به گزارش خبرگزاری شبستان، متن کامل پاسخ مرجع تقلید شیعیان جهان آیت الله جوادی آملی در پاسخ به سئوالی مبنی برروش های تفسیری اهل بیت به شرح ذیل است.
اهلبیت (علیهمالسّلام) چون ظاهر قرآن را حجّت مىدانستند، آنچه را که از لغت، جمله، قراین، سیاق و فرهنگ محاوره به دست مىآید و ظاهر آیهٔ و یا سورهٔ نامیده مىشود، حجّت مىدانستند، و به ظاهر قرآن استدلال کرده و آیهٔ را تفسیر مىکردند، و این طریق که آنها طى کرده و امضاء نمودهاند، یک راه عمومى است که دیگران نیز مىتوانند طى نمایند.
نوع دوم از منهج تفسیرى ائمه (علیهمالسّلام) مربوط به تعیین حدود احکام و شرایع الهى است، و این نوع مختص به ائمه (علیهمالسّلام) بوده و دیگران از آن بىنصیب هستند، و در این طریق آنها مطلقهاى قرآنى را مقیّد کرده، و تخصیصات مربوط به عمومات را ذکر مىنمایند، و شرایط و یا موانعى را بیان مىدارند. این نوع از تفسیر، از ظاهر و لفظ عبارات قرآنى و از سیاق آیات، جملات و کلمات به دست نمىآید. مانند قید و یا شرطى که براى نماز صبح، ظهر و یا عصر ذکر مىشود، مثل اینکه نماز صبح دو رکعت باشد و بلند خوانده شود. بسیارى از امورى که شرایط، موانع، حدود، قیود و تخصیصات را بیان مىدارد، و مبهمها را معین مىکند، از این قبیل است، و آن بخشى از تفسیر اهلبیت (علیهمالسّلام) که عهدهدار این امور است، مختص به ائمه (علیهمالسّلام) بوده و از راه وحى به دست مىآید. پیامبر اسلام (صلّىاللهعلیهوآله) وحى تشریعى را از خداوند سبحان دریافت مىدارد و ائمه (علیهمالسّلام) چون داراى رسالت و نبوّت نیستند وحى تشریعى دریافت نمىکنند. امّا از وحیهاى تسدیدى و إنبائى و از الهام و اقسام دیگر وحى بهره مىبرند.
نوع سوم تفسیر ائمه (علیهمالسّلام) مربوط به باطن قرآن است. قرآن کتابى است که نازل شده است و نزول آن به تجافى نیست بلکه به تجلّى مىباشد. نزول قرآن مانند نزول باران نیست، باران وقتى که از ابر فرود مىآید، به تجافى نازل مىشود و در نزول به تجافى، قطرهٔ باران تا زمانى که در بالا هست در پایین نیست و چون در پایین منتقل شود در بالا نخواهد بود. نزول قرآن همانگونه که على (علیهالسّلام) در نهجالبلاغه به آن اشاره مىکند به نحو تجلّى است و از بیانات نورانى امام صادق (علیهالسّلام) و دیگر ائمه (علیهمالسّلام) نیز این حقیقت استفاده مىشود. «فَتجَلّى لهُم سُبحانَهُ فى کتابِهِ من غیر أن یکونوا رأوه»(1) یعنى، خدا در کتاب خود، قرآن، براى بندگانش تجلّى کرده است و آنها او را نمىبینند. نزول به تجلّى غیر از نزول با تجافى است. در نزول به تجلّى آن حقیقت، در عین حال که در مبداء و منبع هست مرحلهٔ وسطى و رقیق شدهٔ آن به اوسط مراحل و مرحلهٔ نازلتر و رقیقتر شدهٔ آن به پایینترین مراتب مىرسد و از این طریق در دست دیگران قرار مىگیرد. انسان اگر یک مطلب عقلى و عملى را، بعد از آن که در ذهن با تحقیق مجتهدانه به آن پى برد نازل کرده، و بنویسد، این نزول به تجلى است. مطلب علمى که از ذهن تنزل پیدا مىکند مانند اشکى نیست که از چشم پایین مىریزد. زیرا در این صورت بعد از تنزل مطلب، در قلب و ذهن فرد چیزى باقى نخواهد ماند. در هنگام تنزل یک مطلب علمى نخست در محدودهٔ خیال، براى آن، یک مقدمه، چند فصل و یک خاتمه و همچنین فارسى و یا عربى نوشتن آن در نظر گرفته مىشود و بعد از آن دست به قلم برده و مقاله یا کتابى تدوین مىگردد و یا آن که سخنرانى و گفتارى در مدّت یک ساعت و مانند آن ارائه مىگردد و این سخنرانى یا کتاب که به تجلّى نازل شده، داراى دو طرف است، یک سوى آن در معرض شنیدار و دیدار دیگران و سوى دیگر که طرف بالا و عمیق آن است به ذهن گوینده و نویسنده متعلق است و کسى که آن را شنیده و یا مىخواند گاه از فهم آن و صعود به مقصود، باز مىماند و گاهى دیگر به مقصود گوینده و نویسنده است راه مىیابد. معرفت نفس انسان در شناخت آثار الهى مفید است و از آن براى کیفیت نزول قرآن مىتوان استفاده کرد. قرآن که به نحو تجلّى تنزل کرده است ریشهٔ اصلى آن در ام الکتاب است و خداوند سبحان از جایگاه آن بدینسان خبر مىدهد: «و انّه فى امّ الکتاب لدینا لعلّى حکیم»(2) یعنى، به درستى که آن در ام الکتاب در نزد ما است و همین کتاب در نزول به تجلّى به صورت عربى مبین ظاهر مىشود و این حقیقت در همهٔ مراحلى که از امالکتاب تا عربى مبین به وساطت فرشتگان و مانند آن به تجلّى طى مىکند، قرآن است و چون در همهٔ مراحل قرآن است کسى که با لغت عربى و مانند آن آشنا است در همان محدوده از آن استفاده مىکند، و کسى که به راه نزول قرآن آشنا باشد از ظاهر پى به باطن مىبرد و از باطن به باطن باطن. اهلبیت (علیهمالسّلام) نیز فرمودهاند که براى قرآن ظاهر و باطنى است و براى باطن آن باطن دیگر است و براى باطن باطن آن بر همین قیاس باطنى مىباشد. پس یکى از راههاى اهلبیت (علیهمالسّلام) در تفسیر قرآن اظهار و بیان باطن قرآن است، زیرا آنها به بطنهاى قرآن انس کامل دارند و به سیرى که قرآن در آن نزول کرده آشنا هستند، و طى این راه تا پایان و به نحو کامل مختص به آنهاست، لیکن طى برخى از مراحل آن براى صاحبدلانى است که از راه تهذیب در خدمت قرآن هستند. 4ـ نوع چهارم از راهى که اهل بیت (علیهمالسّلام) در تفسیر قرآن پیمودهاند و آن را نیز ترویج کرده و بر آن تکیه نموده و شواهدى فراوان را نیز ارائه دادهاند همان راهى است که سیدنا الاستاد علامه طباطبایى (ضوانللهتعالىعلیه) پیمودهاند و در این روش برخى از آیات قرآن به کمک بعضى دیگر از آیات تفسیر مىشوند. در بعضى موارد اهلبیت (علیهمالسّلام) آیهاى را تفسیر مىفرمودند و چون از آنها در مورد دلیل آن تفسیر پرسش مىشد، در پاسخ آیهاى دیگر را ذکر مىکردند چنان که در زمان یکى از خلفا، مادرى شش ماه پس از ازدواج، فرزند خود را به دنیا آورد، خلیفه به رَجم او حکم کرد و اهلبیت (علیهمالسّلام) با حکم خلیفه با استناد به آیات قرآن و از طریق انضمام آیات با یکدیگر، مخالفت کردند؛ و بدین ترتیب هم حکم خداوند را بیان نمودند و هم خون بىگناهى را حفظ کردند. در یک آیه، مجموعهٔ دوران باردارى تا پایان شیرخوارگى کودک سىماه بیان شده «و حملُه و فصالُه ثلاثون شهراً»(3) و در آیهٔ دیگر، شیرخوارگى کامل دو سال معرّفى مىشود. «و الوالدات یُرضعن اولادهنّ حَولین کاملَین»(4) و چون دو سال یعنى بیست و چهار ماه از سى ماه کم شود مدّت شش ماه براى حداقل دوران حمل باقى مىماند. این نوع از تفسیر نظیر نوع اوّل یک راه عمومى براى تفسیر است و هر انسانى که در خدمت قرآن بوده و با آن انس بگیرد، مىتواند از ارجاع آیات قرآن به یکدیگر و جمع آیات، پیام و کلام خاص را از قرآن دریافت دارد. در نوع نخست به ظاهر یک آیهٔ و یا سورهٔ استناد مىشود و در آن حال نمىتوان گفت قرآن در این مورد این مطلب را بیان مىدارد، بلکه باید گفت این آیهٔ و یا این چند آیه، این پیام را دارند. وقتى مىتوان از پیام قرآن دربارهٔ یک مطلب سخن گفت که همهٔ آیات قرآن در کنار یکدیگر مورد توجه قرار گرفته و با اجتهاد، از تفسیر برخى آیات نسبت به بعضى دیگر بهرهبرده شود. و در این مرحله نیز نمىتوان گفت نظر اسلام در مورد این مطلب همان است زیرا براى این ادعا باید روایاتى را که دربارهٔ مطلب مورد نظر وارد شده در کمال اجتهاد بررسى نموده و با استعانت از براهین عقلى در خدمت قرآن قرار گرفته و به جمعبندى و نتیجهگیرى همت گمارد.
(1) نهجالبلاغه، خطبه 147. (2) سورهٔ زخرف، آیهٔ 4. (3) سورهٔ احقاف، آیهٔ 15. (4) سورهٔ بقره، آیهٔ 233.
خبرهای مرتبط:
جلد بیست و سوم تفسیر شریف تسنیم
منبع: بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء
پایان پیام/
نظر شما