خبرگزاری شبستان: مجله آمریکایی محافظه کار «نشنال ریویو»[i] در یادداشتی به قلم «ریچ لوری» سردبیر این نشریه در زمینه ادامه مذاکرات هستهای ایران با گروه 1+ 5 به ویژه آمریکا در مطلبی تحت عنوان « اوباما فریب طراحی دقیق ایران را خورده است» نوشت: وقتی آیتالله خامنهای رهبری عالی ایران سخنرانی میکنند، لازم است جهان به سخنانش گوش فرا دهد. آیتالله خامنهای دارای نقطه نظرات بسیار دقیق و خوب درباره موضوع هستهای ایران به نسبت باراک اوباما رییس جمهور آمریکا است و البته آشکارا بسیار صریحتر نیز صحبت میکند.
بر اساس این گزارش، هنگامیکه ایران و آمریکا به توافقی موقت رسیدند، هرکدام جداگانه این توافق را تشریح کردند و در این بین آمریکا تاکید کرد تحریمها تنها مرحله به مرحله رفع شده و بازرسیها نیز باید به طور شفاف و کامل صورت پذیرد. اما آیتالله خامنهای با پیام توئیتری خود تاکید داشت که این مورد توافقی حتمی نیست و تحریمها باید به فوریت رفع شده و بازرسیها نباید به امنیت جمهوری اسلامی ایران آسیبی برساند و البته مکانهای نظامی نیز شامل بازرسیها نخواهند شد.
اما در نقطه مقابل باراک اوباما رییس جمهور آمریکا در سخنرانیهای بعدی دیگر صحبتی از رفع مرحلهای تحریمهای نکرده و تنها عنوان داشت که خواهان مذاکرهای مناسب برای حصول توافق در جهتی است که از لحاظ سیاسی قابل پذیرشتر باشد.
در ادامه این مطلب آمده است: بسیار بعید است که ایران امکان دسترسی به تاسیسات نظامیاش را به بازرسان بدهد. حال باید پرسید چرا؟ در پاسخ بدین سئوال باید گفت ایرانیان موفق شدهاند به زور هرجا که لازم باشد از آمریکا امتیاز بگیرند که از جمله باید به حفظ هزاران سانتریفیوژ و ادامه غنی سازی و حفظ فردو که در مکان کوهستانی واقع است، اشاره کرد. در باره تحریمها نیز باید گفت که ایران به مدد چین و روسیه که این آخری با فروش سامانه هوشمند موشکی ( اس _300) به ایران باعث آزرده خاطر شدن آمریکا شده است ضربه محکم و از پشت بر تحریمهای آمریکا وارد کرده است.
در بخش دیگر این یادداشت نویسنده با اشاره به گفتههای «مایکل دوران» یکی از کارشناسان اندیشکده آمریکایی «هادسن» در زمینه مذاکرات هستهای ایران نوشت: ایران در مذاکرات طولانی خود با غرب 3 هدف را تعقیب میکند. نخست این که این کشور در پی حفظ زیر ساختهای هستهاش است. نکته دوم نیز این است که ایران در پی رفع تحریمها میباشد و در مرحله آخر هم این کشور خواهان بیرون آمدن از انزوای بینالمللی است.
نویسنده در خاتمه و در نتیجه گیری به صراحت نوشت:به نظر میرسد اوباما در آستانه رساندن ایران به 3 هدف ذکر شده در بالا است. او در پی تنش زدایی با ایران است. باراک اوباما در واقع هرچند که ساده و خام نیست اما به راحتی فریب طراحی ایران را خورده است.[ii]
به این ترتیب مشاهده می شود که نخبگان فکری و رسانه ای آمریکا به دست بسته بودن آمریکا در مقابل ایران اذعان و اعتراف می کنند.اما سوال اینجاست که چرا این اتفاق در سیاست آمریکا رخ داده است؟چرا آمریکایی ها می دانند در مقابل ایران ، باید امتیاز بدهند؟ آمریکایی ها به خوبی می دانند که آنها چاره ای جز مذاکره و امتیاز دهی به ایران ندارند زیرا این آمریکا است که به مذاکره نیاز دارد ، نه ایران.
دلایل نیاز آمریکا به مذاکره :
1 . شکست مذاکرات هسته ای ، تمام انتقادات جمهوری خواهان علیه دولت دموکرات اوباما را صحیح می نمایاند. به عبارت دیگر ، کاخ سفید در سال 2016 دیگر نمی تواند میزبان یک دموکرات باشد زیرا اوباما نمی تواند ادعا کند که مساله هسته ای ایران را حل کرده است.حمایت لابی اعراب ، یهود و جنگ سالاران از گزینهی جمهوری خواه ، آینده دموکرات ها را در انتخابات سال 2016 به شدت تیره و تار می کند. چنانچه در انتخابات میان دوره ای سال گذشته میلادی، دموکرات ها و هم حزبی های ساکنان کاخ سفید، رقابت را به رقبای جمهوی خواه خود واگذار کردند و در کنگره و سنا در اقلیت قرار گرفتند.به این ترتیب اوباما در موضوع هسته ای ایران ، لایحه خط لوله کی استون و مساله مهاجرت ، دیگر حمایت دموکرات ها را در اختیار ندارد. در این فضا با توجه به مخالفت جمهوری خواهان با سیاست خارجی اوباما در قبال بحران اکراین، بحران سوریه، مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل و رسوایی کشته شدن سفیر آمریکا در بنغازی، موفقیت در مذاکرات هسته ای با ایران میتواند به کمک اوباما و حزب دموکرات وی بیاید. او می تواند ادعا کند که یکی از مهمترین مسائل روابط خارجی آمریکا را حل و فصل کرده است.به این ترتیب بدیهی است که وی خواهان توافقی با ایران است که جمهوری خواهان را راضی کند و این نشان دهنده نیاز وی به یک «توافق»است.پس اوباما باید به ایران امتیازات لازم را بدهد. بنابراین هیئت ایرانی باید لغو تحریم های یکجانبه کنگره و کاخ سفید را تا پایان زمان ریاست جمهوری اوباما، از تیم آمریکایی بعنوان امتیاز درخواست کند.
2 . آمریکا به دلیل ژئواستراتژیک در عرصه جهانی نیاز دارد تا با چین مقابله کند. رشد چین ، این فرضیه را در ذهن مقامات آمریکایی ایجاد کرده است که قرن 21 ، قرن آسیا خواهد بود. به همین خاطر آمریکا باید تعهداتش را در غرب آسیا کاهش دهد تا با فراغ بال و حداکثر امکانات به سراغ « مهار » چین برود.بعد از ریاست جمهوری اوبامای عملگرا در آمریکا و همزمانی ظهور قدرت فزاینده چین در شرق آسیا ، مقامات آمریکا به این نتیجه رسیدند که در صورت اهمال در کنترل چین و مهار این کشور ، در آینده چین ، علی رغم تاکیدات مقامات چینی مبنی بر اینکه ظهور این ابر قدرت مسالمت آمیز است ، متحدان آمریکا در شرق آسیا را تحت فشار خواهد گذاشت. استدلال مقامات آمریکایی این است که چین با افزایش رشد اقتصادی خود، لاجرم به سمت افزایش بودجه نظامی و موازنه راهبردی تهدید با آمریکا خواهد رفت.لذا واشنگتن سعی دارد با گسیل امکانات نظامی خود به شرق آسیا تا حد امکان ، بروز چین به عنوان یک ابرقدرت چند بعدی را به تعویق بیاندازد.آمریکا با کاهش تعهدات فراوان خود در غرب و جنوب آسیا و حل بحران های امنیتی سعی دارد بر شرق آسیا متمرکز شود.خروج نیروهای رزمی آمریکا از عراق و افغانستان، عدم دخالت مستقیم نظامی علیه دولت سابق لیبی و نظام مستقر در سوریه، تلاش حداکثری و عجیب آمریکا برای پیشبرد مذاکرات سازش میان فلسطین و رژیم غاصب قدس و از همه مهمتر تلاش برای کسب نتیجه ای ولو حداقلی در مذاکرات هسته ای ، از مهمترین شواهد استدلال مذکور است. پیوند روسیه و چین و ایران در موضوع سوریه و مخالفت با یکجانبه گرایی آمریکا ، مهمترین محور مخالف با آمریکا خواهد بود.
نویسنده:بهنام خسروی
نظر شما