تفکر معنوی نیازمند نگاهی ورای آب و نان به دین است

خبرگزاری شبستان: اگر بخواهیم تفکر معنوی داشته باشیم باید از صنفی ورایِ آب و نان به دین نگاه کنیم و دیدگاه کاسب کارانه و تجارتی به دین نداشته باشیم.

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، همایش «حکمت و معنویت» به مناسبت روز جهانی فلسفه با حضور جمعی از اندیشمندان و چهره های مبرز این حوزه دوشنبه، 25 آبان به میزبانی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.

 

بنابراین گزارش، حسین غفاری، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران در این مراسم سخنان خود را با عنوان «عشق؛ نقطه تلاقی حکمت و عرفان» آغاز کرد و گفت: رابطه میان حکمت و معنویت قابل تامل و بررسی است؛ حکمت فی الجمله مسئله ای روشن است اما اینکه معنویت چیست جای بحث دارد.

 

وی با بیان اینکه معنویت آن چیزی است که به عنوان اصطلاحیِ رایج آن در زبان فارسی مقابل مادیّت قرار می گیرد، ادامه داد: انسان یک زمان خود را موجودی مادی تلقی می کند و بر اساس این تلقی تمام کارهای خود را سامان می دهد. این یک مدل از زندگی و تفکر است اما زمانی است که می گوییم ما دارای معنویت هستیم که باید ببینیم چه معانی متضمن این معنویت است و آیا اگر اخلاق داشته باشیم معنویت نیز داریم یا خیر.

 

این استاد فلسفه افزود: ممکن است نخستین چیزی که در ذهن افراد بیاید این باشد که اگر انسان موجودی اخلاقی باشد، معنوی است؛ سمبل این قضیه در دوره جدید، کانت است. باید دید این اخلاقی که در نوع اخلاق کانتی وجود دارد چیست.

 

نذری دادن برای شهرت معنویت است یا نه؟!

وی مادیت را اعمال و رفتاری خواند که بر اساس منافع انسان تعریف می شود و گفت: اگر کسی همه مردم را خرج دهد و اقدامات خیرخواهانه و خوبی انجام دهد اما این کار را مثلا برای آنکه به عنوان رییس جمهور انتخاب شود، انجام دهد، در حقیقت این امور را برای منافع خود انجام داده و از یک منفعت کوتاه مدت گذشته تا به منفعت بالادست، دست پیدا کند. حال اگر یک اندیشمند نیز کتابی را بنویسد که به شهرت برسد و اگر به او بگوییم بالای چشم تو ابروست همه چیز را کنار بگذارد آیا می توان این دو فرد را در قالب معنویت گنجاند که به نظر می رسد این طور نیست بنابراین وقتی صحبت از اخلاق می کنیم آن منِ استعلائی در نظر است.

 

غفاری با تاکید بر اینکه اخلاق کانت در عالم هیچ اثری نکرده است، تصریح کرد: اگر در وجود امری ورای ماده قایل نباشیم که به این امر خدا گفته می شود، توجیهی ندارد که من چرا باید از منافع خود بگذرم، بنابراین، اخلاق بدون پشتوانه متافیزیکی جواب منطقی نمی دهد، حال اگر خدا در این میان باشد آیا کار درست می شود یا خیر که باید بگویم باز هم کافی نیست در حقیقت آیا صرف وجود خدا برای یک زندگی معنوی کافی است یا خیر که پاسخ به آن مطرح شد.

 

وی در ادامه با بیان اینکه اگر خداوند در زندگی فرد باشد، دو نوع و دو مدل می توان زندگی را تصور کرد، اظهار کرد: نخست آنکه خداوند به لحاظ وجودی به فرد ربط دارد و دوم آنکه خداوند به لحاظ وجودی به فرد ربط ندارد. اگر فرد معتقد باشد بعد از این دنیا معادی نیز هست باز هم سوال دیگری مطرح می شود مبنی بر آنکه پس از آن چه می شود که می گوییم این خدا بر اساس دستوراتی که صادر کرده به شما پاداش و جزا می دهد که در اینجا یک درجه منطقی و عقلانی به دیندار شدن فرد کمک می شود؛ در حقیقت منطق عقلایی می گوید این کار درست است اما این سنخ از رویکرد به دین، ماهیتاً معنویت نیست بلکه معنویت عبور از خود و منافع خود است، بنابراین، اگر بخواهیم تفکر معنوی داشته باشیم باید از صنفی ورای آب و نان به دین نگاه کنیم و دیدگاه کاسب کارانه و تجارتی به دین نداشته باشیم.

 

این استاد فلسفه تاکید کرد: خدایی که با من هیچ رابطه وجودی نداشته باشد و متباین با عالم باشد و علم و رحمت و بخشش و هر آنچه که من دارم، نداشته باشد نمی تواند با من ارتباط وجودی داشته باشد؛ همه این متفکرانی که گمان می کنند توحیدی اند اما خدا را مباین عالم می بینند در واقع خدا را از حقیقت خدایی سلب کرده اند؛ خدا باید باشد و این خداوند باید در همه عالم باشد و تمام کمالاتی که در این عالم است باید به نحو احسن در خداوند وجود داشته باشد و این خدا باید با انسان ارتباط وجودی داشته باشد.

 

 

تقرب یعنی سیر در مسیر صادرشده خدا

وی تقرب به هر امری را از سنخ همان پدیده دانست و گفت: اگر انسان با خدا رابطه وجودی نداشته باشد، تقرب به خدا ندارد و تقرب به خدا سیری است در مسیری که خداوند صادر کرده است و تنها راه سیر و نزدیکی به خداوند در آن است که بپذیریم خداوند در درون ماست.

 

غفاری در ادامه اذعان کرد: ما تا قائل به این مسئله نباشیم که خداوند یک حقیقت در عالم است و این حقیقت از آن درجه اعلی اتمش تا وجود ما کشیده شده، تقرب حاصل نمی شود بنابراین نه تنها باید قایل به خدا بود بلکه حقیقت الهی در انسان آن است که قایل شویم می توان سیری داشت تا به این حقیقت رسید.

 

این استاد فلسفه با بیان اینکه ظاهر الفاظ قرآن همه توحید است و تفکر عرفانی در قرآن وجود دارد، ابراز کرد: اینکه خدا همه حقیقت عالم است و این عالم را باید جوری تفسیر کنیم که معیت آن با خدا قابل جمع است، این سیر به سوی خداست و می تواند بگوییم ما در وجود خود می خواهیم یک وجود معنوی پیدا کنیم در غیر این صورت اگر به روح و خدا قائل باشیم اما ارتباط انها را نپذیریم، رها می شویم و اگر به مبداء نرسیم حرکت معنویت ارزشی ندارد.

 

وی در ادامه سخنان خود با طرح این سوال که فرض کنیم خدا هست و یک حقیقت است و این عالم ظهور اوست آیا باز هم این مسئله و تفکر برای معنوی بودن کافی است، اذعان کرد: به نظر می رسد این امر نیز کافی نباشد اگر قایل باشیم که انسان قابلیت آن را دارد که تمام کمالات در او ظهور پیدا کند و انسان مظهر تام اسماء الهی بالقوه است و بدانیم الگویی هم همچون اهل بیت (ع) و مسئله ولایت داریم اینجاست که احسان حب پیدا می کند و عشق یعنی چیزی که انسان بتواند آن را به دست بیاورد؛ در واقع خداوند ما را اینگونه معرفی کرده است که می توانیم مظهر تام اسماء الهی باشیم و این شانِ نوعی انسان است که اگر در عالم ماده محقق نشود فایده ای ندارد.

 

غفاری با اشاره به اینکه این دیدگاه در حکمت متعالیه و عرفان اسلامی اثبات شده و منطبق با دیدگاه قرآنی است بنابراین انسان مظهر جامع اسماء خداست، اضافه کرد: انسان عاشقِ معشوقی نمی شود که از صنف او نباشد اما عاشق حقیقت نوعی خود هستیم تا نظریه ولایت نباشد عشق به خدا معنا ندارد.

 

 

می توان انسان کامل بود

این استاد فلسفه در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: عشق امری است که از معرفت به معشوق پیدا می شود و مجموعه این موارد در نظریه ولایت انسان کاملا پیدا می شود یعنی ما می توانیم مانند امیرمومنان علی (ع) و هر انسان کاملی کامل شویم و در حقیقت عشق زندگی انسان را معنوی می کند.

کد خبر 501700

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha