«عهد نامه مالک اشتر» باترجمه محمد ابراهیم بدایع نگار تهرانی

خبرگزاری شبستان:«عهد نامه مالک اشتر» با ترجمه محمد ابراهیم بدایع نگار تهرانی(1241-1299 ه.ق) و با مقدمه و تصحیح و تعلیقات محمد شاد روی منش و محمود عابدی به همت موسسه پژوهشی میراث مکتوب منتشر شد.

به گزارش خبرنگارکتاب وادبیات، امام علی بی ابی طالب (ع) روزی که مالک اشتر نخعی، یکی از بهترین یاران خود را به مصر اعزام می فرمود، خطاب به اواین «عهدی نوشت که امروز دردست ماست . این «عهد نامه»،امروز درواقع اثری تاریخی است. چرا که از زمان نوشته شدن آن نزدیک به چهارده قرن (1400 سال) می گذرد، و داروی ابتدایی آن است که ، دست کم ، بعضی از فقرات آن در زیرغبارزمان، رنگ و بوی دیرینگی گرفته باشد. اما چنانکه گذشته تاریخ نشان می دهد خوانندگان این عهد نامه هرگز آن را تنها پیمان نامه حاکمی مسلمان با نماینده ای که در زمانی و با شرایطی خاص به حکومت ناحیه ای یا ایالتی گمارده می شود و لابد عمر و ارزش آن سپری می گردد،ندیده اند، بلکه همواره آیین نامه  نو نوشته ای شناخته اند که بند بند آن برای اجرا و عمل در جامعه پیوسته در تغییر و تحول،زمینه مناسب دارد و کسی که مسولیت اداره امور بخشی یا گروهی از مردم را به عهده می گیرد. و به صلاح حال و کار خود و دیگران  می اندیشد باید پیوسته آن را پیش چشم بدارد و اصول و اجزای آن را به تناسب موقعیت خود به کار بندد...

آنچه در زیر می خوانید بخشی از نامه ی 53 نهج البلاغه مشهور به فرمان امیر المومنین حضرت علی (ع) به مالک اشتر که پس از انتصاب مالک به امارت مصر نوشته شد. این نامه  از مهم ترین نامه های نهج البلاغه و از برجسته ترین اسناد تاریخ اسلام و تشیع در حقوق سیاسی است.

به نام خداوند بخشاینده مهربان این فرمانى است از بنده خدا ، على امیر المؤمنین ، به مالك بن الحارث الاشتر . در پیمانى كه با او مى ‏نهد ، هنگامى كه او را فرمانروایى مصر داد تا خراج آنجا را گرد آورد و با دشمنانش پیكار كند و كار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد . او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او بر دیگر كارها و پیروى از هر چه در كتاب خود بدان فرمان داده ، از واجبات و سنتهایى كه كس به سعادت نرسد مگر به پیروى از آنها ، و به شقاوت نیفتد ، مگر به انكار آنها و ضایع گذاشتن آنها .

 و باید كه خداى سبحان را یارى نماید به دل و دست و زبان خود ، كه خداى جلّ اسمه ، یارى كردن هر كس را كه یاریش كند و عزیز داشتن هر كس را كه عزیزش دارد بر عهده گرفته است . و او را فرمان مى‏دهد كه زمام نفس خویش در برابر شهوتها به دست گیرد و از سركشیهایش باز دارد ، زیرا نفس همواره به بدى فرمان دهد ، مگر آنكه خداوند رحمت آورد . اى مالك ، بدان كه تو را به بلادى فرستاده‏ام كه پیش از تو دولتها دیده ، برخى دادگر و برخى ستمگر . و مردم در كارهاى تو به همان چشم مى‏نگرند كه تو در كارهاى والیان پیش از خود مى ‏نگرى و درباره تو همان گویند كه تو درباره آنها مى ‏گویى و نیكوكاران را از آنچه خداوند درباره آنها بر زبان مردم جارى ساخته ، توان شناخت . باید بهترین اندوخته‏ها در نزد تو ، اندوخته كار نیك باشد . پس زمام هواهاى نفس خویش فروگیر و بر نفس خود ، در آنچه براى او روا نیست ، بخل بورز كه بخل ورزیدن بر نفس ، انصاف دادن است در آنچه دوست دارد یا ناخوش مى ‏شمارد .

 مهربانى به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز . چونان حیوانى درنده مباش كه خوردنشان را غنیمت شمارى ، زیرا آنان دو گروهند یا همكیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش . از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهایى عارضشان خواهد شد و ، بعمد یا خطا ، لغزشهایى كنند ، پس ، از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده ، همانگونه كه دوست دارى كه خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد . زیرا تو برتر از آنها هستى و ، آنكه تو را بر آن سرزمین ولایت داده ، برتر از توست و خداوند برتر از كسى است كه تو را ولایت داده است. ساختن كارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده است . اى مالك ، خود را براى جنگ با خدا بسیج مكن كه تو را در برابر خشم او توانى نیست و از عفو و بخشایش او هرگز بى‏ نیاز نخواهى بود .

 هرگاه كسى را بخشودى ، از كرده خود پشیمان مشو و هرگاه كسى را عقوبت نمودى ، از كرده خود شادمان مباش . هرگز به خشمى ، كه از آن امكان رهایى هست ، مشتاب و مگوى كه مرا بر شما امیر ساخته‏اند و باید فرمان من اطاعت شود . زیرا ، چنین پندارى سبب فساد دل و سستى دین و نزدیك شدن دگرگونیها در نعمتهاست . هرگاه ، از سلطه و قدرتى كه در آن هستى در تو نخوتى یا غرورى پدید آمد به عظمت ملك خداوند بنگر كه برتر از توست و بر كارهایى تواناست كه تو را بر آنها توانایى نیست . این نگریستن سركشى تو را تسكین مى ‏دهد و تندى و سرافرازى را فرو مى ‏كاهد و خردى را كه از تو گریخته است به تو باز مى‏ گرداند . بپرهیز از اینكه خود را در عظمت با خدا برابر دارى یا در كبریا و جبروت ، خود را به او همانند سازى كه خدا هر جبارى را خوار كند و هر خودكامه ‏اى را پست و بیمقدار سازد . هر چه خدا بر تو فریضه كرده است ، ادا كن و درباره خواص خویشاوندانت و از افراد رعیت ، هركس را كه دوستش مى ‏دارى ، انصاف را رعایت نماى . كه اگر نه چنین كنى ، ستم كرده ‏اى و هر كه بر بندگان خدا ستم كند ، افزون بر بندگان ، خدا نیز خصم او بود .

و خدا با هر كه خصومت كند ، حجتش را نادرست سازد و همواره با او در جنگ باشد تا از این كار باز ایستد و توبه كند . هیچ چیز چون ستمكارى ، نعمت خدا را دیگرگون نكند و خشم خدا را برنینگیزد ، زیرا خدا دعاى ستمدیدگان را مى ‏شنود و در كمین ستمكاران است . باید كه محبوبترین كارها در نزد تو ، كارهایى باشد كه با میانه ‏روى سازگارتر بود و با عدالت دمسازتر و خشنودى رعیت را در پى داشته باشد زیرا خشم توده‏هاى مردم ، خشنودى نزدیكان را زیر پاى بسپرد و حال آنكه ، خشم نزدیكان اگر توده‏ هاى مردم از تو خشنود باشند ، ناچیز گردد . خواص و نزدیكان كسانى هستند كه به هنگام فراخى و آسایش بر دوش والى بارى گران‏ند و چون حادثه ‏اى پیش آید كمتر از هر كس به یاریش برخیزند و خوش ندارند كه به انصاف درباره آنان قضاوت شود . اینان همه چیز را به اصرار از والى مى ‏طلبند و اگر عطایى یابند ، كمتر از همه سپاس مى‏ گویند و اگر به آنان ندهند ، دیرتر از دیگران پوزش مى ‏پذیرند .

در برابر سختیهاى روزگار ، شكیباییشان بس اندك است . اما ستون دین و انبوهى مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان ، عامه مردم هستند ، پس ، باید توجه تو به آنان بیشتر و میل تو به ایشان افزونتر باشد . و باید كه دورترین افراد رعیت از تو و دشمنترین آنان در نزد تو ، كسى باشد كه بیش از دیگران عیبجوى مردم است . زیرا در مردم عیبهایى است و والى از هر كس دیگر به پوشیدن آنها سزاوارتر است . از عیبهاى مردم آنچه از نظرت پنهان است ، مخواه كه آشكار شود ، زیرا آنچه بر عهده توست ، پاكیزه ساختن چیزهایى است كه بر تو آشكار است و خداست كه بر آنچه از نظرت پوشیده است ، داورى كند . تا توانى عیبهاى دیگران را بپوشان ، تا خداوند عیبهاى تو را كه خواهى از رعیت مستور بماند ، بپوشاند . و از مردم گره هر كینه‏ اى را بگشاى و از دل بیرون كن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو پوشیده داشته‏اند ، به تغافل زن و گفته سخن چین را تصدیق مكن . زیرا سخن چین ، خیانتكار است ، هر چند ، خود را چون نیكخواهان وانماید .

 با بخیلان رأى مزن كه تو را از جود و بخشش باز دارند و نه با حریصان ، زیرا حرص و طمع را در چشم تو مى ‏آرایند كه بخل و ترس و آزمندى ، خصلتهایى گوناگون هستند كه سوء ظن به خدا همه را دربر دارد . بدترین وزیران تو ، وزیرى است كه وزیر بدكاران پیش از تو بوده است و شریك گناهان ایشان . مبادا كه اینان همراز و همدم تو شوند ، زیرا یاور گناهكاران و مددكار ستم پیشگان بوده ‏اند . در حالى كه ، تو مى ‏توانى بهترین جانشین را برایشان بیابى از كسانى كه در رأى و اندیشه و كاردانى همانند ایشان باشند ولى بار گناهى چون بار گناه آنان بر دوش ندارند ، از كسانى كه ستمگرى را در ستمش و بزهكارى را در بزهش یارى نكرده باشند . رنج اینان بر تو كمتر است و یاریشان بهتر و مهربانیشان بیشتر و دوستیشان با غیر تو كمتر است . اینان را در خلوت و جلوت به دوستى برگزین . و باید كه برگزیده‏ترین وزیران تو كسانى باشند كه سخن حق بر زبان آرند ، هر چند ، حق تلخ باشد و در كارهایى كه خداوند بر دوستانش نمى ‏پسندد كمتر تو را یارى كنند ، هر چند ، كه این سخنان و كارها تو را ناخوش آید .

به پرهیزگاران و راست گویان بپیوند ، سپس ، از آنان بخواه كه تو را فراوان نستایند و به باطلى كه مرتكب آن نشده ‏اى ، شادمانت ندارند ، زیرا ستایش آمیخته به تملق ، سبب خودپسندى شود و آدمى را به سركشى وادارد . و نباید كه نیكوكار و بدكار در نزد تو برابر باشند ، زیرا این كار سبب شود كه نیكوكاران را به نیكوكارى رغبتى نماند ، ولى بدكاران را به بدكارى رغبت بیفزاید . با هر یك چنان رفتار كن كه او خود را بدان ملزم ساخته است . و بدان ، بهترین چیزى كه حسن ظن والى را نسبت به رعیتش سبب مى ‏شود ، نیكى كردن والى است در حق رعیت و كاستن است از بار رنج آنان و به اكراه وادار نكردنشان به انجام دادن كارهایى كه بدان ملزم نیستند . و تو باید در این باره چنان باشى كه حسن ظن رعیت براى تو فراهم آید . زیرا حسن ظن آنان ، رنج بسیارى را از تو دور مى ‏سازد . به حسن ظن تو ، كسى سزاوارتر است كه در حق او بیشتر احسان كرده باشى و به بدگمانى ، آن سزاوارتر كه در حق او بدى كرده باشى .

 سنت نیكویى را كه بزرگان این امت به آن عمل كرده ‏اند و رعیت بر آن سنت به نظام آمده و حالش نیكو شده است ، مشكن و سنتى میاور كه به سنتهاى نیكوى گذشته زیان رساند ، آنگاه پاداش نیك بهره كسانى شود كه آن سنتهاى نیكو نهاده ‏اند و گناه بر تو ماند كه آنها را شكسته ‏اى . تا كار كشورت به سامان آید و نظامهاى نیكویى ، كه پیش از تو مردم برپاى داشته بودند برقرار بماند ، با دانشمندان و حكیمان ، فراوان ، گفتگو كن در تثبیت آنچه امور بلاد تو را به صلاح مى ‏آورد و آن نظم و آیین كه مردم پیش از تو بر پاى داشته ‏اند .بدان ، كه رعیت را صنفهایى است كه كارشان جز به یكدیگر اصلاح نشود و از یكدیگر بى ‏نیاز نباشند.

 مرکز پژوهشی میراث مکتوب عهد نامه مالک اشتر رامنتشر کرده است.

 پایان پیام/

کد خبر 421219

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha