به گزارش خبرگزاری شبستان، دکتر فرشاد شریعتی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) در میزگردی با عنوان "غرب و علوم انسانی" که در نخستین همایش ملی غربشناسی برگزار شد، مقالهای با عنوان "غرب، اخلاق مدرنیته و علوم انسانی" ارائه داد و در قسمتی از سخنان خود گفت: تحلیل و نقد درونی مدرنیته و علوم انسانی به معنای عام نشان میدهد که غرب با عبور از دو نظریه قدیم "بندگی طبیعی" و "معرفتشناسی جوهری مبتنی بر جهانبینی ارگانیک" با ورود به فلسفه و علوم انسانی متاخر، "برابری طبیعی" و "معرفتشناسی نامینال مبتنی بر قرارداد اجتماعی" را تأیید میکند.
وی تصریح کرد: علم و اخلاق در دوره جدید به شکل پارادوکسیکال به همزیستی مسالمتآمیز خود ادامه داده و علوم انسانی غربی مبتنی بر علم سکولار، یعنی علم مبتنی بر بازار عرضه و تقاضا و اقتصاد مشتریمدار به مثابه یکی از ارکان مهم در چرخه قدرت خودنمایی میکند.
بنابراین گزارش دکتر اصغر واعظی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی در ادامه این میزگرد علمی، مقاله ای با عنوان "مقدمهای بر چگونگی تکوین علوم انسانی در غرب از رنسانس به بعد" ارائه داد و رنسانس را مهمترین مقطع تاریخی دانست و گفت: در رنسانس زمینههای شکلگیری علوم انسانی در غرب با تکیه بر سه اصل اساسی فراهم آمد.
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: تکیه بر عقل خودبنیاد برای بازآفرینی دانش و معرفت، یکی از اصول اساسی شکلگیری علوم انسانی در غرب است، استقلال یافتن علوم، از مابعدالطبیعه که تا پیش از آن، همه بر بنیان مابعدالطبیعه سامان یافته بود، کاربرد روشی معتبر برای دستیابی به حقیقت دو اصل اساسی دیگر است.
واعظی با بیان اینکه علوم طبیعی با بهرهگیری از این اصول سهگانه خیلی زود به استقلال رسید، گفت: علوم انسانی اگرچه با طی فرآیندی طولانیتر سرانجام در قرن نوزدهم به استقلال دست یافت ولی همواره با معضل روش مواجه بود و پوزیتیویستها، روش تجربی را تنها روش کارآمد در حوزه علوم طبیعی و علوم انسانی معرفی کردند.
مدرس دانشگاه شهید بهشتی(ره) بااشاره به انتخاب روش هرمنوتیک برای علوم انسانی توسط "دیلتای" گفت: "دیلتای" روش تجربی را فقط برای علوم طبیعی معتبر میدانست و روش هرمنوتیک را پیشنهاد کرد، "گادامر" هم اگرچه در نزاع میان دیلتای و پوزیتیویستها نظر دیلتای را قبول داشت اما با هر دو به مخالفت برخاست.
وی خاطرنشان کرد: "گادامر" معتقد است هیچ روش معتبری را نمیتوان برای رسیدن به حقیقت در هر دو حوزه علوم انسانی و علوم طبیعی ارائه کرد چرا که محدودیتهای بشر در دستیابی به فهم عینی را نباید فراموش کرد.
واعظی ادامه داد: به این ترتیب روند استقلال علوم که در قرن نوزدهم، بحران روش در علوم انسانی را رقم زد، در اواخر قرن بیستم و در عصر پست مدرن به بحرانی عام در حوزههای علوم انسانی و علوم طبیعی منجر شد.
همچنین علی بیگدلی، استاد دانشگاه شهید بهشتی در ادامه این میزگرد در سخنانی با موضوع "چرایی و چگونگی تبیین علوم انسانی در عصر مدرن" بااشاره به تفاوت ها در تغییر زمینه های بیرونی و درونی در چهار دوره متفاوت، گفت: موضوع و هدف علوم انسانی در چهار مرحله ی تاریخی عهد باستان (یونان و روم)، قرون وسطی، عصر مدرن و دوران معاصر به دلیل تغییر زمینه های بیرونی و درونی تفاوت داشته است. در علوم انسانی موضوع و هدف به هم نزدیک است، در واقع فهم، روابط میان سه رکن فرد، جامعه و دولت را در برمی گیرد.
وی ادامه داد: برای شکل گیری هر یک از علوم در این دوره، لازم است مجموعه ای از نظرات، اصول و قواعد با موضوع و هدف مشترک در کنار یکدیگر قرار بگیرند. به همین دلیل به اعتبار نظریه پردازی در علوم انسانی نظام میان رشته ای در این علوم زودتر از سایر رشته شکل گرفت.
استاد دانشگاه شهید بهشتی به گستردگی روش شناسی از ویژگی های دیگر علوم انسانی مدرن اشاره کرد و گفت: در علوم انسانی مدرن علاوه بر اینکه روش شناسی متداول شد، روش شناسی تفسیری بر روش شناسی استقرایی و روش شناسی قیاسی غلبه پیدا کرد.
بیگدلی روش شناسی تفسیری را دربرگیرنده ی روش شناسی، تحلیل گفتمانی و روش شناسی تحلیل محتوایی دانست و تصریح کرد: در تحلیل گفتمانی ابتدا یک فضای معنادار ایجاد می کنیم و با توجه به شرایط متفاوت داخلی و خارجی روابط میان پدیده ها را در یک متن کشف می کنیم و در تحلیل محتوایی متون را از جهات کمی و کیفی بررسی می کنیم تا یافته های جدید به دست آید.
پایان پیام/
نظر شما