خبرگزاری شبستان "باید پرسید مصلحت سنجی های مسلمانان در مقابل تشخیص نبوی چه جایگاهی می تواند داشته باشد؟ چگونه مسلمانان به خود اجازه می دهند تا در مقابل تشخیص و تعیین پیامبر (ص) مصلحت سنجی نموده و امر ایشان را زیر پا بگذارند؟ مسلمانان در مواردی که پیامبر (ص) امری را به مشورت ایشان واگذار کرده بود - مانند جنگ احد و خندق - می توانند نظر خود را اعلام نمایند اما در مواردی که پیامبر (ص) بهترین امر را به آنان معرفی می کنند، چگونه تشخیص خود را بر تشخیص رسول خدا(ص) که ویژگی عصمت و علم دارند، برتری و ترجیح می دهند." این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام سیدهادی سیدوکیلی، عضو انجمن علمی کلام حوزه علمیه قم در خصوص یکی از شبهات وهابیت پیرامون واقعه غدیر خم و ولایت حضرت علی (ع) است که با شبستان در میان گذاشته است؛ گفتگوی ما را با این کارشناس کلام و فرق و ادیان مولف کتاب "جغرافیای گسترش تشیع" می خوانید:
وهابیت مطرح می کنند موضوع غدیر، معرفی حضرت علی (ع) به عنوان یکی از بهترین افراد و در واقع کاندیدای محبوب! برای خلافت مسلمانان بوده است اما امت اسلامی بنا به شرایطی پس از رحلت پیامبر (ص) این جانشینی را به صلاح ندانسته و با خلیفه اول بیعت کردند تا مصالح اسلام حفظ شود، حتی گاه پای جسارت و گستاخی را فراتر از این مسائل گذاشته و بیان می کنند اعلامی که پیامبر اکرم (ص) در روز غدیر داشتند، تنها اعلام وصایت شخصی بود که حضرت علی (ع) را وصی خود در امور شخصی شان قرار دادند؛ تحلیل شما از القای این شبهه چیست و چطور می توان آن را پاسخ داد؟
در واقع با طرح این شبهه موضوع غدیر به تعیین یک کاندیدای برتر برای خلافت جامعه اسلامی و حکومت تقلیل پیدا می کند در حالی که موضوع غدیر خم، معرفی حضرت علی (ع) بنا به استنادات و قرآنی، تاریخی و با یک نگاه جامع نگرانه به سنت پیامبر (ص)، مساله ای بسیار فراتر از خلافت و حاکمیت دنیوی مردم است.
از دیدگاه اسلام خلیفه شخصی است که به غیر از حاکمیت سیاسی، منبع مشروعیت احکام و دارای ولایت و مرجعیت دینی نیز است. بنا بر آنچه طبق آیه ابلاغ معرفی شده است، حاکم جامعه اسلامی و جانشین پیامبر (ص) باید از سوی خدا معرفی شود و حتی خود شخص پیامبر (ص) نیز در این مساله اختیاری ندارد تا آن را به کسی تفویض کند.
پس اصل وصایت بودن در این ماجرا منتفی است؟
بله، در واقع این مساله وصایت شخصی از پیامبر (ص) نیست، آن چنان که هر فردی در وصیت خود، وصی معرفی می کند. بلکه منظور از وصایت در اینجا وصایت و جانشینی مقام و جایگاه نبوت است. لذا این شخص باید دارای ویژگی هایی همچون ویژگی های پیامبر (ص) باشد و سنخیتی از نظر روح و وجود با روح و وجود پیامبر اسلام (ص) داشته باشد تا از جانب خداوند به عنوان امتداددهنده مسیر نبوت معین شود. بنابراین امام از دیدگاه اسلامی دارای مرجعیت علمی، مرجعیت دینی و مرجعیت سیاسی است. یعنی هم باید عالم ترین فرد در جامعه بوده و دین را به طور کامل بشناسد، هم باید در مسائل دینی و احکام شرعی دارای رای مطابق خواست و اراده الهی باشد، هم در مسائل سیاسی ولایت و حاکمیتی از جانب خدا انتخاب شده باشد، زیرا حاکمیت فقط از آنِ خداست و به هر فردی بخواهد آن را عطا کرده و از دیگران دریغ می کند.
تقلیل جانشینی و ولایت به وصایت، چه نتیجه ای را می تواند در برداشته باشد و در واقع وهابیت با به این در و آن در زدن و بهم بافتن شبهه برای ماجرای غدیر و هر روز طرحی نو در انداختن، به کجا می خواهد برسد؟
ببینید این تحریف مفهوم غدیر از جانب وهابیت و تقلیل آن به یک خلافت سیاسی، منجر می شود که مساله اصلی امامت و ولایت فراموش شده و تنها به عنوان یک دعوای تاریخی بی ارزش معرفی گردد. از سوی دیگر وهابیت در قالب لفافه در ذیل این شبهه در واقع جدایی دین از سیاست را مطرح می کند که این نگاه با اساس قرآن و سنت نبوی سازگار نیست، زیرا حدیث غدیر باید در کنار احادیث پیامبر(ص) همچون حدیث منزلت (أنتَ مِنّى بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسى، اِلّاأنـّه لانَبىَّ بَعدى) و حدیث "انا المدینه العلم و علی بابها" و حدیث ثقلین تفسیر و توجیه شود و نمی تواند به شکل مستقل مورد بررسی قرار گیرد تا به معنای حاکمیت سیاسی برداشت شود.
نکته بعدی آن که متن حدیث غدیر نیز حکایت از این دارد که در نظر پیامبر (ص) چیزی ورای حاکمیت سیاسی به عنوان موضوع در نظر گرفته شده است و متن حدیث غدیر از ولایت سرپرستی ابلاغ و تبیین دین می گوید. پیامبر (ص) در متن حدیث به بسیاری از واجبات و محرمات و احکام اسلامی تاکید کرده است و سپس موضوع ولایت را مطرح می سازند.
چرا؟ در واقع چه سنخیت و موضوعیتی این اعلام واجبات و محرمات با بیان ولایت امیرالمومنین علی (ع) داشت؟
ولایت حقیقتی است که بر تمامی احکام اسلامی نیز تسلط و سرپرستی دارد و حقیقت احکام اسلامی به وجود این شخص رابط میان زمین و آسمان وابسته است که به عنوان مرجع دینی می تواند تبیینی صحیح و معصومانه از دین را ارائه کند.
بنابراین، به طور کلی وهابیت مطرح می کند آن روز (روز غدیر خم) بحث جانشینی پیامبر (ص) در کار نبوده بلکه پیامبر اسلام (ص) قصد داشتند وصایت علی (ع) را اعلام کرده و بگویند علی (ع) وصی من است اگر طلبی از من دارید یا کاری شخصی در رابطه با من! بعد از وفاتم دارید! از او بگیرید و به او مراجعه کنید.
بنابراین، آنها مطرح می کنند غدیر اعلام وصایت بود نه جانشینی و در حالت بسیار مطلوب آن، بیان می کنند اگر وصایت منظور پیامبر (ص) نبوده، این ابلاغ، تنها اعلام یک کاندیدا برای خلافت بوده نه چیز دیگری!
با این توصیف یعنی اختیار پیامبر (ص) برای اداره حکومت اسلامی پس از خود تنها منحصر به معرفی یک کاندید می شد؟
بله؛ ظاهرا ادعای وهابیت همین است! اما جدای از این مساله، باید پرسید مصلحت سنجی های مسلمانان در مقابل تشخیص نبوی چه جایگاهی می تواند داشته باشد؟ چگونه مسلمانان به خود اجازه می دهند تا در مقابل تشخیص و تعیین پیامبر (ص) مصلحت سنجی نموده و امر ایشان را زیر پا بگذارند؟ مسلمانان در مواردی که پیامبر (ص) امری را به مشورت ایشان واگذار کرده بود - مانند جنگ احد و خندق - می توانند نظر خود را اعلام نمایند اما در مواردی که پیامبر (ص) بهترین امر را به آنان معرفی می کند، چگونه تشخیص خود را بر تشخیص رسول خدا(ص) که ویژگی عصمت و علم دارد، برتری و ترجیح می دهند. این اجتهاد در مقابل نص از دیدگاه عقل قابل پذیرش نیست زیرا در یک سو حقیقتی مسلم که مطابق با واقع است قرار دارد و در سوی دیگر یک تشخیص ظنی بر اساس گمان و برداشت های شخصی که نه تنها معصومانه نیست، بلکه مورد اتفاق اصحاب قرار ندارد. به دلیل آنکه در ماجرای تعیین خلیفه، بسیاری از امت اسلامی در ابتدا با این حرکتِ عده معدودی از صحابه، مخالفت کردند و تنها پس از گذشت زمانی به دلیل حفظ مصلحت و پایه های جامعه اسلامی که مورد تایید و تاکید پیامبر(ص) بود بر این امر، بالاجبار گردن نهادند.
وهابیان برای این گونه استدلال خود و جداسازی ساحت شخصی پیامبر (ص) و ساحت ملکوتی و نبوی ایشان چه مستند قرآنی یا عقلی دارند که برای پیامبر (ص) دو جنبه مختلف زمینی و آسمانی را در نظر می گیرند؟! پیامبر (ص) به عنوان نبی و فرستاده خدا در شخصی ترین اعمال خود نیز مبین بخشی از فرامین الهی است و نمی توان جنبه معنوی و مادی ایشان را از هم جدا کرد تا وصایت شخصی و وصایت معنوی از هم جداپذیر باشد.
در حقیقت به جز زیر سوال بردن ولایت حضرت علی (ع)، وهابیت با بیان چنین مسائلی جدایی دین از سیاست را مطرح می کنند اگر چه ادعای آن را ندارند.
پایان پیام/
نظر شما