به گزارش خبرگزاری شبستان، آیت الله جوادی آملی در تفسیر بخشی از معارف غنی نهج البلاغه گفت: امیرالمومنین علی (ع) برای اینکه مشکلات عصر رسالت(علیه و علی آلاف التحیة و الثناء) را دید [و] مشکلات ربع قرن مهجوریّت کتاب و سنّت را دید، الآن وقتی به حکومت رسید اوّلین جمعهای که دارد نماز جمعه میخواند و سخنرانی میکند خطر نفاق را تشریح کرد.
خطبهٴ 194 نهجالبلاغه درباره منافقان بود. این خطبه ـ تقریباً ده صفحه است [که] سیّد رضی(رضوان الله تعالی علیه) یک صفحه از این خطبه را نقل کرد نه برای آنکه آن نُه صفحه را نقل نکرده باشد، این نهجالبلاغه یک تقسیم فنّی روشن دارد و یک تقسیم فنّی درهمریخته، آن تقسیم فنّی روشن این است که بخش خطبهها را از بخش نامهها و همچنین از بخش حکمتها و کلمات قصار جدا کرد (این یک تقسیم فنّی است که روشن است)؛ در نامهها دستش باز نبود ولی در خطبهها تقسیم موضوعیِ غیر منسجم کرد [یعنی] سخنان و خطبههای مربوط به توحید را تا حدودی یکجا نقل کرد نبوّت را یکجا امامت را یکجا موعظه و نصیحت را یکجا وصف کفّار را یکجا وصف منافقان را یکجا وصف جنگ و صلح را یکجا [و...] این تقسیمات موضوعی در بخش خطبهها را پیدا کرد ولی منسجم نیست لکن در نامهها این بخش هم پیدا نشد.
تبیین خطر نفاق در نخستین خطبه نماز جمعهٴ امیرمؤمنان بعد از خلافت
وجود مبارک امیرمؤمنان(س) اوّلین جمعهای که شروع به سخنرانی کرد بعد از رسیدن به مقام خلافتِ ظاهر، همین سخنرانی ده صفحهای بود؛ اگر یک وقت حضرت دارد خطبهٴ نماز جمعه میخواند یعنی این ده صفحه ـ البته این ده صفحهٴ رحلی است که اگر وزیری باشد شاید در حدود پانزده صفحه است ـ این میشود خطبهٴ نماز جمعه علی. نصیحتهای حضرت جداگانه بود در محافل عادی [اما] وقتی امام مسلمین به حکومت رسیده است و در روز جمعه دارد خطبه میخواند خطبهٴ او شده پانزده صفحهٴ نهجالبلاغه که این پانزده صفحه اگر درسی بشود میشود 150 روز. این یک صفحه و اندی که مرحوم سیّد رضی نقل کرد این طلیعهٴ خطبه است بعد وارد بخش های دیگر شد.
حضرت برای اینکه مشکلات عصر رسالت(علیه و علی آلاف التحیة و الثناء) را دید [و] مشکلات ربع قرن مهجوریّت کتاب و سنّت را دید، الآن وقتی به حکومت رسید اوّلین جمعهای که دارد نماز جمعه میخواند و سخنرانی میکند خطر نفاق را تشریح کرد، چون آنچه ویروس یک حکومت است نفاق است آنچه دولت را به هم میزند، ملت را به هم میزند [و] دولت و ملت را به هم میزند، احزاب و گروهها را به هم میزند نفاق است، این را تبیین کرد تشریح کرد آثارش را گفت مبادیاش را گفت لوازمش را گفت ملزوماتش را گفت ملازماتش را گفت، گفت در خودتان بسنجید.
در همین خطبه یک جملهٴ نورانی هست که متأسفیم اصلاً این جمله در نهجالبلاغه نیامده نه تنها در این خطبه در هیچ جای نهجالبلاغه هم نیامده، چون سیّد رضی(رضوان الله علیه) کتاب حدیث ننوشت کتاب بلاغت نوشت [لذا] آن جمله آهنگین و فصیحانه و بلیغانه را انتخاب کرد اما آن جملهای که بار علمی و معنوی و سیاسی ـ اجتماعیاش زیاد است لکن خیلی آهنگین نیست آنها را نقل نکرد. وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در همین خطبهای که در اوّلین جمعهٴ بعد از خلافتش ایراد کرد عناصر محوری نظام اسلامی را تشریح کرد بعد این جمله را فرمود: «و علی هذا فلیکُن تأسیس اُمورکم»؛ شما کارهایتان را بر اساس این تأسیس کنید ـ حالا این جمله چون نظیر سبعهٴ معلّقه یک جملهٴ آهنگین نیست اصلاً در نهجالبلاغه نیامده در حالی که اثر آموزشی این جمله بیش از بسیاری از جملات دیگر است ـ فرمود یک حکومت اسلامی باید اساسش بر این باشد [و] یک ملت مسلمان باید اساسش بر این باشد.
عقلمداری مؤمنان و هوامداری منافقان نفاق را تشریح کرد که بخشی از همان مقداری که سیّد رضی(رضوان الله تعالی علیه) نقل کرد [و] بخش پایانیاش همین است فرمود اینها «یَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ یَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً»؛ اینها چند فنّ بازی میکنند، سّرش این است که ذات اقدس الهی انسان را با اندیشه و گروه فراوان اندیشمند آفرید از حس، خیال، واهمه، متخیّله و عاقله در بخش نظر، از شهوت در شئون گوناگون، از غضب در فنون مختلف تحت رهبری عقلِ عملی یا قوّه دیگر در بخش انگیزه؛ یک آدم عاقل که نظمی در کار او هست همهٴ این بخشهای زیرمجموعه اندیشه و انگیزه را همانند مأمومان نماز جماعت به رهبری عقل اداره میکند؛ رکوع و سجود همه این قُوا به رهبری عقل است قیام و قعود همه این قوا به رهبری عقل است این منسجم است این فعلش با قولش مطابق، عقیده با اخلاق مطابق، فقه و حقوقش مطابق، میشود مردِ مستقیم؛ ولی اگر کسی منافق بود همهٴ اینها را فوضا میکند. فوضا از همین تفویض است تفویض یعنی کاری را به دیگری واگذار کردن بدون نظارت، آن هم هر کسی را آزاد گذاشتن؛ اینکه میگویند غوغاست [یا] فوضاست یعنی بینظم است یعنی هر کسی هر کاری بکند آزاد است [و] کار هر کسی را به او واگذار کردند؛ این تفویضِ بیحسابِ همهجانبهٴ پراکنده را میگویند «فوضا»؛ میگویند اوضاع این مملکت فوضاست. در درون نفس هم بشرح ایضاً [همچنین]؛ اگر کسی ـ معاذ الله ـ نفاق برای او مَلکه شد آن بالا نشسته و همه این قُوا را آزاد گذاشته [تا] هر کسی کار خودش را بکند لذا چون قُوا در درون انسان زیاد است (یک) و هر کدام از اینها در بخش خاصّ خود متخصّصاند (دو)، این منافق در هر کاری یکی از این قوای متخصّص را به کار میگیرد.
برخی از ویژگی های منافقان در بیان امیرمؤمنان(ع)
وجود مبارک حضرت امیر فرمود اینها کسانیاند که «یَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ یَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً» اینها «لَهُمْ بِکُلِّ طَرِیقٍ صَرِیعٌ وَ إِلَی کُلِّ قَلْبٍ شَفِیعٌ وَ لِکُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ»؛ اینها در هر بیتی در هر خانهای در هر دستگاهی یک [عامل] نفوذی دارند (هر جا بروید اینها [یک عامل] نفوذی دارند) در ماتمْ اشکِ آماده دارند، هر جا بروی [خواه] در [میان] مردم بروی نفوذ دارند [یا] در دستگاههای حکومت بروی نفوذ دارند و کارشکنی میکنند؛ اینها «لَهُمْ بِکُلِّ طَرِیقٍ صَرِیعٌ وَ إِلَی کُلِّ قَلْبٍ شَفِیعٌ وَ لِکُلِّ شَجْوٍ» یعنی برای هر غم و غصه و اندوه «دُمُوعٌ»؛ یک اشک آماده دارند. این گروهِ نفوذی گسترده که همه جا هستند، فرمود اینها هر جا بروی، «لَهُمْ بِکُلِّ طَرِیقٍ صَرِیعٌ»؛ در هر راهی اینها کُشته فراوان دارند [و] کمتر کسی است که کشتهٴ سمّ اینها نباشد؛ بعضیها را با سمّ بعضیها را با تیغ، بالأخره «لَهُمْ بِکُلِّ طَرِیقٍ صَرِیعٌ وَ إِلَی کُلِّ قَلْبٍ شَفِیعٌ وَ لِکُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ» این کارهایشان است.
بعد فرمود اینها ابزارهای گوناگونی دارند؛ در یکی از بیانات نورانی دیگر حضرت امیر فرمود بعضیها اصلاً درس میخوانند برای اینکه خلاف شرع کنند مثلاً فقه میخواند برای اینکه معصیت کند چون در فقه برای هر معصیتی یک موارد استثنایی هست، کدام گناه است که در اسلام در موارد ضرر و حَرج و تزاحم استثنا نشده؟ فرمود این اصلاً میخواند برای اینکه معصیت بکند مواظب اینها باشید! خب چه کار میتوانیم بکنیم؟! فرمود اینکه نمیآید در حوزههای علمی درس بخواند [تا] ﴿لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ﴾[6] بشود که [بلکه] این درس میخواند برای اینکه یک گناه مشروع داشته باشد! فرمود اینها بارشان به این سبک است که برای هر چیزی «قَدْ أَعَدُّوا لِکُلِّ حَقٍّ بَاطِلاً وَ لِکُلِّ قَائِمٍ مَائِلاً»؛ برای هر راه مستقیمی، یک کژی فراهم کردند [و] برای هر حقّی یک باطلِ نقد دارند، «وَ لِکُلِّ حَیٍ قَاتِلاً» آن کسی که زنده است در یک حکومت اسلامی، درصدد ترور او هستند درصدد مرگ او هستند؛ اینها «قَدْ أَعَدُّوا لِکُلِّ حَقٍّ بَاطِلاً وَ لِکُلِّ قَائِمٍ مَائِلاً وَ لِکُلِّ حَیٍ قَاتِلاً» اینها را در اوّلین جمعهٴ بعد از خلافت فرمود.
بیان امیرمؤمنان درباره استقامت اصحاب پیامبر و شِکوهٴ آن حضرت از مردم زمان خویش در بعضی از بخشها فرمود: «لَقَدْ رَأَیْتُ أَصْحابَ خلیلی» محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فَمَا أَرَی أَحَداً یُشْبِهُهُمْ مِنْکُمْ»[7]؛ فرمود من یاران پیامبر را دیدم سالیانی با آنها بودم آنها که در خدمت حضرت بودند من همه آنها را دیدم، یکی از شما شبیه آنها نیستید آخر من با شما چطور کشور را اداره کنم؟! اگر ـ خدای ناکرده ـ نسل سوم انقلاب شبیه نسل اول انقلاب نباشد ادامهاش بسیار مشکل است؛ فرمود من آنها را دیدم «لَقَدْ رَأَیْتُ أَصْحابَ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) فَمَا أَرَی أَحَداً یُشْبِهُهُمْ مِنْکُمْ». در خطبهٴ دیگر فرمود ما اگر در زمان پیامبر مثل شما بودیم که درخت اسلام سبز نمیشد شاخهٴ اسلام سبز نمیشد: «مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لاَ اخْضَرَّ لِلإِیمانِ عُودٌ»[8]؛ این درخت تناور اسلام با این خونها سبز شده، ما اگر مثل شما بودیم و بیتفاوت بودیم که درخت اسلام سبز نمیشد میوه نمیداد شاخه نمیداد (این را در خطبهٴ دیگر فرمود) اما در این خطبه فرمود من آنها را هم دیدم شما را هم دیدم، من در یک ربع قرن از نزدیک اوضاع شما را میدیدم.
عدم آشنایی نسل سوم با فضایل امام علی(علیه السلام)، مشکلی فراروی حکومت آن حضرت مهمترین مشکل وجود مبارک حضرت امیر این بود که با نسل سوم انقلاب روبهرو بود؛ فرمود نسل اول انقلاب که رحلت کردند یا شهید شدند، نسل دوم انقلاب که در سنّ ما هستند آنها یا از کار افتادهاند یا مریضاند یا از جامعه جدا شدند یا مُردند و مانند آن، من هستم و نسل سوم، من چه چیزی به شما بگویم؛ سوابق خودم را در مکه بگویم که نمیدانید، مبارزات خودم را در مدینه بگویم که نمیدانید، از اصحاب رسول خدا بگویم که ندیدید، سخنان آن حضرت را بگویم که نشنیدید، از خودم بگویم که نمیدانید، از پیامبر بگویم که نمیدانید [بلکه] شما وضع موجود را میبینید، کسی باید باشد که وارث حرفهای گذشته باشد.
این میشود «میراث فرهنگی»؛ درست است گچبُری و گچکاری [و امثال اینها] را حفظ کردن چیزی خوبی است اما خون آن افرادی که سی سال قبل در سنگفرشهای این کشور ریخته شد این را میگویند «فرهنگ» [و] این میراث را باید حفظ کرد؛ این میشود «میراث فرهنگی». اینکه گفتند علما ورثهٴ انبیایند[9] یعنی این؛ اگر گفتند شما وارثان انبیا باشید یعنی این؛ «اغزوا تُوَرّثوا أبناءکم مَجدا»[10] یعنی این.
وجود مبارک حضرت امیر فرمود شما باید با این شرایط با من همراه باشید تا من بتوانم قیام بکنم و حکومتی تشکیل بدهم. در خطبه دیگر فرمود با شما اداره کردن کشور سخت است: «کُلَّمَا حِیصَتْ مِنْ جَانِبٍ تَهِتَّکَتْ مِنْ آخَرَ»[11]؛ فرمود شمایِ نسل سومیها مثل آن لباس مُندرِس و کهنهای هستید که خیّاط یک گوشهاش را رفو و اتو میکند گوشهٴ دیگرش پاره میشود، آن گوشه را میدوزد این گوشه ویران میشود؛ «کُلَّمَا حِیصَتْ مِنْ جَانِبٍ تَهِتَّکَتْ مِنْ آخَرَ». خب یک لباس کهنه همین است دیگر اما اگر نو باشد و مستقیم باشد اینچنین نیست.
ثناگویی منافقان نسبت به دیگران جهت ستایش شدن از سوی آنها
فرمود این نفاق در همهٴ شئون ظهور میکند؛ «یَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ وَ یَتَرَاقَبُونَ الْجَزَاءَ» ـ شما این مطبوعات را نگاه کنید! این حرفها اگر نتواند جامعه را اصلاح کند، بسیار مشکل است کسی بتواند جامعه اصلاح کند. اینکه در مهمترین نمازهای رسمیِ حکومت اسلامی یعنی نماز جمعه در خطبه اول [تذکر به] تقوا، در خطبه دوم [تذکر به] تقوا، مکرّر تقوا مکرّر تقوا مکرّر تقوا، برای همین است، چون تنها مشکل ما این است ـ فرمود اینها اینچنیناند؛ اینها مدّاحی و کُرنش و تملّق و چاپلوسی را به یکدیگر قرض میدهند؛ در مجلس پرجمعیّتی یکی وارد شرق [مجلس] شد [یا] یکی وارد غرب [مجلس شد]، از دور برای این بلند میشود که این هم برای او بلند شود! در روزنامهها همین طور است در گفتنها همین طور است؛ اینها مدح و ستایش را به یکدیگر قرض میدهند تا [دیگران هم] جبران کنند نه اینکه برای رضای خدا از کسی قدرشناسی کنند، بله اگر کسی عالم باشد مؤمن باشد وارسته باشد در خدمت انقلاب باشد، تجلیل از او و احترام به او فضیلت است و ثواب دارد اما اگر کسی احترام بکند برای اینکه احترام بگیرد این یک داد و ستد سیاسی است فرمود این نفاق است.
نفاق، بالاترین درجه کفر
نفاق همان کفر به علاوه تیرگی دیگر است که ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾[12] برای همین است؛ کفر اگر خیلی سیاه شد به نفاق میرسد کفر ـ معاذ الله ـ اول کفر عملی است بعد اخلاقی است بعد اعتقادی است بعد دوباره برمیگردد همهٴ اوضاع را به هم میزند ظاهر و باطن را دو گونه میکند میشود «نفاق»؛ این کفرِ اریقِ عمیقِ دقیق را میگویند «نفاق».
گوارا بودن گفتار و توصیفات منافقان و دردناکی رفتار آنها
فرمود: «وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَیَاءُ»؛ حرفهای اینها داروست وصف اینها شفابخش است [اما] کار اینها بیماری مُزمن است؛ به یکدیگر هم ثنا قرض میدهند [و] ترقّب و انتظار پاداش را هم دارند. «قُلُوبُهُمْ دَوِیَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِیَّةٌ»؛ دلهای اینها پر از درد و بیماریهای درمانناپذیر است که ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً﴾ اما چهرهها جاذب [و] قیافهها گیراست. شما اگر این خطبه را در کنار آیات سورهٴ «منافقین» بگذارید میبینید وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) دارد قدم به قدم همان سوره را تفسیر میکند و تبیین میکند؛ در آن سوره آمده است که منافقان کسانیاند که ﴿وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ﴾[13]؛ قیافههای اینها جاذب است خوشانداماند خوشتیپاند خوشچهرهاند بشّاشاند؛ اینها را اگر ببینید، ﴿تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ﴾؛ اگر حرف بزنند تو گوش میدهی، با جاذبه حرف میزنند به صورت نصیحت سخن میگویند طرح خوب دارند ارائه میکنند؛ «وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ» ولی «فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَیَاءُ»؛ دردِ خستهکننده است (کارشان این است)، خب ماییم و بخشی از این اوصاف.
منافقان، حزب شیطان و چگونگی سمّ سوزان بودن آنها
بعد در پایان فرمود اینها «لُمَةُ الشَّیْطَانِ وَ حُمَةُ النِّیْرَانِ»؛ اینها باند شیطاناند حزب شیطاناند گروه شیطاناند. این یک حقیقت است مجاز نیست؛ این ﴿شَیاطِینُ الإنْسِ وِالْجِن﴾[14] حقیقت است؛ اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ بیراهه رفت اگر به طرف شهوت رفت ﴿کَالْأَنْعَامِ﴾[15] میشود حقیقتاً و اگر ـ خدای ناکرده ـ به طرف مَکر و بازی رفت شیطان میشود بالحقیقه؛ اینچنین نیست که مجاز باشد؛ فرمود اینها ﴿شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ﴾ از یک سو و ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[16] از سوی دیگر. در بیان نورانی حضرت امیر هست که «فَهُمْ لُمَةُ الشَّیْطَانِ» یعنی اینها باند شیطاناند یک «وَ حُمَةُ النِّیْرَانِ»؛ حُمه یعنی سَمّ، چون سمّ سوزنده است سوزش دارد و شبیه آتش است، فرمود حُمه نیراناند.
در سورهٴ مبارکهٴ «جن» فرمود ظالمین هیزم جهنماند ـ اسراری در قیامت است که بسیاری از آنها در دسترس ما نیست ما فقط اعتراف میکنیم به نفهمی و اقرار داریم به جمیع ما جاء به النبی و اهله؛ اما این را ظاهرش را میفهمیم ـ فرمود وقتی جهنم میخواهد مشتعل بشود سه عنصر دارد؛ شما اگر این کارخانههای ذوب آهن یا کارخانههای دیگر را اگر بخواهید بررسی کنید این سه عنصر دارد: یک موادّ اوّلیه دارد برای سوخت و سوز حالا یا زغال سنگ است یا بنزین است یا نفت است یا گازوئیل است آن را میریزند (یک)، یک مادهٴ آتشزا دارد آتشزنه دارد تیانتی دارد موادّ منفجره دارد که وقتی آن را به این مواد زدی این گُر میگیرد و مشتعل میشود (دو)، بعد آن آهن یا آن فلز را میریزند و داغ میکنند این (سه) کارِ کارخانه این است کوره همین است؛ هر سه را ذات اقدس الهی در قرآن فرمود همین انسان است: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[17]؛ آنها که اهل قَسطاند اهل ظلماند اهل جورند، اینها هیزماند اینها را ما اول میآوریم تهِ جهنم پُر میکنیم اینها هیزماند؛ آن موادّ منفجره، تیانتی، آتشزا، آتشزنه، آتشگیره به نام ﴿وَقُود النّار﴾[18]، که رهبران کفرند را میریزیم داخل این ﴿کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾[19]، همین که اینها را ریختیم این داخل این جهنم گُر میگیرد بعد بقیه را هم میریزیم: ﴿فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ﴾[20]. اینها را که میفهمیم البته هزارها چیز دیگر هم هست بله آنها را نمیفهمیم ولی اینها روشن است. اگر اینها روشن است بیان نورانی حضرت امیر را که فرمود اینها سمّ سوزاناند باور میکنیم؛ [این] تشبیه نیست؛ فرمود: «هُم لُمَةُ الشَّیْطَانِ وَ حُمَةُ النِّیْرَانِ». اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیّئات أعمالنا!
منبع: پایگاه اطلاع رسانی اسراء
پایان پیام/
نظر شما