ماهیت تمدن سازی/ انسان‌ها بي‌عقل نمی توانند تمدن‌ بسازند

خبرگزاری شبستان: منظور از اين‌که تمدن‌ها دال مرکزي دارند، اين است که در بستر جامعه شکل گرفته‌اند نه اجتماع. يعني تمدن مخصوص انسان‌ها است. بنابراين، شما تمدن زنبوري و تمدن گوسفندي سراغ نداريد.

حجت الاسلام والمسلمین احمد رهدار، رئیس مؤسسه فتوح اندیشه در گفتگو با خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان در مورد ماهیت تمدن سازی گفت: اساساً تمدن در بستر جامعه شکل مي‌گيرد نه اجتماع. فرق جامعه و اجتماع در اين است كه جامعه نخ تسبيح دارد، اما اجتماع ندارد، لذا جامعه يک مفهوم انساني است، ولي اجتماع مختص انسان نيست. حيوانات نيز مي‌توانند اجتماع تشکيل دهند، ولي جامعه حيواني نداريم. منظور از اين‌که تمدن‌ها دال مرکزي دارند، اين است که در بستر جامعه شکل گرفته‌اند نه اجتماع. يعني تمدن مخصوص انسان‌ها است. بنابراين، شما تمدن زنبوري و تمدن گوسفندي سراغ نداريد.

 

وی اظهار کرد: اگر بگوييم دال مرکزي در همه تمدن‌ها مشترک است، بدين معنا است که طرح تمدن‌ها به صورت پيشيني و تک نسخه وجود دارد. يعني کافي است شما يک تمدن را شناخته باشيد. در آن صورت همه تمدن‌ها را مي‌توانيد با الگوي قبلي بشناسيد و حتي مي‌توانيد به صورت تک‌فرمولي تمدن‌ها را ايجاد کنيد.

 

حجت الاسلام رهدار ادامه داد: به عنوان مثال در رويکردي که در مورد انسان در جريان پوزيتيويسم در قرن نوزدهم وجود داشت، انسان را تک‌نسخه‌اي مي‌ديد. يعني خصوصيات فردي انسان را ثابت فرض کرده و به همه انسان‌ها تعميم مي‌داد. آن‌ها در واقع توجه به هرمونتيک مضاعف را در انسان نداشتند. تفاوت علوم انساني و علوم طبيعي در اين است که علوم انساني از نوعي هرمونتيک مضاعف برخوردار است. انسان توانايي دارد که هم‌زمان با سوژه، ابژه هم باشد.

 

رئیس مؤسسه فتوح اندیشه تصریح کرد: وقتي يک پديده طبيعي مورد مطالعه قرار مي‌گيرد، به اين سوژه بودن خود، آگاهي ندارد؛ در حالي‌که انسان مي‌تواند اين آگاهي را داشته باشد. انسان سه نوع هرمونتيک مضاعف دارد و لذا در تحقيقات انساني، نمي‌توان نمونه‌هاي انساني را ثابت در نظر گرفت و آن‌ها را معيار قضاوت و تعميم بر کل انسان‌ها قرار داد. اشتباه بزرگ مکتب پوزيتيويسم در اين بود که شناخت انساني را ثابت در نظر مي‌گرفت و خواص آن را تعميم مي‌داد.

 

وی ابراز کرد: حال در مورد تمدن‌ها چه بايد گفت؟ آيا مي‌توان گفت تمدن‌ها يک دال مرکزي مشترک و ثابت و قابل تعميم دارند که اگر آن دال مرکزي را شناختيم، بتوانيم آن را تعميم دهيم؟ نظريه ترقي غرب از همين منظر قابل بررسي است. غربي‌ها به تعبير خود معتقد بودند مسير طي شده براي ساخت تمدن غرب بايد براي جوامع جهان سوم طي شود. البته از دهه شصت قرن بيستم به بعد عده‌اي از متفکران غربي مانند «آلموند» به اين اشتباه اذعان کرده‌اند.

 

حجت الاسلام رهدار تاکید کرد: در تمدن اصل بر روابط و نسبت‌هاست. اگر نتوانيد با يک جريان فکري، روابط را تنظيم کنيد، اساساً تمدني شکل نخواهد گرفت. وقتي اجتماعي، نظم نداشته باشد، منطقي بر آن حاکم نخواهد شد و لذا تبديل به جامعه هم نخواهد شد. وقتي اين ويژگي‌ها را نداشت، تكامل براي آن بي‌معنا خواهد بود. به عنوان مثال، اجتماع گوسفندي هزار سال پیش با اجتماع گوسفندي عصر ما هيچ تفاوتي ندارد؛ اما آيا مي‌توان گفت انسان‌هاي عصر ما با انسان‌هاي اعصار گذشته هيچ تفاوتي ندارند؟ گوسفند دوساله با گوسفند ده ساله تفاوتي در عقل و تجربه ندارد، اما در مورد انسان اين قضاوت درست نيست. تکامل در تاريخِ انسان معلول نظم عقلاني تمدن‌هاست.

 

وی با طرح این سوال که آيا دال مرکزي تمدن‌ها قابل تغيير است؟، عنوان کرد: بله، دليل تغييرپذير بودن آن هم اضمحلال‌پذيري و زوال‌پذيري تمدن‌هاست. وقتي تمدني رو به زوال مي‌رود، يعني منبع نشاط آن در حال نابودي است. به تعبير ديگر، دال مرکزي هر تمدن منبع مولد آن است.

 

حجت الاسلام رهدار بیان کرد: آيا تمدن‌ها خاستگاه عقلاني دارند؟ بدين معني که انسان‌هاي بي‌عقل مي‌توانند جامعه و تمدن بسازند؟ يادآوري مي‌كنم كه منطق غلط داشتن مساوي بي‌عقل بودن نيست. مثلاً ما بنيان‌گذاران تمدن‌هاي مادي را نقد مي‌کنيم. ولي آيا تا به حال کسي گفته که مارکس بي‌عقل و ديوانه بوده است؟ تمدن يک خاستگاه عقلاني دارد و انسان‌هاي بي‌عقل نمي‌توانند تمدن‌ساز باشند. بنابراين ما با نقد بر تمدن‌هاي مادي، هيچ‌گاه به دانشمندان مادي، جنون، سفاهت و بي‌عقلي را نسبت نداده‌ايم. وجود تعقل در انديشه‌هاي آن‌ها بديهي است، اما جهت‌گيري‌هاي عقلاني‌ يا هنجارهاي عقلانيت آن‌ها از طرف ما مورد نقد جدي است. به عنوان نمونه بايد عرض کنم هگل يکي از انديشمندان و متفکرين متأخر غربي داراي ذهني بسيار دقيق و منطقي است.

 

وی در پایان خاطرنشان کرد: شايد بتوان ادعا کرد که در کل جهان در دو قرن گذشته، ذهني منطقي‌تر، سيستمي‌تر و منسجم‌تر از ذهن هگل وجود نداشته باشد. دستگاه فکري وی بسيار منسجم و عقلاني است. لذا منتقدين هگل هيچ‌گاه به او نسبت بي‌عقلي نداده‌اند. تمدن‌ها عقلاني شکل مي‌گيرند و داراي خاستگاه عقلاني‌اند، لکن نقدهاي ما ناظر به بنيادها و جهت‌گيري‌هاي عقلاني، هنجارهاي فرآيندي و نسبت‌هايي است که در يک فرآيند عقلاني وجود دارد.

پایان پیام/

کد خبر 472536

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha