ماجراي اصلاح محاسن شهيد كلهري و خنديدن بسيجيان

خبرگزاري شبستان: همرزم شهيد كلهري با بيان خاطرات دوران دفاع مقدس به ماجراي اصلاح محاسن شهيد كلهري و خنديدن بسيجيان به وي اشاره كرد.

به گزارش خبرگزاري شبستان از قم، حاج محسن موحد امروز (2 مهر) در همايش هفته دفاع مقدس كه با عنوان يادواره سردار شهيد مهدي و محمدتقي كلهري برگزار شد گفت: ما رزمندگان جنگ انتظار داريم كه چنين همايش‌هايي گسترده‌تر برگزار شود زيرا اثرگذاري بسياري خواهد داشت.

وي با اشاره به خاطراتي از سردار شهيد كلهري گفت: در عمليات آخر در عمليات بدر چند روزي بود كه ايشان از گردان خارج شد و براي شناسايي همراه ديگر فرماندهان رفتند.

موحدي افزود: هر روز ديدن آقا مصطفي براي رزمندگان تازگي داشت و چند روزي كه بچه ها ايشان را نديده بودند ناراحت بودند تا اينكه اعلام شد آقا مصطفي برگشته و قرار است در جمع رزمندگان سخنراني كنند.

همرزم شهيد كلهري گفت: همه بچه‌ها اون لحظه خوشحال بودند اما زماني كه آقا مصطفي را ديدند، مشاهده كردند كه ايشان با يك لباس بسيجي ساده آمده در حالي كه محاسن خود را نيز با ماشين اصلاح كرده است.

وي گفت: وقتي رزمندگان اين صحنه را ديدند به او خنديد و ايشان نيز خنده‌اش گرفت و اين شعر را خواند كه، به شهر ني سواران كه رسيدي ني سوار شود و گفتند كه عمليات جديد احتمال حمله شيميايي هست و براي اينكه بتوانيم از ماسك استفاده كنيم بايد همه شما محاسن خود را كوتاه كنيد.

موحدي در بيان خاطره ديگري گفت: در آب‌راه جمل در حال حركت بوديم كه آقا مصطفي از كنار بچه‌ها مي‌گذشت و با صداي بلند مي‌گفت كه ترو خدا من و حلال كنيد و اين آخرين عملياتي است كه من پيش شما هستم.

همرزم شهيد كلهري گفت: صبح بعد ازآن جريان آقا مصطفي را ديدم در حالي كه ناراحت بود و وقتي از او پرسيدم كه چي شده، گفت: براي من مقدر شده بود كه در اين عمليات شهيد شوم اما شهيد نشدم اما باز هم اميد به خدا دارم، گفتم چه شهادتي را خواستي و گفتم بمان و خدمت كن، اما ايشان گفت شرمندم وقتي بر مي گردم قم و خانواده شهدا را مي بينم خجالت مي كشم و دوست دارم در خون خودم دست و پا بزنم.

وي گفت: همين خواسته ايشان هم مقدر شد و در حالي كه آرپيچي بر دوش داشت كاليبر دشمن به سرش اصابت كرد و به شهادت رسيد.

پايان پيام/

کد خبر 404760

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha