محمد حسنی عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در قم با بیان این که شواهد نشان میدهد که آنچنان که باید، عملکرد نظام تربیت دینی رضایت بخش نیست عنوان کرد: نظام تربیت رسمی عمومی مورد انتقاد برخی منتقدین پرورش دینی نوجوانان است، در صورتی که نباید انتظار داشته باشیم که یک انسان کامل با سطح دینداری بالا محصول نظام تربیت رسمی عمومی باشد.
نقش نهادهای غیررسمی را در تربیت دینی کودکان نادیده نگیریم
عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش اظهار داشت: نقش آموزش و پرورش در تربیت دینی کودکان و نوجوانان بسیار موثر است، ولی ما نباید نقش نهادهای تربیت غیررسمی مثل رسانهها، خانواده و مسجد را در تربیت دینی کودکان نادیده بگیریم.
حسنی بیان داشت: بعد از انقلاب اسلامی ایران، نظام رسمی آموزش احساس کرد که در تربیت دینی نوباوگان مسئولیت سنگینی بر عهده دارد و متکفل این مسئولیت شد، لذا والدین نسبت به تربیت دینی فرزندان خود کمی بیتفاوت شدند.
وی با اشاره به این که ماهیت تجربه یادگیری مدرسه ماهیت خاصی است که نباید بیشتر از آن انتظار داشت، گفت: در مدارس کشور تربیت دینی کودکان به صورت برگزاری مراسم مذهبی مانند نماز جماعت، دعا و ارائه دروس دین و زندگی و یا هدیه آسمانی صورت میگیرد.
رویکرد کتابهای درسی از رویکرد کلامی به رویکرد کلامی اطلاعاتی تبدیل شده است
عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش اظهار داشت: رویکرد تربیت دینی کلامی بدین صورت است که اعتقادات دینی از جمله توحید، نبوت، معاد، دستورات و احکام دین را با استدلالهای عقلی موجه کند و اساسا مومنان را از منظر اعتقاد تقویت میکند.
وی با بیان این که رویکرد کتابهای درسی ما رویکرد کلامی است، عنوان کرد: رویکردی که در برنامه درسی دینی مدارس وجود دارد، به گونهای است که اعتقادات دینی را به مخاطبان که کودکان هستند بباوراند و دانشآموزان باید از پایه دوم دبستان تا پایه آخر دبیرستان یک محتوای مشخصی را بخوانند.
حسنی ادامه داد: زبان استدلال در دوران ابتدایی و راهنمایی سادهتر است ولی در دوران دبیرستان پیچیدهتر و کلامیتر میشود، به طوری که رویکرد کلامی به دلیل وجود برخی خصوصیاتی که در نظام آموزشی وجود دارد، به رویکرد کلامی اطلاعاتی تبدیل شده است.
پژوهشگر فلسفه تعلیم و تربیت ابراز کرد: در رویکرد کلامی اطلاعاتی، محتوای کتابهای درسی که اعتقادات و احکام اسلامی است، همراه با استدلالهایی که برای توجیه این احکام و اعتقادات بیان میشود، به اطلاعاتی که کودکان باید به حافظه بسپارند و یاد بگیرند، تبدیل میشود.
وجود الزام برنامهای در کتب درسی دانشآموزان
حسنی با بیان این که در کتب درسی دانشآموزان، الزام برنامهای وجود دارد، گفت: برنامهای که در طول 12 سال تحصیلی وجود دارد، به گونهای است که در هر پایه نسبت به پایه قبلی تعداد کتابها و محتوا و حجم کتابهای درسی بیشتر میشود و بچهها الزاما برای این که به پایه بالاتر ارتقا پیدا کنند و مدارج تحصیلی را طی کنند، باید این کتابها را بخوانند، یادبگیرند و در امتحان موفق شوند؛ در غیر این صورت موفق به صعود در نردبان تحصیلات نخواهند شد، که به آن الزام برنامهای میگویند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش تصریح کرد: الزام برنامهای باعث ایجاد دو ظرفیت منفی میشود که باید شناخت و با آن مقابله شود، از جمله این که وجود الزام برنامهای، محتوا را به کودک تحمیل میکند که با ذات دینداری تقابل دارد.
وی ادامه داد: ذات دینداری در ابتدا فهم آزادانه و اختیاری است، تحمیل محتوا در الزام برنامهای در برخی دانشآموزان به گونهای مقاومت منفی ایجاد میکند که ممکن است دانشآموز بر حسب ضرورت و الزامی که در نظام تربیت رسمی وجود دارد، بپذیرد و زیر بار الزام برود، اما بعضی اوقات ممکن است که در درون خود مقاومت منفی وجود داشته باشد.
پژوهشگر فلسفه تعلیم و تربیت عنوان کرد: پیامد منفی دیگری که بابت الزام برنامهای وجود دارد، وجود الزام محتواست؛ یعنی آموزشها در دنیای امروز نباید به صورت تحمیلی باشد؛ ما به کودکان یاد میدهیم که در درسهایی مانند ریاضیات، شیمی، مطالعات اجتماعی و غیره برخورد فعالانه و انتقادی با محتوا داشته باشند.
حسنی افزود: ماهیت تعلیمات دینی به گونهای است که قطعی یقین تلقی میشود، بنابراین محتوای تربیت دینی یعنی احکام، اصول، اعتقادات و همچنین محتوای کتاب درسی یک امر الزامی و غیرقابل نقد و قطعی تلقی میشود که باید پذیرفته شود و چون باید پذیرفته شود، اصولا در مقابل نقد و برخورد فعال و انتقاد مقاومت میکند.
کودکان باید مسائل دینی را با الزام درونی بپذیرند
حسنی اظهار داشت: کودکان باید مسائل دینی را که به بستههای اطلاعاتی تبدیل شده است، به ذهن بسپارند تا از آن نمره بگیرند، در صورتی که کودکان باید با روح آزادمنشانه با محتوای تربیت دینی برخورد کنند و مسائل دینی را آگاهانه و با الزام درونی و نه الزام بیرونی بپذیرند و به آن ایمان بیاورند.
وی ابراز کرد: ما ناچار هستیم که درسهای دینی را به عنوان معیارهایی برای ارتقا به پایه بالاتر در نظر بگیریم، یعنی از آن امتحان بگیریم و نمره بدهیم و دانشآموزانی که نمره کمتر از حد مطلوب میگیرند را وادار به تکرار پایه و یا درس بکنیم.
پژوهشگر فلسفه تعلیم و تربیت ادامه داد: این عوامل باعث میشود که مواجهه دانشآموزان با محتوای کتابهای درسی یک مواجهه رسمی ودستوری باشد، به همین دلیل آن را به صورت یک الگو در زندگی و رفتارهای روزانه خود در نظر نمیگیرند.
وی با بیان این که مهمترین آزمونی که دانشآموزان میدهند، امتحانات نهایی و کنکور است، عنوان کرد: در این آزمونها، نه نمره نهایی و نه امتیاز کنکور هیچ کدام ضرورتا نشانه و شاخص دینداری نیستند، بنابراین باید به ابعاد دیگر دینداری نیز توجه شود.
ظرفیتهای دیگر تربیت دینی باید در جامعه فعال شوند
عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش اظهار داشت: با توجه به قداستی که در محتواهای دروس دینی وجود دارد، زمانی که الزام و قطعی بودن محتوا به عنوان محتوایی کاملا غیرقابل نقد دیده میشود، روشهای تدریس نمیتواند کاملا فعال باشد و دانشآموز نمیتواند به صورت آزادانه با محتوا برخورد کند.
حسنی افزود: اینها محدودیتهایی است که در نظام تربیت رسمی عمومی به خصوص در برنامههای رسمی دروس تعلیمات دینی وجود دارد، بنابراین نباید انتظار داشت که خروجی این دروس، انسانهای کاملا دینورز و متعالی باشد.
استاد مؤسسه آموزش عالی اخلاق و تربیت قم گفت: لذا باید عوامل دیگر تربیت دینی که در جامعه وجود دارد، فعال شوند و در محیط مدرسه بتوانیم تجارب و شرایط دیگر فراهم کنیم تا تجربهها به واقعیت تجربههای دینورزانه و دیندارانه نزدیکتر شود.
وی بیان داشت: نمیتوان درس دینی را از برنامه درسی دانش آموزان حذف کنیم ولی بیش این نمیتوانیم انتظار داشته باشیم و این ظرفیت بیشتر از این جواب نمیدهد بلکه باید ظرفیتهای دیگر در فضای مدرسه و همچنین در فضای اجتماعی دیده شود.
پایان پیام/
نظر شما