا یردوکم علی أعقبکم فتنقلبوا خسرین/ اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر از كسانى كه كفر ورزيده اند اطاعت كنيد شما را از عقيده تان بازمى گردانند و زيانكار خواهيد گشت."
قوم بنی اسرائیل، سند ارتجاع و عقب نشینی
قوم بنی اسرائیل، نمونه ای تاریخی است که بارها به این ارتجاع گرفتار شدند و سرانجام، دنیا و آخرتشان خسارت دید؛ مثلا آنجا که خداوند از فتنه فرعون آزادشان کرد و فرمان ورود آنان به سرزمین مقدس را صادر فرمود، حضرت موسی به آنان گفت: "یقوم ادخلوا الأرض المقدسة التی کتب الله لکم ولاترتدوا علی أدبارکم فتنقلبوا خسرین / با جباران این سرزمین بجنگید و آنان را بیرون برانید و به عقب نشینی و ارتجاع نیندیشید که خسارت زده می شوید." اما بنی اسرائیل از این فرمان خدا سرپیچیدند و به زمره فاسقان درآمدند و طلیعه خسارت آنان سرگردانی چهل ساله در دشت و بیابان بود: "قال فإنها محرمة علیهم أربعین سنة یتیهون فی الأرض فلا تأس علی القوم الفسقین/ [خدا به موسى] فرمود [ورود به] آن [سرزمين] چهل سال بر ايشان حرام شد [كه] در بيابان سرگردان خواهند بود پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور." و این قوم، نه تنها دیروز و امروز، که در طول تاریخ بدین خسارت گرفتارند و از آن رو که کفر به آیات خدا، قتل به ناحق انبیا، عصیان و تجاوز به حدود الهی، سنت تاریخی بنی اسرائیل شده است، فرومایگی، درماندگی و خشم پیوسته الهی نیز همواره با آنان خواهد بود: "ضربت علیهم الذلة والمسکنة و بآءو بغضب من الله ذلک بأنهم کانوا یکفرون بءایت الله و یقتلون النبیین بغیر الحق ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون/ [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانه هاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را به ناحق مى كشتند اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند." پس آدمی در مسیر خود، حرم یار در پیش دارد و اگر بدان سو نشتابد و به مقصد نرسد، یقینا خسارت می بیند و نابود می شود و این، هشدار عقل و فطرت انسان است که: «حرم در پیش است و حرامی در پس اگر رفتی، بردی وگر خفتی، مردی."
نظر شما