خبرگزاری شبستان_ فرهنگ و ادب: پیرمرد گرچه سالها است امریکا زندگی می کند، اما از خیلی ایرانی هایی که می شناسیم ایرانی تر است. وطن دوست تر، اصیل تر و اخلاقی تر. استاد محمود فرشچیان که حدود 81 بهار از عمرش گذشته و بی تردید هفتاد و چند سال از این عمر را برای هنر و اعتلای فرهنگ ایرانی تلاش کرده اینقدر ایرانی هست که وقتی روبرویش قرار می گیری حال آنکه جای پدر بزرگت باشد تمام قد می ایستد.
کاش عکاس بود که لحظه های ما با او را شکار می کرد. وقتی فهمید هدیه اش از بسیج هنرمندان یک چفیه و پلاک است خم شد و دیده هایش را به چفیه و پلاک سائید و بر آن بوسه زد.
این روزها این معرفت ها حتی برای رزمندگان آن روزها هم کیمیا است چه برسد به کسی که ظاهرا در این سامان زندگی نمی کند ولی می گوید روحش از کوچه کوچه شهرش اصفهان که در آن از سرامیک سازی و مینا گری تا نقاشی و خلق مینیاتور همه کار کرده هنوز پرسه می زند.
دلش خوش است که در دیار آمریکا که امروز همه فرهنگ ها را به نفع خود مصادره می کند - مسجدی ساخته و در قلب اسلام ستیزی عالم روضه ابا عبدالله(ع) راه انداخته است.
مصاحبه با فرشچیان خودش برای مصاحبه کننده خود یک سفر بود و پر از گفتنی ها اما اگر بخواهم در یک جمله این دیدار را وصف کنم باید بگویم قبل از دیدن استاد فکر می کردم کارهای فرشچیان در عصر عاشورا تا نقش ضریح امام رضا(ع) و امام حسین(ع) و . . . خیلی کارهای بزرگی هستند اما بعد دریافتم فرشچیان خود از نقشی که می زند بزرگتر و بالاتر است.
- استاد فرشچیان؛ بی مقدمه می خواستم بپرسم یک هنرمند برای این که درباره ی یک مفهوم حقیقی قلم بزند و طراحی کند به چه چیزهایی نیاز دارد؟
اول و بالاترین شاخص برای رسیدن به هنر حقیقی عشق است باید عاشق کار باشی و بعد هم ایمان به خدا داشته باشی. عنایت الهی و امداد غیبی حق را جدی بگیرد و به هر صورت انگیزه اش خالص باشد. اینکه کسی بخواهد کاری کرده باشد و ارتزاقی نماید و با آن گذران زندگی کند، هم می شود اما آن هنر دیگر حقیقی و جاودانه نیست. رابطه قدسی خود هنرمند با عالم های بالا شرط اساسی است.
- مشخصاً چه اتفاقی می افتد که یک اثر این چنین خلق می شود؟
عوامل متفاوتی در این قضیه موثر است تا اثر حقیقی جالبی به وجود آید. صرف اینکه کاری را انجام بدهیم نیست و این را هم باید از اثری که یک هنر می گذارد فهمید. مسجد امام و شیخ لطف الله اصفهان یک چیزی دارد که شما را نگه می دارد. به شما پیام می دهد و با شما حرف می زند. عملی ترین آدم هم می فهمد و می ایستد و تماشا می کند. ممکن است نفهمند این لطیفه و این ظریفه چیست و نتواند تحلیل کند آن را ولی باز می تواند تحسین کند. زایش هنر حقیقی چند تا بال دارد. یکی از آنها همین دودوتا چهار تای مهارت است که اکثر امروزی ها از آن بی خبرند و عجله دارند که زود تر بتوانند به سر منزل مقصود برسند و مقداری از آن هم درگرو ایثارگرانه کار کردن است. چرا؟ چرا باید ایثار کرد؟ به خاطر اینکه هنرمند در این کار آنی غافل نیست که آن کاری که می کند برای خدای خودش انجام می دهد. مجموع این ها می شود یک آن یک لحظه و یک مقطع که از آن یک کار بزرگ که خودش معلم بشر است آفریده می شود. می شود گیرایی، می شود آن چیزی که دیگر عرب و عجم و حتی مسلمان و گبر نمی شناسد.
- می دانم ناراحت می شوید، اما مایلم تجارب خودتان را هم در این زمینه بگویید؟
من کمتر از این حرف ها هستم اما باید برای جوانتر ها بگویم تا ببینند هنر اصیل واقعا این نیست که این روزها در خیلی جاها آموزش داده می شود. یک گروه بلژیکی آمده بودند و کارهایی از من را دیدند. این تابلوی هر عاشورا هم در میان کارها بود. یک مسیحی که از اسلام مطلع بود بدون تردید آمد و دست گذاشت روی تابلو و به من گفت: این اثر مرتبط با حسین است. یا آن استاد انگلیسی زبان بخش هنر اسلامی دانشگاه که می آید در مقدمه ای که بر کتاب من می نویسد سریع از میان همه کارها دست می گذارد روی عصر عاشورا و حزن آن را درک می کند.
- استاد از کجا باید شروع کرد؟
ببینید من دارم درباره تأثیرگذاری و گیرایی صحبت می کنم. حتی نظرم ماندگاری هم نیست. چون خیلی کارها ماندگار می شوند و شده اند. بحث من این است اگر بخواهیم هنر، رسالت داشته باشد و بتواند در تربیت جامعه نقش ایفا کند باید ریاضت بکشیم، تا دود چراغ نخوریم و ریاضت های عارفانه و عاشقانه نداشته باشیم، تا ممارست در این سیر و سلک نداشته باشیم و سختی نکشیم ما رابه آن عالم ها راه نمی دهند.
- استاد! حالا آن اثر که به قول شما گیرایی پیدا کرد و شد یک نقاشی، یک حجم یا یک شعور و موسیقی چه چیزی به من مخاطب می دهد که باعث تعالی من می شود؟
یک آن، یک لحظه که درآن مخاطب یک چیزی از وجود خودش را در این اثر می بیند. زیبایی خودش، زشتی خودش را در می یابد و به همین طریق با خودش پیوند می خورد.
- حتی وقتی امام رضا (ع) یا امام حسین (ع) را در اثر می بینیم؟
خود ائمه هم یک حقیقت متعالی هستند که در خودمان می جوئیم. این است که آن خانم بلژیکی مسیحی اشک می ریزد و حسین حسین می گوید. ما باید یک رابطه برقرار کنیم. این لازم دارد که هنرمند بتواند صادقانه مفاهیم را منتقل کند تا بتواند بازتاب بهتری از وقایع را نشان دهد.
- در مقابل بحث شما کسانی هم هستند که هر چند مانند شما در غرب زندگی نمی کنند اما حیران می شوند و از این فضاهای بومی که در آن ما می توانیم، خودمان و زندگی مان و فکرمان را بهتر ببینم جدا می شوند و چیزهایی خلق می کنند که اصلا مال اینجا نیست!
هر کسی باید خودش را بشناسد تا بتواند دیگران رابشناسد. من معذرت می خواهم اما این ها به خاطر بی مطالعه بودن است و گرنه هر کسی کمی تلاش کند می فهمد روش هنر ایرانی چقدر عالی و والا است. نکته دردآور هم اینکه، هنرمندان در ورطه هنر غرب هر چقدر هم تلاش کنند، چون چند گام از آنها عقب ترند طبعا نمی توانند سرآمد باشند و روزگار به تقلید و دنباله روی غربی می گذرانند. خود غربی ها هم بجز افرادی که می خواهند رویشان سرمایه گذاری سیاسی کنند هیچ کدام از این ها را نه قبول دارند و نه برجسته می کنند. وقتی یک نفر آن طرف به واسطه ی هنر مدرن و غربی معروف می شود، اکثر آدمهای آگاه شک می کنند به اینکه چه جریانی پشت سر این هنرمند است و گرنه نداشته ایم کسی که شانه به شانه غربی ها در هنر غربی با تقلید و حتی پشت کار به نتیجه رسیده باشد البته گروهی هم نو بودن را اشتباه گرفته اند.
- با چه چیزی اشتباه گرفته اند؟
ما می گوییم هنر بازتاب خود ماست، بازتاب اندیشه خود ما و اطراف و محیط ما، لذا هنر نمی تواند درجا بزند و مثلا بگوییم هنر ایرانی زمان کمال الملک با هنر امروز یکی باشد. اما نوآوری و با زمان حرکت کردن هم باید برخواسته از ریشه های خودمان و منطبق با نیاز های امروز خودمان باشد. این کار را من می گویم هنر به زبان روزگار، شما چینی ها را ببینید، همه کارهایشان نو است و با هنر کهن آن فاصله دارد اما شلاق غرب هم بر سرش نخورده و ماهیتش هنوز چینی است. من به مسؤلین هم پیشنهاد کردم دانشگاه ها بیایند هنر روزگار نو ایران را بر اساس اصالت های خودش استخراج کنند. متاسفانه این مسائل در خارج از کشور بهتر از داخل کشور درک می شود و دانشمندان غربی مطالعه عمیقی روی میراث هنر ما دارند و این مطالعه آن ها را روز به روز برای تکمیل شدن پیش می اندازد.
- آنها چه حقایقی را در هنر ما دیده اند که مثلا سال 2009 را می گذارند سال فلان یا مولانا می شود پرفروش ترین کتاب سال آمریکا؟
عرض کردم آنها مطالعه دارند، روز و شب مطالعه می کنند به آنجا می رسند که آن پروفسور وصیت می کند که در زاینده رود خاکش کنند. منابع خوبی هم دارند. روشن بینانه و عمیق نگاه می کنند و از کارهای ما عرفان و عشق را می بینند، کار و مهارت را می بینند. دانشمند خارجی می فهمد که رضا عباسی چه طور قلم دست می گرفته و کار می کرده است. او حتما ضمیر ناخودآگاه آن هنرمند زجر کشیده که از روی تجربه یک شاهکار می آفریند را هم درک می کند. این ها حسی است و ربطی به فرمول های رایج ندارد. این ظرایف هم دیدنی است و هم لذت بردنی!
- حالا چه اتفاقی می افتد که جوان ها نمی توانند برای حقیقت اثر هنری بیافرینند یا حداقل کمتر موفق اند مفاهیم خود را گیرا و اثر گذار کنند؟
زندگی شتاب زده شده و این یک واقعیت است. یادم هست چند سال پیش پسرکی از من می خواست که برای یک گالری نوشته بنویسم تا کارهایش نمایش داده شود. من به او گفتم خوب پسرم این کارهای تو در سطح نمایشگاه نیست. گفت نه من می خواهم اول مشغول شوم بعد نقاشی را خوب بفهمم. یعنی می خواهم بگویم ما همه چیز را با هم قاطی کرده ایم و ایراد فرهنگی داریم. امروز کمتر کسی پیدا می شود خودش را فدا کند، برای ریاضت کشیدن در هنر. در غیر اینها هم گرفتاری هست. کجا هستند نسلی که از آن به عدد این ریاضت ها، آسید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم آیت الله بروجردی و امثال امام خمینی ها را تحویل بدهد؟به هر صورت تجربه ناچیز من می گوید هنرمند تا هر لحظه از یاد خدا غافل شود نمی تواند به اینجا برسد که گفتم.
- استاد شما در هنر خودتان بسیاری از انسانها را به شکل ترکیبی از پرندگان کشیده اید یا به قول آن استاد دانشگاه هاروارد شما نقاش پرندگان هستید. این نقاشی ها بیانگر چه حقیقتی است؟
انسان اشرف مخلوقات است و مجموع خصائص خوب و بد. از طرفی این شرافت انسان یک ویژگی را برای او رقم زده که از هر چیزی در این عالم در وجودش نشانه ای باشد. هم حیوان گونه وهم فرشته گونه. حال من می خواهم نشان بدهم که گاهی انسان به این سو و گاهی به آن سو کشیده می شود. گاهی ددمنش و گاهی معصوم می گردد.این کلنجار رفتن بین خوبی و بدی و فائق شدن خوبی بر بدی چیزی است که خلاصه داستان خلقت عالم و آزمایشاتی است که خداوند برای امتحان انسان از آغاز خلقت مقرر داشته است. امّا شاکراً و امّا کفورا.
منبع : «هنر برای جقیقت» به اهتمام رضا رسولی - با مقدمه استاد علی معلم دامغانی - انتشارات ستایش حقیقت - چاپ اول فروردین سال 1390.
پایان پیام/
نظر شما