داعش ابزار قدرت‌های غربی برای ناامیدی جهان اسلام است

خبرگزاری شبستان: داعش، دستاورد یک کار پژوهشی و علمی است؛ کار منظم و عالمانه‌ای انجام شده است تا داعش در منطقه به‌وجود آید.

به گزارش خبرگزاری شبستان، نشست علمی روشن‌فکران عرب و میراث اسلامی، با حضور اساتید، فضلا و طلاب ایرانی و خارجی با ارائه بحث توسط ادریس هانی، از اندیشمندان معاصر جهان عرب از کشور مغرب در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به همت قطب بنیادهای نظری دفتر تبلیغات اسلامی (کارگروه گفتمان‌سازی بین‌المللی علوم اسلامی و انسانی) برگزار شد.

 

ایران کشور مستقل و آزاد

ایران، کشوری است آزاد و مستقل در مشرق‌زمین و خاورمیانه. اکنون ما در جهان اسلام و عرب با شرایط ناگواری مواجه هستیم و انواع شکست‌ها، انحطاط‌ها و پسرفت‌ها را تجربه ‌کرده‌ایم؛ شرایطی که باعث به‌وجود آمدن رویکردهای و نحله‌های فکری متفاوت شده و نتیجه‌ی آن تأسیس پایگاه‌های نظامی بوده است.

 

این انحطاط البته به‌طور تدریجی به‌وجود آمد؛ در قرن نوزدهم از جامعه اسلامی به جماعت اسلامی رسیدیم و در نهایت به جریان تکفیری و اکنون داش ثمره تاریخی ماست! اگر بخواهیم سؤال محوری خود را مطرح کنیم باید بگوییم: چگونه می‌توانیم نقش تمدنی خود را ایفا کنیم و تمدن‌ساز شویم؟

 

داعش زاییده تحجر و قدرت‌های بزرگ

روز گذشته یکی از خبرنگاران رسانه‌ها از بنده پرسید که آیا داعش زاییده اسلام است؟ پاسخ بنده به این سؤال این است که دو عامل مؤثر است؛ از طرفی ماده و زمینه تحجر در تاریخ ما وجود داشته است؛ مثلاً ما خوارج را داشتیم. اما از طرف دیگر، ما شاهد تأثیرگذاری قدرت‌های خاص برای هدایت، تنظیم و ساماندهی این تفکرات هستیم.

 

داعش، ابزاری برای به حاشیه‌راندن کشورهای اسلامی منطقه

بحث از وجود داعش مربوط به بحث کلیدی پیشرفت است؛ آن‌ها و قدرت‌‌های بزرگ می‌خواهند ما به پیشرفت فکر نکنیم و نقش حاشیه‌ای داشته باشیم. در مدرنیته نقش‌ها مشخص است؛ از نظر آن‌ها نقش کشورهای به اصطلاح جهان سوم، در حاشیه بودن است؛ لذا اسلام‌هراسی را مطرح می‌کنند و اندیشمندان‌شان – از جمله هانتینگتون – برخورد تمدن‌ها و نظریات دیگر را مطرح می‌نمایند. طرح خاورمیانه بزرگ هم برای رسیدن به همین هدف است. استفاده از داعش هم برای ترویج ناامیدی در این کشورهاست. لذا آن‌ها از هر جایگزینی که در فضای مدرنیته به ناامیدی منجر شود استفاده خواهند کرد. در این‌جا دو جریان نقش اصلی را دارند: جریان مقاومت به رهبری ایران و برخی کشورهای منطقه و جریان اعتدال به رهبری جریان‌های تندرو و تکفیری. البته این اعتدال تفسیر دارد و به‌معنای میانه‌روی مصطلح نیست.

 

داعش دستاورد کار پژوهشی و علمی

داعش، دستاورد یک کار پژوهشی و علمی است؛ کار منظم و عالمانه‌ای انجام شده است تا داعش در منطقه به‌وجود آید. سؤال محوری دیگر این است که آیا می‌توان از این به هم‌ریختگی و شرایط خارج شد؟ آیا نقطه امیدی است؟ آیا می‌توان از پیشرفت در این شرایط صحبت کرد؟ پاسخ بنده این است که بله راه حل هست. تقسیم‌بندی‌ای که دوستان داشتند نیز به این سؤال کمک می‌کند؛ تقسیم تحجر به تحجر معتدل و افراطی… تقسیم حکمت به حکمت متعالیه و حکمت متدانیه و… .

 

 تفاوت ایران با جهان عرب: پشتوانه قوی فکری

 تفاوت ایران با جهان عرب در این است که ایران با دست پُر حرکت می‌کند. ایران به سلاح حکمت متعالیه مسلح است. فکر عربی نهایتاً به ابن‌رشد می‌رسد و نهایتاً به دکارت ختم می‌شود؛ چون جهان عرب به‌دنبال این است که از فلسفه اسلامی خودش به دکارت برسد. در حالی‌که دکارت شروع و ابتدای مدرنیته است؛ نه خود مدرنیته. اما ملاصدرا در انتهای مدرنیته است؛ ملاصدرا بعد از هایدگر است و ضمناً طبیعت‌گرایی ملاصدرا با پوزیتویسم متفاوت و بعد از فیزیک کوانتوم است. بنابراین ما قطعاً می‌توانیم در برابر چالش غرب حرف داشته باشیم.

 سیدجمال الدین در جریان مسأله‌ی پیشرفت در جهان عرب، نقش مهمی دارد و برای خارج ‌شدن از جریان‌های تحجر و واپس‌گرایی شاگردهای بسیاری تربیت می‌کند. لکن حرکت او سریع با شکست و انحطاط مواجه می‌شود. رشیدرضا که آخرین ثمره این حرکت است، کسی است که محمدبن عبدالوهاب را ستایش می‌کند. باز، شاگردش (حسن البنا) جهان اسلام را به جماعت اسلامی تعبیر می‌کند. بنابراین، حرکت سیدجمال که جریان پیشرفت تمدن اسلامی را آغاز می‌کند به تحجر می‌رسد و در پایان قرن بیستم با شکست این جریان در جهان عرب مواجهیم. البته این سیر انحطاطی عامل دیگری نیز داشت: جنگ اعراب و اسرائیل(۱۹۶۷) که باعث ناامیدی کامل جهان عرب شد.

 

عدم نگاه تاریخی به داشته‌های گذشته

 زمانی که مباحث سید جمال مطرح می‌شد، نگاه تاریخی به داشته‌های گذشته وجود نداشت و پرسش از سنت و تاریخ اسلام و پیشینه اسلامی که اکنون در اختیار ماست، سؤال بنیادی نبود؛ نهایتاً تحجر چپ و راست به‌وجود آمد و ما حد وسط نداریم. سیدجمال توانست همه گروه‌ها را با خودش جمع کند و حتی فردی به نام شمیل به‌عنوان لیبرال در کنار رشیدرضا قرار می‌گیرد. اما این جریان بدین شکل ادامه پیدا نکرد و نهایتاً به تکفیر ختم شد و تعبیرات سلفی‌گرایانه (شامل هر نوع نگاه به گذشته) شکل گرفت.

 

به‌هرصورت، عدم اعتماد به سنت باعث توقف این حرکت گردید؛ چون آن‌ها فلسفه نداشتند و نهایتاً ابن رشد را دارند. پس از سیدجمال به عبدالله العربی می‌رسیم که سؤال از تغییر را مطرح کرد: رویکرد قطعیه تامه؛ یعنی منقطع شدن کامل از گذشته و نگاه به آینده تا بتوان در جریان پیشرفت قرار گرفت. عبدالله چالشی برای سلفی‌گری به‌معنای عام (بازگشت به تراث اسلامی) حساب می‌شود. یکی از ویژگی‌های عبدالله، خاص‌گرایی است؛ به اعتقاد وی در مسیر پیشرفت تقسیم‌بندی نداریم و مدرنیته‌ی غربی و اسلامی یا ما و غرب وجود ندارد؛ مسیر، خطی مستقیم است که همه باید طی کنند. از زاویه سنت نمی‌توان به پیشرفت نگاه کرد و نگاه به مدرنیته کاملاً غربی است. البته طرح عبدالله برای جهان عرب، مارکسیستی است؛ گرچه وی مارکسیست نیست. در مقابل عبدالله، محمد عابد الجابری ظهور می‌کند و او را به چالش می‌کشاند. جابری مباحثی مثل سنت، نگاه به داشته‌ها و… را مطرح می‌نماید. وی قطع شدن کامل از سنت را نمی‌پذیرد و معتقد است نه یک سنت، بلکه سنت‌ها داریم.

 

ریشه مشکلات جهان عرب در عدم ورود اخلاق به سیاست

 امروز بررسی تمام این اندیشه‌ها به‌عنوان خاستگاه جریانات و نحله‌های تکفیری اهمیت دارد و البته پیچیده و مفصل است. بیش‌تر جریان‌های عربی نگاه منفی به گذشته دارند و نمایند‌گانشان به‌دنبال گسست کامل از گذشته هستند. این مشکل در جهان عرب، ریشه‌ّهای مختلفی دارد که یکی از آن‌ها اخلاق است؛ تا زمانی که اخلاق نقش خودش را در سیاست نداشته باشد همین مشکل را خواهیم داشت.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

 

کد خبر 515770

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha