به گزارش خبرگزاری شبستان از ارومیه، همیشه قبرستان ما را به یاد غم و جدایی و اشک و آه انداخته است ولی اینبار این منطقه و این منظره من را به یاد آخرین مرحله ناچاری می اندازد، منطقه ای که درب های خانه ها به روی قبرستان باز می شود.
بچه های این منطقه برای بازی روی قبرها لی لی می کنند! فضای سنگینی حنجره را می فشارد و ذهن آدمی پر از پرسش های گوناگون می شود:
آیا مردم شب ها از صدای قبرستان نمی ترسند؟
امید به زندگی در این منطقه به چند رسیده است؟
منظره دیگری که باعث تامل و تاسف می شد اندازه این خانه های ویران قراردای بود که در هر خانه حداقل 6 نفر زندگی می کردند، خانه ای که بیش از 50 متر نبود!
مصالح بکار برده شده در ساخت خانه ها تیرچه های چوبی بجای تیرآهن و کاهل و خشت خام بجای آجر و سیمان بود.
مردم این منطقه از بهداشت بسیار پایینی برخوردار بودند و با اینکه یک منطقه شهری محسوب می شود بیشتر ساکنان سواد خواندن و نوشتن نداشتند.
بچه های 7 تا 12 ساله در صبح روز یکشنبه که هم سن و سال های خودشان در مدرسه هستند بر روی قبرها گرگم به هوا بازی می کردند و حتی فارسی حرف زدن هم نمی دانستند.
بیشتر مردم در کوه جهودان از روستاهای مجاور به عشق زندگی شهری و کار مناسب به ارومیه مهاجرت کرده اند ولی امروز در کنار قبرستان شهر نه خبری از زندگی راحت و نه شغل خوب بود.
یکی دیگر از برجستگی های بسیار منفی این منطقه حضور مردان در ساعات کاری در منازل بود که شاید یکی دیگر از دلایل افزایش فقر محسوب می شود.مردانی که به شغل های کاذب در شهر ها روی آورده اند و اکنون که هوا رو به سردی گذاشته است بیکار شده و درآمدی ندارند.
کوچه های با شیب تندکه واقعا در زمستان های سرد و برف گیر ارومیه تردد را غیر ممکن می کند از دیگر مناظر تامل برانگیز زندگی در این کوه خاموش بود.
باز هم کوتاهی مسئولان در برخورد با مردم دیده می شود که من و عکاس خبرگزاری را به چشم امید می دیدند که می خواهیم آب و برق و آسفالت را برایشان به ارمغان بیاوریم!
گفتنی است، گزارش تصویری کامل این منطقه در قسمت عکس خبرگزاری شبستان موجود است، شاید دیدن این تصاویر تلنگری برای مسئولان و مردم باشد.
پایان پیام/
نظر شما