«سومین پلیس» یک پلیسی فوق العاده که نمی شود از آن گذشت

خبرگزاری شبستان:«سومین پلیس»اثری جذاب از نویسنده ایرلندی «فلن اوبراین» با ترجمه «پیمان خاکسار» است. که فضایی پست مدرنیستی دارد.

خبرگزاری شبستان: این رمان که ماجرایی در فضاهایهای پست مدرنیستی دارد و به نحو فوق العاده ای روایت شده است، اثری است که سخت می‌توان پس از خواندن چند صفحه‌ی اول آن زمین گذاشت. «هرولد بلوم» منتقد تاثیر گذار آمریکایی سومین پلیس را درفهرست برترین آثار تاریخ ادبیات غرب آورده و«گاردین» هم آن را درفهرست کتاب‌هایی آورده که هر کس باید قبل از مرگش بخواند. «کیث هاپر» استاد ادبیات دانشگاه آکسفورد گفته«این کتاب اولین شاهکار بزرگ سَبْکی ست که ما امروزه از آن به عنوان پست مدرن یاد می‌کنیم».

 

این کتاب بین سال‌های ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ نوشته شده است .ولی وقتی اُنولان نتوانست برای کتاب ناشری پیدا کند، ادعا کرد که کتاب را گم‌کرده است. کتاب تا زمان مرگ او منتشر نشد و همسرش پس از مرگش، آن را در سال ۱۹۶۷ توسط انتشارات «مک‌گیبون و کی» به نشر رساند.

 

 داستان روایت زندگی یک مرد جوان است که در یک سرقت مسلحانه شخصی را به قتل می‌رساند با این قصد که هزینه یک پروژه علمی را تأمین کند. در یک لحظه مناسب، همدست او، «جان دیونی» پول‌ها را در جایی پنهان می‌کند که بعداً، سر فرصت به رفیقش نارو بزند. در خانه مقتول یک جعبه سیاه هم قرار دارد. وقتی سارق جوان در این جعبه را باز می‌کند، خانه مقتول ناگهان به یک لانه خرگوش بدل می‌شود. راهروهای باریک لانه خرگوش به یک سرزمین سحرآمیز می‌انجامند.

 

راوی داستان که در سراسر این رمان پرحادثه بدون نام و نشان است متوجه می‌شود که جعبه سیاه سر جایش نیست. او طبعاً به کلانتری مراجعه می‌کند اما در کلانتری دو افسر نگهبان با مشکل غریبی مواجه شده‌اند: در اثر جایگزینی و تبادل اتم دوچرخه با انسان، دوچرخه‌ها خصلت‌های انسانی پیدا کرده‌اند تا آن حد که به جنایت روی آورده‌اند. در همان حال بسیاری از دوچرخه‌سواران چابک هم دچار سرگیجه شده‌اند و نمی‌توانند روی پا بند شوند. برای مثال مایکل گیلانی که تا پیش از این وقایع دوچرخه‌سوار قابلی بوده از روی ناچاری به دیوار تکیه داده که تعادلش را از دست ندهد. در پایان داستان هم او عاقبت مسخ می‌گردد: حالا نیمی از بدنش دوچرخه و نیمی دیگر بدن انسان است.

مأموران کلانتری در این میان به راوی داستان مظنون می‌شوند و او برای اینکه اعدامش نکنند، فرار را به قرار ترجیح می‌دهد. بسیار بدیهی‌ست که در چنین داستانی راوی برای فرار از چنگ پلیس، سوار یک دوچرخه بشود. اما هنگام گریز از چنگ قانون به سومین پلیس برمی‌خورد و درمی‌یابد که دیگر گریزگاهی وجود ندارد.

 نویسنده این داستان که بنا به گفته «جیمز جویس» بدون هیچ چون و چرایی یک نویسنده‌ی بزرگ  است ... وبه مغزتان با کلمات، سَبْک، جادو، دیوانگی، و ابداعاتی بی حد و حصر حمله می‌برد. و همین است که کتابش را در زمره خواندنی ترین ها قرار می دهد.

سومین پلیس با ترجمه پیمان خاکسارتوسط نشر چشمه منتشر شده است.

کد خبر 524910

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha