زندگی تمدن­ ساز برپایه سبک زندگی مومنانه و مجاهدانه

خبرگزاری شبستان: زندگی تمدن­ ساز زندگی مومنانه و مجاهدانه است. تمدن اسلامی بر بنیان­ های مرصوص ایمان به توحید، و عمل صالح اهل ایمان، که همان "عبودیت حق" است، استوار می­ شود.

به گزارش خبرگزاری شبستان، با علی رضا حسین­ زاده دیلمی، محقق و پژوهشگر گفتگویی درخصوص ارتباط سبک زندگی با تمدن سازی نوین اسلامی انجام داده ایم؛ گفتگوی ما را با نویسنده کتاب "درآمدی بر منظومه تمدنی شیعه" می خوانید:

 

چه ارتباطی میان سبک زندگی اسلامی و تمدن سازی نوین اسلامی وجود دارد؟

سبک زندگی همان ساحت عینی تمدن است؛ یعنی هر آن­چه یک تمدن سیمای خود را در آن عیان می­ کند، در مجموعه سبک زندگی جای می­ گیرد. زمانی پای یک تمدن نو به عالم واقع گشوده می شود که سبک خاصی از زیستن در تمام شئون زندگی این­ جهانی انسانِ اجتماعی و نیز اجتماعِ انسانی به نمایش درآمده باشد. بنای یک تمدن اگرچه بر مبنایی از بینش و اندیشه استوار می­ شود و بالا می ­رود اما شمایل این بنا تا در قواره­ای خاص از سبک زندگی قوام نیابد به تماشا هم در نیاید. از همین رو است که فکر و فرهنگ و دانش و معرفت را تمدن نمی نامند­ اگرچه این همه از لوازم و ضروریات بنای تمدن محسوب می­ شوند؛ اما این مصالح منفرد تنها اگر با معیت جمعی جامعه­ ای از انسان­ ها که دارای هدف مشترک و همّ واحدند، تحت تدبیر معمارانی کاردان در قامت هندسه­ ای موزون و هویتی متشکل و متعین –نظیر آن­چه در مسجد شیخ لطف­ الله در اصفهان و نمونه­ هایی از این دست سراغ داریم - افراشته شد، در واقع یک سبک معماری را در نظر ناظران آراسته­ اند.

البته امروز که ما از تمدن نوین اسلامی سخن می­ گوییم اگرچه به طور قطع منظورمان شهرنشین شدن همه مسلمانان و مودب شدنشان به آداب زیست شهری چندان که در ادبیات توسعه به سبک غربی گفته­ اند و شنیده ­ایم و کم و بیش دیده­ ایم و به آن مبتلاییم، نیست، اما حتماٌ مقصودمان بازسازی یعنی از نو ساختن یک مدینه اسلامی است که از در و دیوارش و از معاش و معاشرت مردمانش شمیم توحید به مشام برسد. افسوس که دین خاتم در نهایت قابلیت هست اما از مدینه ­ای که بر بنیان آن بنا شده باشد و زندگی دینی که در فضای آن جریان داشته باشد نشانی نیست!

همانطور که مبانی، اصول و قواعد اخلاق اسلامی که محل بحث و نقد و نظر و شرح و بسط و تعلیم علمای اسلام در عرصه علم اخلاق بوده است؛ بنیان­ های علمی و فلسفه اخلاق استخراج می­ شود، اما مادام که آن قواعد در رفتارهای فردی و اجتماعی اعضای جامعه رعایت نشوند، نمی­ توان جریان اخلاق در مسیل جامعه را گواه بود، تمدن نوین اسلامی هم تا وقتی که نتوان نشانه آن را در متن زندگی مردم در خوراک، پوشاک، شیوه معاشرت، کسب و کار و مجموعه رفتارهای اجتماعی ­شان در سیاست و اقتصاد و روابط بین­ الملل یافت، پا از گلیم سخن فراتر نخواهد گذاشت.

 

مولفه ­های سبک زندگی تمدن ساز چیست؟

زندگی تمدن­ ساز زندگی مومنانه و مجاهدانه است. تمدن اسلامی بر بنیان­ های مرصوص ایمان به توحید، و عمل صالح اهل ایمان، که همان "عبودیت حق" است استوار می­ شود. این دو به طورکامل ملازم یکدیگرند. عبودیت یعنی همان سبک خاص زیستن که در همه شئون حیات اجتماعی مابه ازاء خاص خود را اقتضا می­ کند، ریشه در ایمان دارد؛ و اشتداد ایمان نیز در مراتب یقین در گرو عملِ صالحی است که مقتضای همان ایمان است.

«سبیل ابلج المنهاج انور السراج؛ فباالایمان یستدلّ علی الصالحات و باالصالحات یستدلّ علی الایمان»(نهج البلاغه، خطبه 155)

در واقع تمدن اسلامی یعنی آن منظومه اجتماعی (آرایش موزون و منسجم مجموعه نظام­ های معرفتی، حقوقی و رفتاری) که در شعاع ایمان به توحید، تحقق و تعین یافته و همه لوازم زندگی این­ جهانی انسان بر مدار شریعت اسلام در آن فراهم است. بنابراین آنچه در تمدن سازی نوین (سبک زندگی تمدن­ ساز) باید مورد اهتمام باشد از یک­سو عبارت است از اشراف علمی به الگوی حیات توحیدی و مومن شدن به آن و دوم عینیت بخشیدن به آن الگو در قالب سبک زندگی توحیدی؛ که یکی ذیل "ایمان" و مباحث پیرامون آن و دیگری ذیل "عمل صالح" و مطالب مربوط به آن قابل فهم و شرح و بسط است.

 

چه مواردی باید در سبک زندگی ما اصلاح شود تا بتوانیم افراد توانمندی برای تمدن سازی تربیت کنیم؟

قوام و استحکام جامعه اسلامی مانند سایر جوامع انسانی در سایه امنیت و آن نیز در سایه استقرار قانون میسر می ­شود، از لوازم استقرار قانون و ایجاد وحدت در جامعه،حكومت است. از این­ رو باید هدف حكومت و كاركردهای آن بر هدف و كاركردهای قانون منطبق باشد. از سویی قانون در اسلام چیزی جز احكام الهی نیست و مجموعه‏ ى قوانین الهی همان دین اسلام است كه همه ‏ى شئون فردی و اجتماعی حیات انسان را در بر می­ گیرد و حق و مواضع آن را تبیین می­ كند. بنابراین می­ توان فهمید كه هدف اصلی حكومت اسلام، عبارت است از ایجاد وحدت در جامعه بر محور دین. و از آنجا كه سامان یافتن همه‏ ى امور حیات دنیا بر مدار توحید از رهگذر اجرای احكام الهی، مصداق و تعین عدل در زمین است، بنابراین كاركرد اصلی حكومت اسلام عبارت است از برپایی نظام فراگیر عدل در جامعه و تحقق بخشیدن به مدینه‏ ى فاضله­ ای كه در آن توحید، اساسِ علم، و علم، امیرِ قدرت است و حاصل این هماهنگی، شكوفایی تمدن ایمانی و برپایی بیت معمور خلافت انسانی است كه مقدمات سیر و سلوك انسان­ها برای رسیدن به مقصد ‏خلیفة اللهی در آن فراهم است. بنابراین توحید به عنوان یک اصل اعتقادی و عدالت به­ عنوان یک اصل عملی، اساس جامعه‏ ى آرمانی اسلام و پایبندی به این دو اصل عامل شکوفایی آن شناخته می­ شود. این دو اصل می­ توانند کشتی حیات جامعه را به ساحل نجات برسانند و فقدان این دو اصل یا یکی از آن دو، به تدریج آن کشتی را به قعر دریای پستی و انحطاط خواهد كشاند. از این­ رو هماهنگی و همسویی مردم با ولی ­امر جامعه اسلامی نقش اساسی در تحقق عدل دارد؛ در سایه وفاداری و تبعیت مردم است که ولی عادل امکان و مجال آن را می­یابد تا در راستای رسالت الهی خود هریك از اجزای جامعه را بر موضع حقش، كه دین آن را تعیین و تبیین می­ کند بنشاند. پس اول ایمان راسخ مردم به این حقیقت که تنها با اتحاد همه‏ ى اجزا نظام اجتماعی بر محور دین و به دست ولی عادل و دین‏ شناس، آرایش نظام­ وار و عادلانه‏ ى اجزا، در منظومه‏ ى منسجم تمدنی به ظهور می­ رسد، و دوم توجه به این واقعیت که تحقق خارجی كاركردهای دین، تنها در اثر تأسی اختیاری و عمل ارادی مردم جامعه به فرامین و نوامیس دینی واقع می­ شود؛ و بركات خلافت ولی­ الله در زمین، تنها با اطاعت مردم از او و پشتیبانی ایشان از حكومت وی و مشاركت فعال آنان در عرصه­ های اجتماعی برای نصرت رهبر الهی خود، ظاهر خواهد شد، مهمترین محورهایی هستند که باید در مسیر تمدن­ سازی مورد توجه و اهتمام جامعه اسلامی باشند. امام­ علی (ع)در بیان نقش موثر مردم در بقا و پیشرفت نظام ولایی می فرمایند:

«در میان حقوق الهی، بزرگ­ترین حق، حق حاكم بر مردم و حق مردم بر حاكم است...؛ و آن گاه كه مردم حق حاكم را ادا كنند و حاكم نیز حق مردم را بدهد، حق در آن جامعه عزت یابد و راه­ های دین پدیدار و نشانه­ های عدل برقرار و سنت­ ها پایدار شوند؛ پس روزگار اصلاح، و مردم در بقاء دولت امیدوار، و دشمن در آرزوهایش مأیوس گردد. اما آن­گاه كه مردم بر حاكم خود چیره گردند یا حاكم بر مردم اجحاف كند، وحدت از میان رفته، نشانه‏ های ستم آشكار و نیرنگ در دین فراوان شود؛ سنت­ ها متروك مانَد و هوس­ ها حاكم شوند؛ احكام، معطل شده و بیماری‏ های جان رو به فزونی گذارند».(نهج ­البلاغه، خطبه 216)

 

تمدنی که مبتنی بر سبک زندگی اسلامی باشد، دامنه تاثیرگذاری آن تا کجاست؟

خداوند متعال زمین و آسمان را مسخر بنده خود قرار داده است:"وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ "ملک و ملکوت هستی را برای طنین بسامد عمل مخلصانه او وسعت داده است. چندان که درباره ابراهیم ع(ع) فرمود:"إِنَّ إِبْرَاهِیمَ كَانَ أُمَّه قَانِتًا لِلَّهِ حَنِیفًا وَلَمْ یكُ مِنَ الْمُشْرِكِینَ * شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ * وَآتَینَاهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَه وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَه لَمِنَ الصَّالِحِینَ"

 

چگونه می توان این تمدن نوین اسلامی را جهانی کرد؟

كونوا دعاه للنّاس بغَیرِ أَلسِنَتِكُم؛ لِیرِوْا مِنكُمُ الوَرَعَ وَالْاِجتهادَ وَالصَّلاه وَالْخَیرَ؛ فَإِنَّ ذلِكَ داعِیه.( کلینی، اصول کافی، ج3، باب ورع: 128)

اساس تمدن اسلامی بر بنیاد فطرت بیدار انسان قرار دارد:«فطره الله التی فطر الناس علیها». بنابراین جغرافیای تمدن اسلامی در هیچ ­یک از مرزهای سرزمینی عالم بین­ الملل محصور نیست و عمق راهبردی آن را باید در گستره قلب­ های عبادالرحمن جستجو کرد. پس کافی است روح دین را با تمسک عملی خود به آن در کالبد مدینه بدمیم و تمدن توحید در سبک زندگی ما تحقق خارجی و عینی بپذیرد؛ آن­گاه فطرت­ های بیدار در سراسر عالم با آن همدل و همراه می­ شوند. البته از بلاغ بلیغ و بیان بیّن هم نباید غافل شد اما اصل همان عمل است.

پایان پیام/

کد خبر 422436

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha