خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: صدرالمتألهین قدس سره سخنی دارد که حاصل آن چنین است: این بنده ناچیز در زمان گذشته درباره رموز قرآن و اشارات آن تأمل می کردم آن مقدار از رازها و اشاراتی که از این سوره - حدید - بر قلب من باز می شد بیشتر از سایر سوره ها بود. همین امر مرا به تفسیر قرآن گرایش داد و بازگرداند ... نخستین سوره ای که به تفسیر پرداختم این سوره - حدید - بود . پس از آن که تفسیر سوره پایان یافت ناگهان به حدیث امام سجاد علیه السلام برخورد کردم ... یکّه خوردم ... و نشاط یافتم و بر این نعمت خدای را شکر گزاردم.
شادمانی صدرالمتألهین از حدیث امام سجاد (ع)
بزرگان حکمت متعالیه و وزنه های استوار آن، کسانی که خداوند متعال بعد از پیشوایان پاک به وسیله آنان حرکت و لغزش های زمین معرفت را تثبیت کرد تا آن کس که حکیم ارشادگری ندارد به لغزش، گمراهی و خواری نیفتد، آنان از حدیث نورانی امام سجاد علیه السلام - إنّ الله عزّوجلّ علم أنَّه يكون في آخر الزّمان أقوام مُتعمِّقون, فأنزل الله تعالى "قُل هو اللهُ احدٌ"و الآيات من سورة الحديد إلى قوله "وهو عليمٌ بذات الصّدور" فمن رام وراء ذلك فقد هلك / به راستی خدای عزّوجلّ می دانست که در آخرالزّمان مردمی کاوشگر و ژرف نگر می آیند، از این رو "قل هو الله احد" را نازل کرد و آیاتی از سوره حدید تا آنجا که می فرماید "و هو علیم بذات الصدور" ، هرکس در خداشناسی فراسوی این ها را بجوید هلاک شده است. - استنباط کرده اند که حدیث در ستایش ژرف اندیشان است؛ چنان که صدرالمتألهین قدس سره سخنی دارد که حاصل آن چنین است: "این بنده ناچیز در زمان گذشته درباره رموز قرآن و اشارات آن تأمل می کردم آن مقدار از رازها و اشاراتی که از این سوره - حدید - بر قلب من باز می شد بیشتر از سایر سوره ها بود. همین امر مرا به تفسیر قرآن گرایش داد و بازگرداند ... نخستین سوره ای که به تفسیر پرداختم این سوره - حدید - بود . پس از آن که تفسیر سوره پایان یافت ناگهان به حدیث امام سجاد علیه السلام برخورد کردم ... یکّه خوردم ... و نشاط یافتم و بر این نعمت خدای را شکر گزاردم."
ژرفای سوره توحید و حدید را افراد نادری می فهمند
داماد ایشان نیز در کتاب "وافی" از وی پیروی کرده، چون نسبت این دو به یکدیگر مانند نسبت پرتو و نور، شاخه و تنه و ساعد و بازو بود. فیض کاشانی می گوید: "شاید امام علیه السلام با واژه "متعمّقون" به بزرگان اهل معرفت اشاره داشته و به جان خودم سوگند که در این دو سوره توحید و حدید معارفی وجود دارد که ژرفای آن را جز تک افراد نادر درک نمی کنند به ویژه آیات نخستین سوره حدید و مخصوصا آیه "وَ هُوَ مَعَکُم اَینَما کُنتُم / خداوند با شماست هرکجا باشید."
سه احتمال علامه مجلسی از واژه "متعمّقون"
لیکن علامه ملا محمدباقر مجلسی قدس سره پس از آن که حدیث را صحیح شمرده می گوید: واژه "متعمّقون" سه احتمال دارد:
اول: این که حدیث به ژرف نگری امر می کند یعنی باید عمیقا در آن بنگرند.
دوم: این که حدیث از ژرف اندیشی نهی می کند یعنی نباید با افکارشان ژرف کاری کنند بلکه باید درباره معرفت خدای سبحان به مقداری که روشن و شفاف شده بسنده کنند.
سوم: مقصود از این جمله "انشاء" نیست خواه در قالب امر باشد مانند احتمال اول یا در شکل نهی، مانند احتمال دوم. بلکه منظور اِخبار و گزارش است و بیانگر ضابطه و معیاری است که افکارشان را بر آن عرضه می دارند تا به لغزش و خطا دچار نگردند.
مرحوم مجلسی سپس می گوید احتمال دوم یعنی نهی از کاوش عمیق با افکارشان ظاهرتر است زیرا لازم است تنها به مقداری که شفاف و روشن شده بسنده نمود ولی به نظر می رسد با چند دلیل احتمال سوم روشن تر است: اولا هیچ دلیلی وجود ندارد که جمله "متعمّقون" در کلام امام علیه السلام حمل بر "انشاء" شود.
ثانیا آیاتی دلالت دارد بر این که چیزی مانند خداوند نیست و هیچ کس احاطه علمی به او نخواهد داشت و هیچ بصیرت و بصری، کُنه او را درک نخواهد کرد. بنابراین نباید در ذات او ژرف کاوی کنند که به جایی نخواهد رسید. این آیات برای بیان این منظور کافی است و دیگر نیازی نیست بگوییم این دو سوره نیز در این باره نازل شده است.
ثالثا لسان این دو سوره بیش از یک وصف از اوصاف الهی را افاده می کند. اوصافی که بند بند خرد در پیرامون آن به لرزه می افتد و اگر هدف نهایی نزول این دو سوره، نهی از ژرف اندیشی و مانند آن بود این دو سوره زبان دیگری می داشتند.
بنابراین نظر پسندیده آن است که محتوای این دو سوره، تبیین معیار و ملاک نهایی در توحید باشد تا اندیشه ها و آرا بر آن عرضه گردد چنان که بزرگان از حکمت این مطلب را استنباط کرده اند. بنابراین محتوای این دو سوره میزان عدلی است که هیچ کژی و انحراف ندارد پس به ناچار باید معارف را بر آن عرضه کرد.
از این بیان روشن می شود آنچه برخی از استادان ما – علامه شیخ ابوالحسن شعرانی - بیان فرموده اند ناتمام است. وی می گوید: روایت در مقام سرزنش ژرف اندیشان یعنی کسانی است که در پی شناخت چیزی چون ذات خدا هستند ولی انسان نمی تواند بدان دست یابد و نیز روایت دستور می دهد که باید به مفاد آیات اکتفا کرد.
فرق میان ژرف اندیشی ممدوح و مذموم
این مطلب گرچه در جای خود حقّ است و فرجام تصدّی چیزی که امکان دست یابی ندارد، هلاکت و سرگشتگی است لیکن این دو سوره، معارف بسیار بزرگی را در بر دارند که دست یابی به آن ها در گستره وجودی کسی نیست که روزگار او را مقدم داشته است، چنان که چیزی بر آنچه مردانی از فارس بدان دست یافتند برتری ندارد. - اشاره به حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم که آیه " و اخـريـن مـنـهـم لمـا يـلحـقـوا بـهـم و هـو العـزيـز الحـكـيـم" را تلاوت فرمود از حضرت سؤال شد این گروه چه کسانی هستند؟ فوضع یده علی کتف سلمان و قال "لو کان الایمان فی الثریا لنالته رجال من هولاء" / پیامبر دست بر شانه سلمان فارسی گذارد و فرمود: اگر ایمان در ستاره پروین باشد مردانی از فارس بدان دست خواهند یازید." -
اگر ایشان گفته خویش را پس از کلام صدرالمتألهین قدس سره ذکر نمی کرد برای گفتار وی وجه خوبی بود ولی ایشان نخست کلام صدرالمتألهین قدس سره را نقل کرده و در پی آن سخن خود را آورده است.
ایشان در حاشیه ای که بر شرح اصول کافی مولی صالح مازندرانی به نگارش درآورده سخنی نیکو ذکر کرده است؛ زیرا بین ژرف اندیشی مذموم و ممدوح فرق گذاشته و گفته است: ژرف اندیشی مذموم، ژرف کاوی در چیزهایی است که خردها بدان دست نمی یابند مانند سخن گفتن در ذات خداوند و تشبیه او به اجسام. اما ژرف کاوی ممدوح، مانند تفکر در عظمت، قدرت و حکمت خداوند و سایر صفات اوست که خردها می توانند بدان دست یابند. چنان که شارح اصول کافی یعنی مولی صالح مازندرانی قدس سره نیز خوب از عهده آن برآمده است.
پایان پیام /
نظر شما