خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: شما وقتي در ميان جمعيت جوان، آن معارف لطيف و عالي مناجات هاي شيعه را با شعرهایی مناسب که زبان حال است تلفيق مي كنيد به چشم مي بينيد كه جلسه دعا جلسه توبه شده است. جلسه دعا فضايي كاملا ملكوتي پیدا کرده است. ما واقعا ديده ايم خيلي از افرادي كه در جلسات مناجات خمس عشر و ابوحمزه ثمالي شركت كرده اند اصلا راه زندگي شان عوض شده است. اين كه عرض مي كنم راه زندگي شان عوض شده است نه اين كه بخواهم غلو كنم. اين اتفاق را به چشم ديده ايم. شما اين را بدانيد كه يكي از مطمئن ترين جاها براي سرمايه گزاري در جهت نجات نسل جوان همين مناجات هاست. تجربه شخصي بنده از سال 87 تا الان در جمع هاي دانشگاهي و با دانشجويان نشان مي دهد كه مناجات خواني مي تواند نقش بالابرنده و تعالي بخش را ايفا كند. لازم هم نيست مثلا شما كه مي خواهي مناجات بخواني يك دعا را از اول تا آخر بخواني، بلكه جمع بايد از مناجات خواني لذت ببرد.
بخش سوم گفتگوی سرویس "قرآن و معارف خبرگزاری شبستان" با حجت الاسلام و المسلمین امیر گلپور، کارشناس دینی، کارشناس ارشد مهدویت، مناجات خوان و حافظ قرآن را درباره ارزش و ظرفیت های دعا، فعالیت ها نهادها در این باره می خوانید.
مخاطب جوان برای حضور در جلسات مربوط به دعا گاهی به هل دادن هایی نیاز دارد که این هل دادن ها البته می تواند خیلی لطیف و حساب شده باشد. تجربه شخصی تان در این زمینه چیست؟
شما وقتي در ميان جمعيت جوان، آن معارف لطيف و عالي مناجات هاي شيعه را با شعرهایی مناسب که زبان حال است تلفيق مي كنيد به چشم مي بينيد كه جلسه دعا جلسه توبه شده است. جلسه دعا فضايي كاملا ملكوتي پیدا کرده است. ما واقعا ديده ايم خيلي از افرادي كه در جلسات مناجات خمس عشر و ابوحمزه ثمالي شركت كرده اند اصلا راه زندگي شان عوض شده است. اين كه عرض مي كنم راه زندگي شان عوض شده است نه اين كه بخواهم غلو كنم. اين اتفاق را به چشم ديده ايم. شما اين را بدانيد كه يكي از مطمئن ترين جاها براي سرمايه گزاري در جهت نجات نسل جوان همين مناجات هاست. تجربه شخصي بنده از سال 87 تا الان در جمع هاي دانشگاهي و با دانشجويان نشان مي دهد كه مناجات خواني مي تواند نقش بالابرنده و تعالي بخش را ايفا كند. لازم هم نيست مثلا شما كه مي خواهي مناجات بخواني يك دعا را از اول تا آخر بخواني، بلكه جمع بايد از مناجات خواني لذت ببرد. به جاي اين كه شما یک ساعت بالاي منبر برويد در 10 دقيقه تا یک ربع ساعت، حرف هايتان را خلاصه و کوتاه بزنيد و بعد جلسه دعاخواني را آغاز كنيد. مفاتيح را باز كنيد. يك وقت مي بينيد داريد مناجات حضرت امير را در مسجد كوفه مي خوانيد. مولاي يا مولاي أنت القوي وانا الضعيف ، وهل يرحم الضعيف الا القوي . مولاي يا مولاي أنت الغني وانا الفقير وهل يرحم الفقير الا الغني / ببينيد چقدر در اين دعاها لطافت موج مي زند. حضرت امير علیه السلام خطاب به خداوند مي فرمايد: مولاي من! تو قوي هستي و من ضعيف. حالا دست ضعيف را چه كسي بايد بگيرد؟ مولاي من! خداي من! تو غني هستي و من فقير، حالا جز غني چه كسي بايد بر فقير رحم آورد؟ اميرالمؤمنين علیه السلام با آن عظمت روحي و معنوي چنين به درگاه الهي تضرع و شكوائیه مي آورد كه: مولاي من انت الكريم و انا البخيل / خدايا تو كريمي و من بخل مي ورزم. مولاي يا مولاي أنت المولى وانا العبد وهل يرحم العبد الا المولى / مولاي من تو مولا و سروري و من بنده تو هستم و جز مولا چه كسي مي تواند بر بنده رحم آورد. شما وقتي اين جمله ها و عبارت ها را در همين جمع هاي دانشجويي و جوانان مي خوانيد مي بينيد انگار قلب هايشان را آتش زده باشيد. جمع به هم مي ريزد و تضرع ها و ناله ها به آسمان مي رود.
وقتي اين فراز از دعاي ابوحمزه ثمالي را مي خوانيد كه: خيرك الينا نازل و شرّنا اليك صاعد / خدايا الطاف تو مدام و پيوسته بر ما مي بارد و نازل مي شود. تو هي خير و خوبي بر ما مي باراني و مي ريزي اما ما در مقابل به سمت تو شر و بدي مي فرستيم. با اين كه ما پيوسته خطا مي كنيم و ناسپاسي مي كنيم اما خير و خوبي تو متوقف نمي شود، می بینید که چقدر در جان ها اثر می گذارد.
يك فرازي هست در دعاي ابوحمزه ثمالي كه حضرت دعا مي كنند و مي فرمايند: مالي كُلَّما قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَريرَتي، وَقَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوّابينَ مَجْلِسي عَرَضَتْ لي بَلِيَّةٌ اَزالَتْ قَدَمي، وَحالَتْ بَيْني وَبَيْنَ خِدْمَتِكَ / اگر بخواهم خودماني و عاميانه بگويم حضرت به خدا مي گويد من نمي دونم چه م شده. هر وقت خواستم جزو خوب ها شوم نمي دانم چرا يك اتفاقي افتاد و من پايم لغزيد. مي خواستم گامي به سوي تو بردارم اما باز چيزي بين من و تو حائل شد و كار من خراب شد. شما وقتي اين را در مجالس از زبان يك معصوم مي گوييد حال جمع دگرگون مي شود. وقتي از زبان امام معصوم مي گوييد لعلك عن بابك طردتني، وعن خدمتك نحيتني أو لعلك رأيتني مستخفا بحقك، قأقصيتني أو لعلك رأيتني معرضا عنك، فقليتني أو لعلك وجدتني في مقام الكاذبين، فرفضتني أو لعلك رأيتني غير شاكر لنعمائك، فحرمتني أو لعلك فقدتني من مجالس العلماء، فخذلتني أو لعلك رأيتني في الغافلين / خدايا نكند تو مرا از در خانه ات رانده اي و اين ها همه بهانه است. نكند من آن قدر بي حيايی كرده ام كه تو داري اين گونه مرا مجازات مي كني. يا شايد به خاطر اين باشد كه من نشست و برخاست كردن در مجالس با علما و بزرگان را ترك كرده ام. اَوْ لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ اَنْ تَسْمَعَ دُعائي / نكند ديگر دوست نداري صدايم را بشنوي.
اصلا فضايي كه شما توصيف مي كنيد شايد به واسطه كلمات قابل انتقال نباشد. به تعبير مولانا يك دهان خواهم به پهنای فلك / تا بگويم شرح آن رشك ملك. و واقعا به آن حال ها و وجدهاي روحاني و ملكوتي، مَلَك و ملائك هم رشك مي برند. اين ها در واقع يك نوع عشق بازي ملكوتي است كه وقتي در زبان مي آيد شايد حتي بسياري از لطافت هايش فرو مي ريزد. مي خواهم اين را از جنابعالي بپرسم كه از جمله بدفهمی های ما در ارتباط با دعا، در رابطه با استجابت آن است. برخی در این باره به کارکردهای دعا بدبین می شوند و دست از دعا برمی دارند. صورت مسأله هم عموما این است که آن ها در دعا خواسته ای از خداوند دارند اما چون به آن خواسته نمی رسند، مأیوس می شوند و چنین می پندارند که خداوند، خواسته آن ها را نشنیده یا اگر هم شنیده اعتنایی به آن خواسته نداشته است. دیدگاه تان در این باره چیست؟
ابن فهد حلّي در كتاب خود روايتي عجيب و تأثيرگذار را در اين باره مي آورد. اين عالم عامل و عارف بزرگ روايتي را نقل مي كند كه در آن بنده گناهكاري رو به خدا می كند و تقاضايي را از خدا مطرح می كند. خداوند به ملائكه مي گويد حاجت او را بلافاصله بدهيد تا او برود. من خوش ندارم و دوست ندارم كه صداي او را بشنوم. از آن سو مؤمني هم رو به جانب خدا مي كند و تقاضايي را مطرح مي كند. درخواستي دارد. خداوند به ملائكه مي گويد دعاي اين بنده مستجاب است اما در دادن حاجت او تأخير كنيد. ملائكه از خداوند مي پرسند بنده گناهكار حاجتش را سريع گرفت و رفت اما چرا آن بنده مؤمن بايد همچنان منتظر بماند. خداوند مي فرمايد خوش نداشتم صداي او را بشنوم پس حاجت و خواسته اش را دادم كه زود برود اما دوست دارم صداي مؤمن را بشنوم. پس او را منتظر نگه مي دارم.
پایان پیام /
نظر شما